امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
دزدهاي اهوازي علاقه خاصي به كابلهاي فلزي برق داشتند و از سوي ديگر كساني كه نميخواستند پول برق را بپردازند با برق دزدي چراغ خانهشان را روشن ميكردند. اين مسئله گذشت تا اينكه ديروز خبر يك سرقت جديد در اهواز منتشر شد. ابتدا خيال ميكردم باز سارقها به سيمهاي برق پاتك زدهاند اما مشخص شد اين بار دزدها با تقليد از سرقتهاي چند سال پيش در تهران به سراغ سوژههاي فرهنگي رفتهاند.
زماني در تهران هر روز مجسمه يك شاعر يا نويسنده از گوشه و كنار شهر محو ميشد؛ مجسمههايي كه معمولاً فلزي بودند. برخيها ميگفتند دزدها به طمع برنز يا فلز ارزشمند ديگري كه در ساخت مجسمهها به كار رفته است، دست به دزدي زدهاند. بعداً گفتند ممكن است مخالفتهاي مذهبي با ساخت مجسمه دليل محو شدن مجسمههاي تهراني باشد. آخرسر هم هيچ خبري از دستگيري سارقان نشد، اما حالا در اهواز دزدها به سراغ مجسمهاي سنگي رفتهاند! شايد هم اين روزها، سنگ از فلز قيمتش بالاتر رفته يا در اهواز سنگ كمياب شده كه بازار دزدي از سيمهاي مسي كابلهاي برق به سنگ سوق پيدا كرده است!(خوشبينانهتر هم ميشود فكر كرد ذائقه اين دوستان جنوبي به فرهنگ متمايلتر شده تا صنعت!)
اصل قضيه هم از خود سرقت خندهدارتر است. مجسمهها و آثار يادماني كه در ميادين شهرها نصب ميشوند هم از جنبه زيباييشناسي و منظر و هم از جهت معرفي مشاهير و نمادهاي فرهنگي هر شهر حائز اهميت هستند. اگر تهران را به عنوان پايتخت مستثني كنيم، در اكثر شهرها سعي ميشود مجسمه مفاخر همان شهر ساخته شود و براي ارزش گذاشتن به شأن فرهنگي آن شخصيت و معرفي مشاهير شهر به مهماناني كه از ساير نقاط ميآيند، در ميدان و نقاط پر بازديد قرار گيرد؛ كاري كه در تمام دنيا معمول و مرسوم است. در همين راستا مسئولان شهرداري اهواز، زماني كه ديدند ميدان كوروش مجسمهاي ندارد، رفتند و از ميان همه افرادي كه ميشد مجسمهشان را توليد كرد، دست روي حافظ شيرازي گذاشتند.
آنها فراموش كرده بودند كه ميدان به اسم كوروش است! و حتي يادشان رفته بود كه خود اهواز يا خوزستان مشاهير زيادي دارد كه براي نصبشدن در ميدان شهر اولويت بيشتري از حافظ شيرازي دارند. به هر حال مجسمه حافظ شيرازي براي ميدان كوروش اهواز ساخته شد و مجسمه سنگي دومتري حافظ با سلام و صلوات در ميدان مذكور نصب شد. اما هنوز دو روز از اين كار فرهنگي نگذشته بود كه به ناگاه حافظ ميدان را ترك كرد و ناپديد شد. برخيها ميگويند حافظ دلش براي ساير مشاهيري كه در تهران گم شدهاند تنگ شده است و خواسته ضمن همذاتپنداري با آنها خودش را كمي گم و گور كند تا قدر و ارزشش بيشتر از پيش آشكار شود! البته اين نظر هيچ وقت از سوي پليس به عنوان دليل اصلي گم شدن مجسمهها در تهران و اهواز مورد قبول قرار نگرفته و مأموران هنوز هم بر اينكه سرقت انجام شده است تأكيد دارند.