شوشان / محسن مرادی:
دیروز عصر با چند نفر از دوستان با قایق گشتی در کارون زدیم.کارون بی جان بود.انقدر گل و لای زیاد بود که در کناره هایش قایق به گل می نشست و با پارویی نسبتا بلند قایق را به حرکت وا می داشتیم.
درست زیر پل پنجم که جزیزه ای بزرگ شکل گرفته،فردی را دیدیم که دبه به دست در حال آبیاری سبزه ای بود.قایق را کنار زدیم و به سمتش رفتیم که با منظره ای شگفت مواجه شدیم.کاشت خیار چنبر و هندوانه و نخود و... در دل کارون خشک و خاکی.
خودش را عمو علی معرفی کرد.ماهی گیری که سالیان بسیار از دل کارون گذران زندگی میکرد.
میگفت کار پدرم را ادامه می دهم با انکه بیش از ۶۰ سال سن داشت.پیرمردی که دل جوانی داشت.سر زنده و شاد.
میگفت کارون با انکه بی آب و خشک است اما هنوز سخاوتمندی خاص خودش را دارد.
کسی را بی نصیب نمیگذارد.
خیارها به بار نشسته بودند با بویی خاص که مشامت را با رایحه خوشش مست میکرد.رایحه ای دلنواز.
او بدون موتور و پمپ و لوله ای تنها به مدد قوطی ۱۷ کیلویی رنگ و رو رفته ی برجامانده از روغن مصرف شده! به باغچه اش !!!در دل کارون خشک آب می رساند.
می گفت قصد داشتم بامیه هم بکارم که نتوانستم بذرش را بخرم.
عمو علی می گوید وقتی لابلای بوته های به ثمر نشسته خیار راه می رود یاد کودکی هایش می افتد.ان زمانها که اطراف کارون پر از باغ و درخت بود.نه حالا که به جای درخت های بلند ِباغ ها ،آپارتمان ها،سربه فلک کشیده اند.خبری از این همه پل و رستوران در کارون نبود.هر چه بود سرسبزی و خرمی بود نه مثل حالا که دیگر خبری از ان همه شکوه و سرسبزی نیست.
ان وقت کیانپارس فعلی پر از باغ و کشاورزی بود.سبزی و صیفی جات و ... انقدر زیاد بود که به شهرهای اطراف برای فروش می بردند.مثل الان حمیدیه...
آن وقت ها لب کارون،واقعا لب کارون تماشایی داشت.لب کارون،لب کارون بود نه مثل حالا که خشک و پر از گل و لای و آشغال و نیزار شده است.
با عمو علی خداحافظی کردیم و دوباره سوار قایق شدیم و به مسیر ادامه دادیم.
گاومیش ها کمی بعد از بیمارستان گلستان خود را به عرض کم عمق آب کارون زدند تا به ساحل شرقی برسند.
روزگاری کارون انقدر قدرت و جمال و جبروتی داشت که گاومیش ها هم جرات حرکت در عرض ان را نداشتند چه رسد به آدمها.اما حالا با قلبی آرام و ضمیری مطمئن خود را به دل نحیف و تب دار کارون میزنند بی انکه ترسی داشته باشند.
کارون بی حال و بی جان هر روز نحیف تر از دیروز می شود اما مافیای آب با این حال به دنبال نابودی کاملش هستند تا به زعم خود بتوانند کویر را سیراب کنند.
کارون را از عمو علی ها نگیرید کویر سیراب نمی شود.