شوشان - نوید قائدی:
این نوشتار صرفاً تذکری اخلاقی است و دوایی برای هیچ دردی نیست. هدف این است که پسلرزه جیبهای پر و خالی مردم که سبب انحطاط اخلاق شدهاند را یادآوری نماید تا شاید افراد دلسوزی پیدا شوند و در این زمینه چارهاندیشی نمایند.
اگر هم پیدا نشد که مانند صدها درد دیگر رویهم انباشت میماند و حسابش به کرامالکاتبین حوالت میشود.
در جامعهای که قرار بود مأمنی جهت آرامش روحی و فکری مستضعفین و دردمندان باشد متأسفانه تقدیر بهگونهای رقم خورد که به کام اغیار افتاد.
اغیار نوکیسه نوظهوری که توانستند طی چند دهه گذشته بهواسطه نزدیکی و قرابت با کانونهای قدرت و استفاده از رانتهای سیاسی و اقتصادی و دلالی خون مردم را در شیشه کنند و به ثروتهای بادآورده برسند.
این افراد تازه به دوران رسیده که معمولاً از آداب اجتماعی و اخلاق به دورند مانند خوره افتادند به جان ملت و تیشه به ریشه کشور و دین و اعتقادات مردم زدند و در تمامی ادارهها و سازمان و مراکز اقتصادی ریشه دواندند و خوردند و بردند تا جایی که ثبات اقتصادی کشور را به لرزه درآوردند و کاری کردند که هیچ دشمن جهان خواری با مردم نکرد.
نتیجه این شد که امروز قیمت دلار و سکه و اجناس لحظهای بالا میرود و وعدههای مسئولان جهت ترمیم اوضاع اقتصادی تاکنون نتیجهای نداشته و مردم در ناامیدی عمیقی فرورفتهاند که آینده آنها چه خواهد شد.
قرار بود در کشور اقتصاد توحیدی برقرار شود، کسی نمیدانست بانکها با پسوند اسلامی رباخوار و دلال و آتشبیار معرکه میشوند، قیمت مسکن در بعضی از شهرهای کشور از سانفرانسیسکو بالاتر میرود و آنقدر پورشه وارد کشور میشود که تعدادش از تمامی ایالتهای آمریکا بالاتر میرود.
روزگاری دکتر و مهندس شدن و چند کلاس سواد اجروقرب داشت ولی بر سر مردم آنگونه رفت که دین و دنیای مردم و ملاک سنجش افراد شد دارایی و پول و ثروت و فلان ماشین و خانه و لا غیر و اگر کسی نداشته باشد گویا هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
یادش به خیر اول انقلاب ثروتمندان به گونه نشان دادند که از دید مردم منفور شدند و چه خانهها و املاک و دارایی ثروتمندانی که به جرم کسب مال نامشروع و تصرف اموال عمومی مصادره نشد و گاهی بهپای چوبههای دار رفتند.
قصه این روزها این شده که چه کسانی که بردند و خوردند و چه کسانی که جیبشان خالی ماند هر دو به جبر زمانه دچار انحطاط اخلاقی شدهاند.
دسته اول با فخرفروشی و ترویج بیاخلاقی اجتماعی و راه انداختن بساط مد و برند بازی و اخیراً هم ظهور انواع فساد و بیبندوباری اخلاقی و دسته دوم یعنی جیبهای خالی برای عقب نماندن از قافله زندگی و حفظ حداقل مال خودروی به خرید دلار و سکه و دلالی آوردند.
معلم و استاد دانشگاه به فکر حقالتدریس و کلاسهای پولدرآر افتادند و هنرمند هنر فروش شد و برای کار خود قیمت و قدر گذاشت و روزنامهنگار و نویسنده وارد بازی خطرناک سطر فروشی و مطلب فروشی و تعریف و تمجید دروغین فروشی شد و بدتر از همه واعظین و مداحانی که قبل از منبر رفتن نرخ و قیمت تعیین میکنند و اگر محقق نشد منبر نخواهد رفت.
گیریم چند صفر از پول ملی حذف و تورم مهار شد و شرایط اقتصادی ایران خوب شد. چقدر زمان میبرد تا این انحطاط و آسیبهای اخلاقی که خواسته یا ناخواسته در روح و اخلاق مردم ایران رسوخ کرده برطرف شود؟ این نوع اخلاقیات مریضیهای مسری اعتیادآوری هستند که جامعه شناسان و روانشناسان و انسان شناسان میدانند برای ترمیم آنها چقدر درایت و زمان نیاز است.
علم اقتصاد و ریال و دلار بههرحال تدبیر باشد و علم سیاست بهدرستی بهکارگیری شود قابلحل است و اگر عقلانیت و تعامل سازنده با جهان باشد راهکارهایی وجود دارد که بهفوریت ترمیم و تثبیت شود اما اخلاق و فرهنگ زخمخورده مردم به این سادگیها قابلدرمان و جراحی نیست و سالهای سال نیاز به کار و تلاش دارد تا شاید به مسیر اولیه خود بازگردد.