شوشان - محمد شریفی :
استاندار جدید تا اینجای کار و در همین مدت اندک خوب درخشید، لغو ابلاغ هفده حکم انتصاب دقیقه ی نودی والی سابق و برکناری دو اتوبوس مشاور که از جهیزیه ی والی جوان برایش به ارث باقی گذاشت دست رد زد و خیلی هوشمندانه خانه تکانی کرد، درب خیلی از اتاق ها و سالن ها و تالارهای شبانه دارالاماره را قفل زد و تخته کرد، البته ذکر این نکته هم لازم است در میان خیل مشاوران پرحاشیه تعدادی آدم شریف، متخصص، و نخبه وجود داشت که استاندار جدید باید مراعات احوال می کرد و تر و خشک را باهم به تنور سیاست حوالت نمی داد،
از منظری دیگر و باز نکردن باب تبصره و استثناء شاید حق با استاندار جدید باشد. در مجموع این اقدامات را باید ارج گذاشت، خرابی ها زیاد است و زمین سوخته ای باقی مانده، مدیران فشل،قدرت افسانه ای رسانه های زرد ،بحران بیکاری، بحران فاضلاب و دفع آب های سطحی ، بحران خصوصی سازی ها و زدن چوب حراج ، بحران انتقال سرشاخه های کارون ، ریزگردها و مشکلات آب شرب ، محرومیت و فقر و گسترش حاشیه نشینی و آمار فزاینده مهاجرت نخبگان و صاحبان سرمایه و... از مجموعه میراثی است که برای مهندس قاسم سلیمانی ، استاندار جدید به ارث گذاشتند، به باور بنده در این موقعیت خطیر و محدود تنها کاری کاری که از دست ایشان بر می آید، که البته بسیار هم ارزشمند است ، اصلاح نیروی انسانی ، مبارزه با فساد سازمان یافته و حذف مدیران رانتی است. که اگر در همین یک قلم تمرکز کند مثل میرزا تقی خان امیرکبیر می تواند کاری ماندگار و مورد تحسین از خود باقی بگذارد.
و اما بعد:
جناب آقای سلیمانی ، چینش بعضی از مدیران کل در استان و روئسای ادارات در شهرستان ها بصورت گعده ای و فله ای بصورت توافقی بین والی سابق و نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی مشروط به تامین منویات و منافع طرفین تعیین می شدند و شدند.
برای اینکه بیشتر حساب دستتان بیاید این حکایت را هم بخوانید:
ب: حکایت خالو فرج الله..
خالو فرج الله یک جمله ی معروف داشت به این مضمون : "مرد باید هیبت و هیمنه و جلال و جبروت داشته باشه ، مرد باید مثل برج زهرمار اوقاتش تلخ باشه، ...." حرف های خالو فرج الله اینقد تکرار و تکرار می شد که در عمق پوست و استخوان ما فرو می رفت ، خالو اخمو و بد خلق بود ، اما ته دلش پاک بود، ظاهر و باطنش یکی بود، از ریا و تزویر و چاخان و دو دره بازی و یکی به میخ یکی به نعل متنفر بود، چکشی و بدون لکنت و رودربایستی می زد توی برجک آدم کلاش و نا اهل، یادم میاد خالو فرج الله ناخوش احوال شد،کم کم به روزه سکوت رو آورد و دیگه لام تا کاف حرف نمی زد،حیدرقلی که از سکوت و سکون خالو فرج الله خیالش راحت شده بود، عیادت را بهانه کرد تا دق و دلش را روی خالو فرج الله خالی بکند، با آب و تاب شروع کرد به چااخان و خالی بندی و حرف مفت و صد من یک قاز،حیدرقلی می گفت: در جنگ شهریور ۱۳۲۰ با یک قبضه مسلسل کلاشینکوف افتادم به جان سربازان روس و اینگلیس ، رفتم پشت سنگر ، نوک مگسک تفنگ را هدف گرفتم و دو گروهان سرباز اجنبی روس و اینگلیس را به درک واصل کردم....
خالو فرج الله با تقلا خودش را بلند کرد و گفت: خدا لعنتت کنه حیدرقلی که روزه سکوتم را شکستی، آخه پدر بیامرز تو سال ۱۳۴۸ رفتی خدمت اجباری نه شهریور ۱۳۲۰....اینهمه دروغ را چطور بلغور می کنی ؟
حیدر قلی گفت: لعنت بر شیطون رجیم، ماه سلطان تو که گقتی خالو فرج الله لام تا کاف نمیگه؟ حالا چی شد که زبون بلبلی اش باز شد و پته ی مهمان را اینطوری روی آب می ریزه. . .؟حیدرقلی گیوه هایش را چپ و چواسه پوشید و رفت و خالو فرج الله هم دیگر حرف نزد که نزد تا روزی که از نفس افتاد
حالا حکایت بعضی از مدیران ، وقتی بیلان گزارش می دهند یاد چاخان های حیدرقلی می افتم....
همین چندی پیش جشن پایان کرونا گرفتند، نقل و نبات پخش کردند، تنی چند از مدیران کل تبریک و تهنیت گفتند، همون بابایی که گفت من مدیرکل مرده شور خونه هستم ،سیل پیام های تبریک و تهنیت را با نهایت گشاده دستی به استان خوزستان سرازیر کردند..... اما هرگز نگفتند خودشان در راستای پیشگیری چکار کردند؟ چقدر واکسن وارد کردند ؟...
ج : سخن پایانی
آقای استانداری فرمودین صدا و سیما مدیران کم کار را نقد بکنه ؟
چرا صدا و سیما ؟
مطالبه گران بیشماری هستند که حاضر به مناظره با مدیران رانتی در تالار استانداری با حضور خود حضرتعالی هستند. کافی است اشارتی فرمایید.
آقای استاندار ، قرار بود مثل خالو فرج الله در روزه سکوت باقی بمانم اما این سکوت را می شکنم و تمام قد در کنارت خواهیم ماند،تا آنجا که بر عهد خود بمانید...
ادامه دارد.