امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
امید حلالی : اخیراً در جلسه که برای تدارک دیدن یک عید مذهبی بود، توفیق حضور یافتم. حضار که غالباً از متولیان دستگاه های اجرایی بودند سخن گفتند به طوری که غالب سخنان بر پایه آمار و ارقام بود و مخاطبان برنامه هایشان بیشتر طیف اداری محسوب می شدند. من تقریباً جزو نفرات آخری بودم که سخن گفتم و بنا به ذائقه، کار تبلیغ را از منظر رسانه مدنظر داشتم. اینکه تیپ اداری افرادی هستند که از فیلترهای مختلف گزینش عبور کرده اند و با توجه به پایبند بودن آنها به مبانی اعتقادی چندان ضرورتی ندارد که تبلیغات صرفا متوجه آنان باشد و البته به عنوان یک شگرد اصلاحی می توان از «کانون های اصلاح و تربیت» شروع کرد با نوجوانان زیر 18 سال که فردای گذراندن ایام مجرمیت می بایست به اجتماع برگردند یا زندانی ها که می شود با هماهنگی دادگستری و سازمان زندان ها برای آنها دوره های تعلیمی گذاشت و جشنواره های قرائت قرآن و حفظ احادیث از معصومین (ع) تا به عنوان مشوق مثلاً هر کس که از آن بزرگواران این مقدار حدیث از بر کند در محکومیتش تخفیف داده شود چرا که همان طور که از نام کانون برمی آید برای «اصلاح و تربیت» افراد است و چه اکسیری برای اصلاح بهتر از غور در احادیث حتا اگر در ابتدا لقلقه زبان باشند اما با گذر ایام تبدیل می شوند به باوری ها و مجموعه معارف یک فرد و با عمیق تر شدن در نهاد و سرشت در نهایت می شوند رفتار که اگر خواستی کج بروی، همان معارف زنهارت می دهند
موضوع دیگر بحث تبلیغات در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است که به طور مثال فیس بوک حدود 1/1 میلیارد نفر عضو دارد یعنی تقریبا از هر 6 نفر در جهان یک نفر عضو آن هستند که روزانه هر کدام به حدود و میانگین 1 ساعتی را در دل این فضا غور می کنند و البته که فضای یله ای است و با آنکه جای قال و مقال است اما چندان فضای مقیدی نیست و تلاش تعداد کم افراد مقید به اندازه ی نمی در یمی نیست هرچند که نکات اخلاقی عرفی را اکثر افراد «لایک» می کنند و دوست می دارند چرا که بالاخره همه دارای فطرت اند حتا آن کس که پوشش و آرایشش چندان ممکن است با ذائقه ما جور درنیاید.
در فضای گسترده فیس بوک اما چندان خبری از کارهای عقیدتی نیست و اصولاً تیپیک افراد عقیدتی که توان دفاع یا تشریح مبانی را دارند طوری نیست که وارد شبکه های اجتماعی شوند و لاجرم کار روی زمین می ماند و در این شبکه ها موازنه به نفع مذهب نیست و کارها بر پاشنه عرفی گری می چرخد. موضوع دیگر ماهواره است که با این تکنولوژی و اسباب و شبکه های حداقل 20 گانه وهابی و سلفی حدود 1 دهه است که مخاطبان زبان فارسی و عربی و ... بمباران تبلیغاتی و تشکیکی می شوند حال آنکه ما فقط خواسته ایم تا صورت مساله را درباره ماهواره پاک کنیم و وارد موضوعش نشویم چرا که آن را قانونی نمی دانیم و آن را تحریم کرده ایم اما درصد زیادی از مردم و همین ملت شریف دارند از این وسیله استفاده می کنند و تاثیر یک طرفه می گیرند و حالا بیش از یک دهه شده است که بالاخره قوه عاقله رسانه ملی به کار افتاده تا شبکه هایش را متنوع و با کیفیت کند تا به ذائقه مخاطب مشکل پسند خورانده شود.
حالا بعد از یک دهه پیش بودن مغرضان در تبلیغات به این صرافت افتاده ایم تا شبکه ای را در عراق پر هرج و مرج تاسیس کنیم به نام «الاهواز» تا به زبان عربی از مبانی خود دفاع کنیم که البته در چند و چون سیاست گزاری آن هم باید حسابی بحث کرد و راستی چرا در عراق؟ بخاطر آنکه داشتن رسانه تلویزیونی در ایران انحصاری است که این هم یکی از همان قانون هاست که به نظر می رسد دیری نمی پاید که منسوخ شود.
اما نکته دیگری که طرح آن قابل تامل است بر می گردد به وضعیت سوریه و آن طور که ذکر شده تروریست هایی که از 52 ملیت خاورمیانه ای و آفریقایی و اروپایی و قفقازی تحت عنوان جهاد و در حقیقت برای شیعه کشی به شامات آمده اند و خود را به تبعیت از صحابه صدر اسلام مجاهد می نامند و هر گاه سر شیعه و یا نظامی ارتش سوریه یا مظنونین به همکاری با آنان را با کارد شقاوت سلاخی می کنند الله اکبر می گویند و خود را عین آموزه های اسلام می دانند! راستی این اشقیا از هفتاد و دو ملت را چه کسانی به سوریه گسیل کرده اند و آن مونثانی که تحت عنوان خود درآوردی «جهاد نکاح» می روند تا با این حیوانات آمیزش کنند؟ چند درصد این گسیل و استخدام مزدور با سازمان های اطلاعاتی است و چند درصد کار مبلغان و شبکه های تکفیری؟ به نظر می رسد می بایست به این پرسش پاسخ گفت تا ببینیم چرا ما نتوانسته ایم آن طور که باید و شاید در «تبلیغات جهانی» موفق عمل کنیم و نتوانسته ایم از چچن و ترکمنستان و بلژیک و آلمان آدم هایی را شیعه کنیم و فکرشان را برای دفاع از مبانی مسلح کنیم.
چرا؟ چون بیش از حد در زمین خودی بازی می کنیم. بیش از حد به خودمان و تفاوت سلیقه های کوچک مان می پردازیم و گیر می دهیم. به لحاظ تکنولوژیک در ماهواره و شبکه های اجتماعی حضورمان کم رنگ است و چه بسا که ایرانی و زبان فارسی را بیشتر مخاطبان عام جهانی با شبکه های لس آنجلسی رقص و آواز بشناسند چرا که تعداد این کانال ها نسبت به شبکه های داخلی بسامد و هژمونی دارد. چرا که توان عظیم حوزه های علمیه در طرح هایی همچون سفیر برای اعزان مبلغان دینی بیشتر رو به سوی روستاهای کشور و مناطق توسعه نیافته و محروم دارد حال آنکه پیام اسلام و شیعه جهانی است و قرار است که ما در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی منادی آن باشیم و نیک می دانیم که اگر ما کار نکردیم و کاهلی به عمل آوردیم، نظام های مرتجع منطقه، بلانسبت واژه علما، علمای سلفی که به تعبیر قرآنی «اولئک کل الانعام بل هم اضل» اند یعنی چهارپایان و شاید پست تر و سازمان های اطلاعاتی خبیث آنها پول و انگیزه و ابزار لازم را دارند تا به عنوان تبلیغات اسلامی در جوامع هدف افراد غافلی را جذب کنند و در نهایت کار القاعده ای بیاید و لولویی مثل بن لادن و زرقاوی و ایمن الظواهری و ابوبکر البغدادی و بدیل های وطنی شان مثل مالک ریگی شرور که به قول حافظ :
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟
نیز آنکه چه بسا ما سراغ افراد مستعد به پذیرش اسلام محمدی و تشیع علوی نرفته ایم که آنها گمراه شده اند و نسخه جعلی از اسلام طالبانی را پذیرفته اند و مثلن شده اند «ابو زید الآلمانی» معدوم در سوریه با آن ریش های حنایی مجعد تا وسط های سینه و سبیل تراشیده که باز هم به قول شاعر :
اسلام به ذات خود ندارد عيبي
هر عيب كه هست از مسلماني ماست
و البته این سلفی های خونریز مشغول قتال به درستی ادامه خوارج اند که در عصر امام علی هم قرآن ناطق را از معاویه و عمر و عاص نشناختند و در مقابل مولای متقیان شمشیر کشیدند و البته نطق امام باعث شد که عده ای از آنها برگردند و ما هم امروز به این دست نطق ها نیاز داریم که می بایست توسط مبلغان مسلط علوم دینی ارائه گردد و آن هم به زبان های مختلف و نه فقط اکتفا کردن به ماندن و در جا زدن در حوزه زبان های مالوف فارسی و عربی.