امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
همه ما کودکی مان را گم کرده ایم. شادی کودکانه را جهل مضحک می خوانیم و صورت های کودکی را قیافه هایی دلقک وار. اما حقیقت امروز ما در پس نقاب بزرگسالی کم از دلقک های آشفته حال ندارد، جان های خسته و تن های فرسوده جایی برای دیدن و شنیدن کودکی و کودکانه ها نگذاشته...اما کودکان شهرمان چگونه کودکی می کنند؟ جز آن چه از دست پدرها و مادرها برمی آید و در اختیارشان قرار می گیرد، شهر چه تحفه ای برایشان دارد؟ کودکان آبادانی در شهری می بالند و قد می کشند که پیاده رو ندارد، معابر شهر جای کودکانگی آن ها نیست، این خطوط کج و معوج که جایی را به جایی وصل می کند نامش هرچه باشد،کوچه نیست.
ساختمان ها و برج ها بی قواره و زشت در محله های مثلا ثروتمندتر و داراتر شهر سر به فلک بلند می کنند و بر کوی و خیابان سایه می کشند اما روبرویشان فاضلاب و پساب های خانگی در کوی و خیابان رها است و سهمی برای پیاده روها نگذاشته و به طریق اولی برای کودکان شهر. کودکان آبادانی در محلاتی قد می کشند که بعضا بوی گنداب می دهد و از سبزی و رنگ خبری نیست. فقیرتر ها هنوز دسته جمعی دنبال توپ لاکی خود می دوند و روی خیابانی پا می گذارند که انباشته از آلودگی است. به چشم دیدم که دخترکان سه چهار ساله ی عروسک به دست، کنار خانه روی سکویی نشسته اند و زیر پایشان به وسعت تمام عرض کوچه گنداب سر ریز شده رها است و آنان گل از گل شکفته شانه به سرعروسک هایشان می کشند و لابد در ذهن شاد خودتار و پود فردای مادری را می بافند. من مانده ام فرداکه مادر شدند و این کوچه و خیابان ها همین باشد که هست، به دخترکان خود چه خواهندگفت!
این شهر که مدعی زیاد دارد و همه هم رستم دستان و پهلوان و ابر انسان!، پیاده رو ندارد، درپوش فاضلاب ندارد و کودکان معصوم را می بلعد، کودکان فقیرتر مهری از شهرشان نمی بینند و آن ها که داراترند رویای جایی را می بینند که شبیه اینجا نیست. آبادان نیست، خرمشهر نیست...
هفته کودک است اما من از کودکی چیزی نمی بینم.
منبع: فیدوس
عکس ها: خیابان زند- روبروی اداره آبفا