شوشان - فاضل خمیسی:
شاید در خود نوعی اجبار دیدم ، که از طریق یک «آشنا» به بهانه ی عیادت از آشنایی دیگر که به «کرونا» مبتلا و در بخش مراقبت های ویژه یکی از بیمارستانهای اهواز بستری است ، در این هفته سه بار در بخش مذکور حاضر شدم، تصادفاً در این سه نوبتی که مراجعه کردم ، هر بار بیماران همجوار« آشنایم» تغییر کرده بودند ، دیشب خانمی در حدود ۳۵ ساله!!
وقتی از پرستارِ کشیک سراغ آن دوجوان را گرفتم که حالشان چطور شد و آیا مرخص یا به بخش منتقل شدند ، پاسخش نه!! بود و در ادامه از اصطلاحی پزشکی استفاده کرد که معنی مرگمی داد.
پس از گفته های پرستار ، من که در حال خارج شدن از بخش بودم بی اختیار کنار تخت بیمارم برگشتم ، اتاق پُر بود از دستگاه و نفس های بریده! شاید مرز زندگی و مرگ ! گفته میشود آنهایی که مُردن را تجربه کرده اند و بصورت معجزه به زندگی بازگشته اند انسانهای بهتری شده اند !
حتی ثابت شده آنهایی که سفر فضایی را در برنامه زندگی خود داشته و کره ی زمین را از آسمان و بصورت یک گوی آبی رنگ و کوچک مثل سایر سیاره ها مشاهده کرده اند ، از تعصبات نژادی، قومی ، سرزمینی و اعتقادی خویش پشیمان شده و نگاهشان «جهان محور» شده است، زیرا از آن بالا نگریستن هیچ مرز و دیواری دیده نمیشود ! جهانی که مختصات آن «دوست داشتن» است و نفرت در آن کالایی وارداتی ناشی از انحراف در تفسیر هستی است.
شاید همین «مرگ» است که زندگی را هستی بخش میکند و ضرورت دارد قبل از اینکه به زندگی پرداخت به حقیقت مرگ رسید.
صرف نگاه به زندگی و غفلت از اینکه «باید» روزی رفت، باعث میگردد ارتباط مرگ و زندگی از بین رفته و تمایلات خودپسندانه و خود محوری تمام وجود آدمی را تسخیر کند.
شاید به بنده خُرده گرفته شود اما بنظرم دانشمندان فلسفی بهتر از دانشمندان دینی توانسته اند مفهوم مرگ را بمعنای «ترک دنیا» و موقتی بودن ، را در بین نگرش جوامع پیشرفته جا بیاندازند! دانشمندان دینی خواسته اند با وعده ی پاداش و ترس از مجازات انسانهای بهتری برای ادیان خود بسازند اما فلاسفه ای که در این زمینه غور کرده اند با تفسیر هستی تلاش داشته اند مرگ و زندگی را ، آمیخته بهم جلوه دهند ، هر چند در این راستا نباید تلاشهای فیلسوفان دینی را نادیده گرفت.
وقتی انسان به آن ادراک میرسد که در این دنیا موقت است و ارزشهای وجودی این دنیا برایش تبیین میشود سعی میکند انسان «بهتری» باشد .
اگر باورمند شویم که با هر تولدی ، مرگی زایش میشود دیگر نباید از مُردن ترسید زیرا زیستن تابعی از مرگ است و این ما هستیم که با این حقیقی ترین واژه ی وجودی، چگونه برخورد می کنیم .... عمرتان با عزت