شوشان - حسین دلیر:
برآیند و برداشت فرامتنی من از رفتار و رویکرد اعضای شورای شهر آبادان، درباره موضوع پراهمیت انتخاب شهردار، نشانگر عدم توجه ایشان به پیشینه و جایگاه این نهاد در مقایسه با دیگر شهرهای کشور است.
خوانش فکتهایی که ارائه میدهم، ممکن است شما را با چنین دیدگاهی همراه کند. این موضوع بر آنم داشت تا از دریچهای متفاوت به تبیین جایگاه شهرداری آبادان بپردازم. فکتهایی ساده اما مستند ارائه دهم تا زاویه و وسعت دید وکلای پارلمان شهری آبادان بهبود یابد.
دستکم اگر چنین نشد، مخاطبان و شهروندان میتوانند در نقدهای آتی خویش، اشارههای بهتری به جایگاه شهرداری این شهر داشته باشند.
نقد منتقدان منصف، معمولاً معطوف به تقلیل انتظارات و نگرشهای اعضای شورا درباره شهردار ایدهآل برای آبادان است.
ایدهآل از باب همخوانی و تناسب با جایگاه تاریخی و حقیقت کنونی شهر و شهرداری آبادان؛ نه چنان خیالپردازانه که اوهام به نظر آید!
در روزهای گذشته ملاکها و شاخصهایی برای ارزشگذاری گزینههای شهرداری آبادان از سوی رئیس شورا ارائه شدند؛ نه بهطور رسمی که در فضای رسانه! شوربختانه این شاخصها چنان عادیانگارانه در نظر گرفته شدند که تناسبی با اهمیت، پیشینه و جایگاه این شهرداری ندارند.
در نقد این شاخصهای کمینهای؛ چهار دلیل همراه با یک جمعبندی ارائه دادهام تا ضرورت تغییر نگرش اعضا شورا را متذکر شوم.
این نوشته با هدف تشریح یا بازگویی پیشینهی آبادان نگاشته نشده و شرح برخی موضوعات، یاریگر فهم بهتر موضوع است.
فکت یکم؛ از نظر تاریخی، هفدهمین شهر ایران که بلدیه در آن تاسیس میشود، آبادان است. یکی از ۱۷ بلدیهای که در دورهی اول تاسیس این نهاد از سال ۱۲۸۶ تا ۱۳۰۴ -پیش از سلطنت رضاشاه- تاسیس شد.
تهران، اصفهان، شیراز، همدان، تبریز، بندر انزلی، مشهد، آستارا، دزفول، مراغه، ماکو، کرمان، اهر، بوشهر، خوی و زنجان، شانزده شهری بودند که پیش از آبادان، نهاد بلدیه در آنها تاسیس شده بود.
وانگهی مداخلات شرکت نفت انگلیس و نقش تعیین کننده آن در مناسبات محلی و ممانعتهای حاکم خوزستان اگر نبود، شهرداری در آبادان و خرمشهر چند سال زودتر - سال ۱۳۰۰- تاسیس میگشت.
در آن سالها، بریتانیا نیمهی جنوبی ایران را متعلق به خود میدانست و با شیخ خزعل، حاکم خوزستان «روابط ویژه» داشت.
منافع نفتی و فعالیتهای صنعتی پیرامون آن، اهمیتی بهمراتب فراتر از ایجاد رفاه و بهداشت شهری در سالهای آغازین این صنعت داشتند. بهویژه تا سال ۱۳۰۲ که نفوذ دولت مرکزی در حوزه قدرت شیخِ خوزستان امکانپذیر نبود.
از نخستین روزهای احداث پالایشگاه و بنای اولیهی آبادان، مردمان و کارگرانی که به سودای کار در این صنعت مدرن به سرزمین گرم و مرطوب، پا نهادند از ابتداییترین امکانات بهداشتی و شهری محروم بودند.
«آر. آر. ﺩﯾﻮﯾﺪﺳﻮﻥ»، نخستین مهندسی که در سال ۱۹۰۹ میلادی از طرف شرکت نفت انگلیس مأموریت احداث پالایشگاه و انجام مقدمات پالایش و صادرات نفت را بر عهده داشت در نخستین نامه به خانواده خود؛ جزیره آبادان را سرزمین «آفتاب، گِلولای و مگس» معرفی میکند.
گزارشهای آن سالها و شکایتهای فراوان اهالی جزیره به دولت مرکزی و بیپاسخ ماندن این شکایتها، نشان میدهد دولت مرکزی نفوذ و توانایی کافی برای ایجاد تحول در این اقلیم نداشته است. رضاخان با کودتای اسفند ۱۲۹۹ قدرت را در دست میگیرد و سپس در دوران نخست وزیریاش و یک سال پیش از آغاز سلطنت پهلوی؛ فرمان تاسیس «بلدیه عبادان» را صادر میکند.
چند سال بعد، «بلدیه» به «شهرداری» و «عبادان» به «آبادان» تغییر نام میدهد تا جنبش فارسیسازی نام مکانها به بهانهی مدرنیزاسیون رضاشاهی آغاز گردد.
فکت دوم؛ آبادان در کنار تهران، تبریز و حتی بوشهر و مسجدسلیمان، مناطقی شاخص و مداخل اصلی مدرنیسم در ایران به شمار میروند. جدای از آنکه آبادان، پرشتابترین روند پیشرفت و مدرنیته شهری را در خاورمیانه داشته است.
تا پیش از سال ۱۳۰۰، بانیان آبادان، کارکردهای متفاوتی برای این منطقه قائل بودند. کارکردهای تجاری، نظامی، صنعتی و تا حدودی کشاورزی؛ اما نمیتوانستند با وجود فعالیتهای نفتی و اهمیت راهبردی آن برای استعمارگران، مانع شکلگیری و رشد شهرنشینی در این منطقه شوند.
آبادان، در کمتر از سه دهه -از سالهای پیش از ۱۳۰۰ تا میانهی دههی ۲۰ خورشیدی-؛ از سرزمینی خالی میان دو رودخانه با مقداری نخلستان و چند کپر، به یکی از شهرهای پرجمعیت و توسعهیافته خاورمیانه تبدیل شد.
جمعیت این شهر از ۲۴ هزار نفر در سال ۱۹۰۸ به ۱۲۵ هزار نفر در سال ۱۹۳۸ میرسد. طی سه دهه، جمعیت آبادان بیش از ۵ برابر شده است.
هر چند در بیشتر آمارها به دلیل نبود نهادهای آمارگیر، جمعیت زیاد حاشیهی شهر محاسبه نشدهاند. گزارشهای غیر رسمی اشاره به سکونت بیش از ۲۰۰ هزار نفر در این بازه زمانی در آبادان دارد.
برای نمونه در سال ۱۳۰۶، روزنامه اطلاعات آمار جمعیت این شهر را حدود ۶۰ هزار نفر برآورد کرده است که بیش از نیمی از این جمعیت در حاشیه و بیرون شهر سکونت داشتهاند.
رویکرد چندگانه و نگرش موزاییکی به مقوله شهرسازی و توسعهی شهری؛ آبادان را در دهههای آغازین شکلگیری، به یکی از جذابترین شهرها تبدیل میکند.
فکت سوم؛ اینکه درجهی شهرداری آبادان متناسب با واقعیتهای این شهر هست یا نه موضوعی انحرافی محسوب میشود.
شهرداری آبادان همسان با ۱۴ شهر دیگر دارای درجه ۱۱ است. اراک، اردبیل، ارومیه، بندرعباس، رشت، زنجان، سنندج، قزوین، قم، کرمان، کرمانشاه، گرگان، همدان و یزد با توجه به پیشینهی شهرداری، جمعیت و جایگاهشان برخوردار از این درجه بالا شدهاند. از این میان، تنها شهرداری همدان، کرمان و زنجان پیش از آبادان تشکیل شدهاند.
فقط شش کلانشهر تهران، اصفهان، شیراز، تبریز، مشهد و اهواز، با برخورداری از شهرداری درجه ۱۲، جایگاهی بالاتر از شهرداری آبادان و دیگر شهرهای همطراز دارند.
شگفتا که در جنوب کشور (هشت استان سیستان و بلوچستان؛ کرمان؛ فارس؛ هرمزگان؛ بوشهر؛ کهگیلویه و بویراحمد؛ چهارمحال و بختیاری و خوزستان) تنها شهرداریهای شیراز و اهواز درجهای بالاتر از شهرداری آبادان داشته و شهرداریهای زاهدان، کرمان و بندرعباس، همچون آبادان دارای درجهای یکسان هستند.
درجه ۱۱ شهرداری آبادان باعث شده خوزستان تنها استان کشور باشد که دارای دو شهرداری با درجههای ۱۱ و ۱۲ است. هیچ استانی در کشور از چنین موقعیتی در مدیریت شهری برخوردار نیست.
وجود شهرداریهای دزفول، خرمشهر و بندر ماهشهر با درجههای ۱۰ در کنار اهواز و آبادان، جایگاه مدیریتهای شهری خوزستان را نسبت به دیگر استانها ممتازتر کرده است.
فکت چهارم؛ بیش از ۹۷ سال از تاسیس شهرداری آبادان میگذرد. کمتر از سه سال دیگر این نهاد یکصدساله میشود.
یک قرن بهظاهر زمان کمی برای یک نهاد مدرن بهحساب میآید، اما با همین پیشینه، بلدیههای اولیه ایران جزء قدیمیترین نهادهای دولت مدرن در خاورمیانه بهحساب میآیند.
وقتی سن شهرداری آبادان را با افراد مقایسه کنیم، بزرگی و قدمت آن بهتر به دیده آید. میانگین سن اعضای شورای ششم هماکنون حدود ۳۶ سال است. جاسم ثامری بهعنوان مسنترین فرد هم حدود ۴۹ سال سن دارد.
دههها پیش از آنکه این عزیزان و حتی بسیاری نهادها و سازمانها متولد شوند، شهرداری آبادان زاده شده است. اینکه تصور کنیم، شهرداری آبادان با این پیشینه و تاریخ، هماکنون محدود به اراده و اختیارات برخی افراد است، تصوری خطاست!
تاسیس شهرداری آبادان، مرهون خواست و ارادهی مردم ساکن در منطقهای است که بریتانیا و حاکمِ هماهنگ با او، سالها جلوی تاسیس آن را گرفته بود.
چنین نهادی، هویتی فراتر از فعالیتهای خدماتی دارد و نهادی است تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی که میتواند تکهای از هویت آبادان و مدرنیتهی ایران بهحساب آید.
جمعبندی؛ پیش از شهرداری آبادان فقط شانزده شهرداری در کشور تاسیس شده بود. آبادان، پرشتابترین روند پیشرفت و مدرنیته شهری را در خاورمیانه داشته است.
بهجز آبادان، فقط چهارده شهر دیگر با درجه ۱۱ و شش شهر با درجه ۱۲ در کشور وجود دارند و حتی اگر بخواهیم آبادان را در انتهای فهرست شهرداریهای همطراز تصور کنیم، ردهی بیستویکم بدترین جایگاهی است که میتوان متعلق به شهرداری آبادان دانست.
سه سال دیگر، شهرداری آبادان یکصد ساله میشود. دههها پیش از آنکه بسیاری نهادها و سازمانها در این شهر و حتی کشور تشکیل شوند، دستگاههای خدماترسانی چون شهرداری آبادان متولد شدهاند.
به چنین نهادی باید متناسب با پیشینهاش، اهمیت داده شود. همسان با شأن تاریخی و شخصیتی که دارد باید برایش سکاندار - شهردار- انتخاب شود.
هیچ بهانهای در سادهانگاری شاخصها و ملاکهای گزینش شهردار برای این شهر وجود ندارد! صدها مدیر و چهرهی ملی، آرزو دارند در شهرداری شهری با مشخصات آبادان خدمت کنند.
خلق تصویر محقر و مصغر از شهرداری این شهر و ادعای عدم تمایل افراد شاخص در پذیرش مسئولیت در آبادان، موضوعی انحرافی است.
میتواند نشانهی ناآگاهی مدعیان باشد یا رویکردی مصلحت اندیشانه برای آنان که قرار است مسئولیت نظارت بر شهردار آگاه، مسلط، جسور و با تجربه را بر عهده گیرند.