گفت‌ و‌گوي ماشيني

خودروي روحاني: همكلاسي، مي بيني تو رو خدا چه بلايي سرم آوردن، هميشه به خودم مي باليدم كه ضد گلوله‌ام، ولي هيچ وقت فكرش رو نمي كردم كه ضد كفش و فرياد نباشم!

خودروي احمدي نژاد: تقصير خودته، مي خواستي آقاي روحاني رو سوار نكني!

خوروي روحاني: آخه مگه فرقي هم مي كنه همكلاسي، ما كه هردوتامون فقط رئيس جمهور سوار مي كنيم، پس چرا كسي سر تو داد نزد و كفش برات پرت نكرد؟!

خودروي احمدي نژاد: يعني تو واقعا نمي دوني كه سوار كردن احمدي نژاد با روحاني كلي فرق داره! من رو بگو كه فكر مي كردم تو مي دوني!

خودروي روحاني: خُب يه چيزايي شنيده بودم! منتظر داد و هوارشون هم بودم! ولي فكرشم نمي كردم كه تو فرودگاه به طرفم كفش پرتاب كنن!

خودروي احمدي نژاد: ايقد سوسول نباش رفيق، يه لنگه كفش كه بيشتر نبوده!

خودروي روحاني: مگه به سمت تو هم پرتاب كردن؟!

خودروي احمدي نژاد: تو رو نمي دونم، ولي من كه از روز اول ضد كفش و داد وهوار ساخته شده بودم! فكر كنم اين دو تا آپشن رو روي تو نصب نكردن!

خوروي روحاني: اگه اين طور يه كه كاري نداره، فردا مي گم كه اين دو تا آپشن رو روي من هم نصب كنن!

خودروي احمدي نژاد: فكر نمي كنم امكانش باشه! آخه مي دوني چيه همكلاسي، ما ماشيناي رئيس جمهور رو طوري مي سازن كه ديگه تا آخر كسي نمي تونه دستكاري مون كنه!

خودروي روحاني: پس با اين حساب مُدل من! يكي دو آپشن از مدل تو پايين‌تره؟!

خودروي احمدي نژاد: نه ديگه همكلاسي، اشتباه نكن! من سه چهار تا آپشن ديگه هم داشتم كه مطمئنم اصلا تو نداري؟!

خودروي روحاني: همكلاسي، جون من بيا و مردانگي كن و بگو كه اون آبشنا چي بودن كه تو داشتي و من ندارم!

خودروي احمدي نژاد: يكي‌شون اين بود كه من جاذبه داشتم و هرجا مي رفتم خود به خود هزار نفر دورم جمع مي شدن! و نوازشم مي كردن( دست بهم مي‌ماليدن!)، يه آپشن ديگم اين بود كه اصلا كسي علاقه اي به پرتاب كفش به سمتم نداشت! فقط اگه دسته گلي به سمتم پرت مي‌كرد! من مي گرفتمش! ولي خُب اين آخري ها اين دو تا آپشنم ديگه كار نمي كرد!