شوشان – دکتر لفته منصوری :
در هجا، گویی دشنام مده پس چه دهم؟ / مرغ بریان دهم و برّه و حلوا و حریر؟[1]
بددهنی و فحاشی در جامعهی ما بهشدت افزایشیافته است. برخی از مردم با صدای بلند به روی همدیگر فریاد میزنند و الفاظی رکیک به زبان میآورند. بددهنی و فحاشی بهویژه در فضای خصوص و مجازی و در رابطه با مدیران و مسئولانِ جامعه بسیار رایج شده است.
البته فحاشی و دشنام یکی از پدیدههای ناهنجار در مناسبات اجتماعی است؛ اما در این یادداشت قصد ندارم این پدیدهی نامیمون را از منظر اخلاق، شرع، قانون، فرهنگ، ادبیات و روانشناسی بررسی کنم که در این زمینهها سخنهای بسیار گفته و نوشتهشده است. در این یادداشت صرفاً از منظر جامعهشناسی به چرایی این آنومی اخلاقی میپردازم.
صادق هدایت در یک مطلب طنزآمیزی گفته است: «اگر کتابهای فروید را خوب خوانده باشی، میدانی که فحش دادن از اصول تعادل آدمیزاد است. اگر فحش نباشد، آدم دق میکند. هر زبانی که فحشمند است، دق دل مردمش بیشتر است. از تعداد فحش و نوع فحش هر زبانی میشود از اوضاع مردمی که تو یک ناحیه هستند سر درآورد؛ رابطهی بینشان را کشف کرد. زبان فارسی اگر هیچچیز نداشته باشد، فحش آبدار زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشستهایم، چرا ولخرجی نکنیم؟ هان دوست عزیزم؟ بله ما اینجوری هستیم. میخوای بخواه، نمیخوای نخواه. موجودی هستیم فحشمند و تا دلمان میخواهد فحش ریختوپاش میکنیم تا همه عبرت بگیرند.»[2]
میشل فوکو (1984-1926) فیلسوف و جامعهشناس شهیر فرانسوی، تعريفي تازه از قدرت ارائه میدهد، در تعبير وي قدرت چيزي نيست که در تصاحب فرد يا افراد خاصي قرار گيرد، بلکه همگي ما در خدمت قدرت هستيم و قدرت در همهجا وجود دارد. بنابراين نبايد قدرت را تنها در اشکال رسمي آن (دولت، هیئت حاکمه) جستجو نمود، زيرا قدرت در خردترین اجزاي جامعه و ظریفترین روابط انساني وجود دارد (ميکرو فيزيک قدرت). از نظر فوکو مقاومت و اعمال قدرت رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند. از طریق مقاومت است که اعمال قدرت، خود را نشان میدهد و هیچ اعمال قدرتی هم نیست که مقاومتی در پی نداشته باشد. مقاومت نیز چیزی جز کارشکنی در سازمان و فهم شیوه عملکرد آن نیست. رابطه قدرت مانند بازی شطرنج است که در آن، یک حرکت، هم انتخابهای حریف را محدود میکند و هم امکان تازه برای حرکت حریف میگشاید.
مقاومت فرهنگی یکی از شیوههایی است که اقشار مختلف جامعه میتوانند ناسازگاری و مخالفت خود را با ساختارهای اجتماعیِ ظالمانه نشان دهند و یکی از مصادیق مقاومت فرهنگی ناسزاگویی و بدزبانی و افزایش خشونت در گفتار است که شامل: توهین، دشنام، وقاحت، تمسخر، تکیهکلامها، متلک، کلمات مستهجن، هرزگی در بیان، دست انداختن یا به سخره گرفتن لهجه یا گویش خاصی است.
بین اعتماد اجتماعی و تعهد اجتماعی رابطهی مستقیم برقرار است. هر چه اعتماد اجتماعی به ساختارها، اشخاص، قوانین و سازوکارهای سیاسی و اجتماعی بیشتر شود، تعهدات اجتماعی در برابر آنها افزایش مییابد.
بنابراین از منظر جامعهشناسی سیاسی، فحاشی بهعنوان یک موضوع اجتماعی و نه فردی، یک قدرت نرمِ مقاومتی است؛ که در برابر اعمال قدرت ساختارها قد علم میکند. این پدیده جز از طریق افزایش سرمایه اجتماعی، بهویژه اعتماد اجتماعی قابلکنترل نیست.