شوشان / قاسم امیری:
جناب آقای دکتر محسن رنانی در یادداشتی با عنوان «رنسانس در ایران بالاتر و بهتر از رنسانس اروپا»با ظرافت به موضوعی اشاره کرده است که عملا در ایران رخ داده است و شاید تاکنون کمتر به آن بعنوان یک شاخص توسعه نگاه شده بود و غالبا با متهم کردن جوانان ، از آن به عنوان یک نقطه ضعف نظام جمهوری اسلامی و یک تهدید برای جامعه نگاه شده بود.
چه بپذیریم چه نپذیریم مختصات کنونی ما چیزی است که آقای رنانی به آن اشاره کرد و اگر قرار است سیاست های کلی نظام و استراتژی ها بروز شود باید بر اساس مختصات کنونی تبیین و تدوین شود.
در طول تاریخ مدافعان سرسخت سنت علمای دینی بوده اند. در تمام کشورها و در همه ادیان چنین بوده است.
دژ مستحکم دفاع از سنت در رنسانس اروپا،کلیسا بوده است.در دوره مشروطیت تا پایان پهلوی ،نیز این روحانیت بود که چنین نقشی را بازی می کرد.
استکبار انگلیس برای پیشبرد برنامه هایش(که بخشی از آن پیاده سازی انقلاب صنعتی برای بهره برداری بیشتر از منابع نفت بوده است)با یک فتوای ساده میرزای شیرازی منافع سرشاری را در ایران از دست داد.
همین روحانیون در شرایطی قرار گرفتند که ناگهان خود را در جایگاه حکومت پهلوی دیدند و دریافتند که حداقل در مقابل روند توسعه نباید مقاومت کنند.
این موضوع برای تقویت پایه های حکومت آنها جز الزامات اولیه تشخیص داده شد.البته حضور برخی روحانیون روشنفکر در بدنه قدرت مانند شهید بهشتی و همچنین حضور تاثیرگذار روشنفکران باورمند به توسعه در قدرت که غالبا تحصیل کرده اروپای توسعه یافته بودند در سالهای اولیه انقلاب، و حتی قانون اساسی تهیه شده بر مبنای کشورهای توسعه یافته ، خیلی آرام و بی صدا موانع را از پیش پا برداشت.
البته به ۴۰ سال جمهوری اسلامی مورد تاکید آقای رنانی باید صد سال مبارزات مشروطه را نیز اضافه کرد و در واقع کشمکش بین سنت و مدرنیته در ایران را باید حداقل عمری ۱۵۰ ساله داد.
البته آقای رنانی درست می گوید ۴۰ سال اخیر بسیار تاثیرگذارتر بود .چون بصورت ریشه ای موانع حذف شدند.
در دوره پهلوی بدون توجه به ریشه های حامیان سنت، به مدرنیته سرعت داده شد،تکنولوژی وارد شد، توسعه سرعت گرفت اما دیری نپائید که ریشه حکومت را حافظان قدر و سخت سنت از بیخ و بن درآوردند.
همین حامیان سنت خیلی زود خودشان به عوامل تهدید کننده سنت بدل شدند و موانع توسعه را برداشتند.
شغال بیشه مازندران را
نگیرد ببر جز مازندرانی
جمله های کلیدی یادداشت آقای رنانی را میتوان در زیر خلاصه کرد:
- جمهوری اسلامی کمک کرد تا جدایی ایمان از شریعت رخ دهد،- امروز با نسلی روبرو هستیم که ایمان دارند ولی مناسک دینی را انجام نمی دهند(ایمان اخلاقی)
- ایمان با توسعه سازگار است اما شریعت الزاما چنین نیست.
البته باید اذعان کرد به همان میزان که جمهوری اسلامی توانست با جدایی ایمان از شریعت بستر پیاده سازی توسعه را فراهم کند اما به موازات بخش هایی از حکومت یک نسل حداقلی را پرورش داده است که بسیار متشرع و متعصب بوده است و اتفاقا چون حرف آنها در سیستم خریدار بیشتری داشته است باعث ترویج پدیده شوم دروغ و ریا نیز شده است .
که در واقع خداحافظی با ایمان اخلاقی هم هست. که البته این مورد به خودی خود با توسعه ناسازگار نیست.
قاسم امیری