شوشان - زمان بابادی شوراب :ضرب المثل در بختیاری است که می گوید: زمین که سفت بوه، گا زه تیه گاه ابینه
مفسران، ادبیان و نخبگان در زمان کهن در حال خوردن نان جو (چون گندم کمیاب و کمتر کسی می توانست ان را تهیه کند، ارجح ترین نان، نان جو، در مقابل نان بلوط بود) به تفسیر این ضرب المثل می پرداختند.
یکی از نخبگان اهل تفسیر می گفت معنی آن اینست که وقتی دو گاو درشت هیکل را کنار هم می بندی و جای شان تنگ است، هرکدام از گاوها فکر می کنند چون آن یکی هیکل دارتر است، جا را برای دیگری تنگ کرده.
دیگر بزرگ جلسه گفت: نه این مال وقتی است که علف و یونجه در آغل گاوها کم ریخته شود و گاوها سیر نشوند، آنموقع گاوها فکر می کنند گاو دیگر، اضافه بر سهم خود، سهم او را نیز خورده است.
سومی گفت که ای بزرگواران معنی آن می شود وقتی برای شخم زدن به گردن دو گاو خیش می بندند و زمین مورد نظر سفت باشد، گاوها اذیت شدن خودشان را به گردن دیگری می اندازند و به کوتاهی و سهل انگاری دیگری معترض می شوند.
جنگ لفظی بین انان در گرفت
آخری گفت ای جمعیت فرزانگان، چرا نان جو گرانبها را خورده و این دانه کمیاب را تلف کرده و حرف مفت می زنید؟معنی شکلی آن می شود هر سه مورد و نباید در جای تنگ دو گاو را کنار هم بست و یا در آغل کوچک نباید علف و کاه کم ریخت و سوم اینکه زمین سفت را نباید شخم زد، همه این ها به مدیریت شخص گاوگلون(چوپان و مراقب گاوها در زبان لری بختیاری) بستگی دارد و ضعف او را در مدیریت گاوها به اثبات می رساند و نباید گاوها از چشم همدیگر ببینند!
واقعیت
حالا با وجود کمبودهای موجود در جامعه و دلایل بزرگان و مسئولین محترم مملکتی نشسته بر سر سفره نظام، به تفسیر سطحی از اوضاع جامعه می پردازند!
برای گرانی دلار و سکه یک دلیل دارند، گرانی بنزین و خودرو را طور دیگری توجیه مبکنند، عدم وجود مسکن اجاره ایی و گرانی آن را، به گردن مردم نیازمند می اندازند.
کمبود مرغ و تخم مرغ را گاهی به گردن مرغ بیچاره و گاهی به گردن تخم او می اندازند!
به نقل یکی از کارشناسان اگر ندارید، میوه را نباید خورد!
وجود بیماریهای مزمن، سرطان، سکته و مرگ آنان از خوردن برنج، روغن و مواد غذایی فاسد در بازار را تقدیر الهی عنوان می کنند.
و در بحث ویروس منحوس کرونا اینکه چه کسانی باید واکسینه شوند و چه کسانی نباید، بحث روز مملکت شده است.
باتوجه به اینکه میلیاردها تومان پول بابت خرید چند ده میلیون دوز واکسن از طرق گوناگون و افراد مختلفی هزینه شده ولی هنوز حتی کمتر از یک میلیون دوز آن وارد کشور نشده است.
افکار عمومی و مردم به کمبودهای موجود پیش آمده در تهیه واکسن و برنامه ریزی اولویت های کرونایی برای واکسیناسیون پرسنل مشاغل مختلف، معترض شده اند.
نکته آخر
چگونه در کشوری که این همه ثروت و منابع خدادادی وجود دارد، ما هنوز گداییم و کاسه چه کنم چه کنم بدست گرفته ایم، آیا این ناسپاسی نیست؟