شوشان - نوید قائدی:
در چند دهه گذشته با سدسازیهای نامتعارف، تغییرات اقلیمی، ورود فاضلابهای شهری و صنعتی، فعالیتهای نادرست نفتی و استفاده بیرویه از آب رودی به تالابها جهت مصارف کشاورزی در معرض خطر و حتی نابودی قرار گیرد.
اکوسیستم تالاب به دلیل قرار گرفتن فیمابین اکوسیستمهای خشکی و آبی بسیار حساس و شکننده است و بهفوریت نسبت به مخاطرات زیستمحیطی از خود واکنش نشان میدهد.
بهطور مثال چند سال پیش به دلیل کاهش میزان اکسیژن آب در تالاب هورالعظیم تعداد زیادی از ماهیان تلف شدند درواقع تالاب با انجام این واکنش نشان داد که از وجود نوعی بیماری در حال رنج کشیدن است.
شرایط تشکیل تالاب بسیار پیچیده و زمانبر است و بهطورمعمول پروسههای چند هزارساله را طی میکنند تا به شرایط نرمال و باثبات و خود نگهدار درآیند.
هرگونه تخریب و دستکاری در فعالیت تالاب میتواند صدمات جبرانناپذیری بر پیکره آنان وارد آورد، ترمیم و احیای تالاب یکروند معکوس نیست که اگر درد مشخص شود و روند درمان شروع گردد به همان سرعت تخریب تالاب احیاء شود، اصلاً اینچنین نیست و روند درمان شاید تا دهها سال بیشتر از روند تخریب زمانبر باشد.
در این تالابها گونههای مختلف گیاهی و جانوری و آبزی ساکن میشوند و رشد و تکامل پیدا میکنند و صدها چرخه زیستی پیدا و پنهان شکل میگیرد تا تالاب به حیات طبیعی خود ادامه دهد.
اولین چالش پیش روی ما که بادید سطحی قابلمشاهده است کاهش میزان سطح آب تالابها و کوچک شدن وسعت آنهاست.
که طی سالهای گذشته این روند بهوضوح دیدهشده است و اولین فکر و تصمیم این است که باید حق آب تالاب تأمین شود تا تالاب احیاء شود و چرخه زیستی خود بازگردد.
اما ماجرا به این سادگی نیست، زیرا در روند خشک شدن تالاب بسیاری از چرخههای زیستی از بین رفته و مخازن ژنی آنها معدوم میگردد و در صورت تأمین آب هم دیگر به چرخه زیستی بازنخواهند گشت.
در طی سالهای گذشته بسیاری از گونههای پروندگان و ماهیان و چرخههای سلولی و پلانکتونی یا از بین رفتهاند یا در حال از بین رفتن هستند.
بسیاری از پروندههای مهاجر تغییر عادت دادهاند و دیگر به این منطقه مهاجرت نمیکنند مگر میشود آنان را قانع کرد که مجدد به این تالاب برگردید درحالیکه خوراکی برای آنان مهیا نیست و شرایط برای زیست ایمن آنان یعنی مصونیت در برابر آلودگیهای شیمایی برقرار است.
طی سالهای گذشته به دلیل ورود پسابهای عدیده ازجمله فاضلابهای شهری و صنعتی، ورود عناصر آلودهکننده نفتی و پتروشیمی و فلزات سنگین و انواع نیترات و سولفات و دیگر عناصر خطرناک که حاوی آبشویی سموم علفکش و آفتکش و کودهای شیمایی است، باعث شده آبوخاک تالاب مصدوم و بیمار و آلوده شوند.
اگر آزمایشهای دقیق علمی برای تعیین سطح هرکدام از این عناصر آلاینده در تالابها انجام شود بهراحتی نشان میدهد میزان آلودگیها بسیار بیشتر از حد مجاز و استانداردهای بینالمللی است.
درنتیجه باید با صراحت اعلام کرد روح تالابها جسم و روح تالابها در حال بیماری و از بین رفتن و مرگ تدریجی است و تنها تأمین حق آبه دردی را دوا نخواهد کرد. فعالیتهای فیزیولوژیکی تالابها در حال معیوب شدن و تخریب است.
در بخشهایی از تالاب که عناصر فلزی و شیمایی سنگین در بافت و ساختان خاک نفوذ و رسوبکرده دیگر امکان رشد قویترین جز تالاب یعنی نی هم وجود ندارد و این نشان از سکته منطقهای در تالاب دارد.
توصیه میشود دوستان زیستمحیطی پا را از دامنه تأمین حق آبه فراتر بگذارند و به روح و قلب تالاب یعنی انجام فرآیندهای فیزیکوشیمایی آنهم توجه ویژه داشته باشند مگر نه روزی خواهد رسید که اگر تمامی حق آبه تالاب هم تأمین شود دیگر حیاتی در آن مشاهده نخواهد شد؛ زیرا حیات و چرخه اکوسیستم تالابها مانند اکوسیستمهای آبی نیست.
همچنین توصیه میشود توسط مراکز علمی در این زمینه تحقیقات جامع و کاربردی بیشتری به عمل آید تا زوایای تاریک و پنهان موضوع روشن شود.