تحول در مدیریت شهری، با شورای تحولآفرین محقق میشود
حسین دلیر | شوشان :
یک روز مانده که مرداد به نیمه رسد، اعضای تازهنفس شورای شهر آبادان با ادای سوگند در حضور فرماندار ویژه، کارشان را آغاز کردند. برگزاری آیین تحلیف شورای ششم؛ تعیین هیات رئیسهی سال اول این نهاد؛ برکناری «محمود رضا شیرازی» شهردار مستقر و انتخاب «علی بچاری» بهعنوان سرپرست شهرداری، چهار رخداد مدیریت شهری آبادان در روز پنجشنبه ۱۴ مرداد سال جاری بودند.
شورای ششم کارش را طوفانی آغاز کرد. میشد حدس زد که بهواسطهی شور جوانی؛ نگرش احساسی بر منطقِ تصمیمگیری غلبه کند.
اتخاذ تصمیمهای احساسی و گاه ناپخته برای شورایی که بهطور میانگین، پنج سال از دورهی گذشتهاش جوانتر شده طبیعی مینماید. ویژه آنکه، متوسط سن هیات رئیسهی سال اول این شورا، حدود ۳۳ سال هست!
«بچاری» که دوم بار شانس سرپرستی شهرداری نصیبش شده از همان لحظهی انتخاب، کارش را بیدرنگ آغاز کرد. همزمان با آغاز به کار شورای گذشته نیز این قرعه به نام او افتاده بود، اما صندلی سرپرستیاش را پس از ۸۰ روز به شهردار جدید - حسین حمیدپور- سپرد.
اکنون نیز ممکن است به سرنوشتی شبیه به چهار سال پیش مبتلا گردد! با اینکه خودش این بار یکی از افراد حاضر در صحن شورا بوده، به نظر نمیرسد گزینهی انتخابی شورا بهعنوان شهردار باشد.
آنگونه که نه او در دورهی گذشته و نه هیچ سرپرست دیگری در آبادان بهعنوان شهردار انتخاب نشده است! این موضوع جای تأمل دارد؛ چرا اعضای شورا بهعنوان ناظران عملکرد شهرداری، اندک تمایلی به گزینش شهردار از بدنهی این نهاد نداشتهاند؟!
از ابتدای شکلگیری نهاد شورای شهر؛ مدیریت شهرداری آبادان برای هشت بار به سرپرستها سپرده شده است.
در این هشت بار، شش نفر؛ عهدهدار ماموریت مهم انتقال و جابهجایی قدرت در شهرداری بودهاند.
با متوسط حضور ۱۴۷ روز، هیچ یک تابهحال موفق به ادامهی فعالیت بهعنوان شهردار منتخب نشدهاند. «بچاری» که هماینک سرپرست شهرداری است به همراه «شهاب صدیقی» تنها افرادی هستند که دو بار در قامت سرپرست منصوب شدند.
هر چند «صدیقی» در مجموع با ۲۱۷ روز مسئولیت، رکورددار سرپرستی شهرداری آبادان است. بعید است بچاری مجال شکستن این رکورد را داشته باشد اما این بخت را داراست تا پس از صدیقی، دومین رکورددار مدت زمان سرپرستی شهرداری آبادان لقب گیرد.
اینکه تصمیم شورا در عزل شهردار مستقر و سپردن سکان شهرداری به سرپرست، با توجه به دوران حساس انتقال قدرت و استقرار دولت در بُعد کلان و استانی، به نفع مدیریت شهری و به مصلحت شهر بوده، نیازمند گذشت زمان و تحلیلی جداگانه است.
هر چند آگاهان به امور مدیریت شهری به نیکی میدانند قدرت نفوذ و توانمندی سرپرست؛ آنجا که نیاز به چانهزنیهای بالادستی باشد، هیچگاه مانند شهردار نخواهد بود. مسدود شدن برخی حسابهای بانکی شهرداری آبادان در روزهای گذشته و ایجاد اختلال در روندهای مالی این نهاد اجرایی، میتواند نمونهای از بر هم خوردن تعادل مدیریتی در دوران سرپرستی باشد.
بهطور معمول مهمترین آسیب به مدیریت شهری، در روزهای آغازین استقرار شورای جدید وارد میشود. نخستین اقدام اعضای جدید هر شورای شهر را میتوان در تمایل یا عدم تمایلشان به همراهی با شهردار مستقر دانست.
دستکم در همان مدت یک ماههای که قانون برای انتخاب شهردار جدید در اختیارشان گذاشته است.
از نظر منطقی بدون دخالت گزارههای فردی، سلیقهای و سیاسی؛ تا پیش از تأیید حکم شهردار توسط وزارت کشور، ادامهی همکاری با شهردار مستقر میتواند تصمیم بهتری به نظر آید! مگر آنکه حضور شهردار به استناد دلایل متقن؛ منجر به خسارت یا خلق تصمیم زیانبار گردد!
پنج روز دیگر، فرصت یک ماههی شورای ششم برای انتخاب شهردار جدید آبادان به سر میآید. به اعتبار اینکه اعضای شورا در این فرصت؛ شهردار مطلوب خود را برمیگزینند باید زمانی بین دو تا سه ماه را برای دریافت حکم تأیید شهردار جدید در نظر گرفت.
با جمعبندی چند انگاره میتوان انتخاب زمان کنونی در جابهجایی شهردار را کمی عجولانه دانست. این ادعا به معنای حمایت از شهردار پیشین نیست بلکه متناسب با شأن تحلیلی چنین نوشتهای باید داوری گردد.
گزارههایی چون استقرار دولت جدید و انتقال قدرت در سطوح بالایی قوهی مجریه؛ جابجاییها در سطوح میانی وزارت کشور؛ صف دریافت صلاحیت شهردارانی که توسط شوراهای جدید انتخاب شدهاند؛ تجربهی زمان سپری شده برای ابلاغ تأییدیه شهرداران گذشته، گواهی است بر این برآورد که نمیتوان و نباید بازهی زمانی کمتری برای دوران انتقال قدرت متصور شد.
ورود شهرداری به دوران انتقال قدرت در پی جابهجایی شهردار، سرآغاز شکلگیری رویههای بیثبات کنندهای چون تغییر مدیران، تصمیمگیریهای سلیقهای و عمدتاً زیانبار و تسویهحسابهای فردی است.
برکناری شهردار و انتخاب سرپرست، با همهی قانونی بودنش، نمیتواند خالی از زیان باشد. چنین تصمیمی ممکن است با تفسیرهایی فرامتنی روایت شود. حتی میتوان آن را ناشی از انگیزههای فردی یا سیاسی برخی افراد در شورای شهر قلمداد کرد.
تغییر در مدیریتهای بدنهی شهرداری آبادان و آثار منفی این چرخهی معیوب، سالهاست موجب تلاطم و تضعیف جایگاه مدیریتهای این نهاد شده است. بازخوانی پیشینهی مسئولیتها و مدیریتهای تابعهی این شهرداری، نشان میدهد بسیاری از مدیران حتی فرصت کافی برای حرکت به سوی اجرای برنامههای کوتاهمدت یا میانمدت نداشتهاند.
نقد این وضعیت، به تنهایی نمیتواند متوجه شهردار یا سرپرست باشد و اعضای شورا نیز در شکلگیری این موقعیت سهم قابل توجهی دارند. بیتردید شهردار مقتدرتر، مانع خروج شورا از موضع نظارتی و ورود به حوزهی دخالتی نهاد تابعهی خویش خواهد شد!
«سرپرست» فردی است که فرایند انتقال قدرت به مدیر بعدی بر عهدهی اوست؛ چه خودش باشد یا دیگری! هنر اصلیاش در دوران انتقال و جابجایی قدرت؛ ایجاد ثبات و پرهیز از تنش درون سازمان است.
«بچاری»، سه روز پس از آغاز سرپرستیاش؛ نخستین حکم جابجایی را امضا کرد. هفده مرداد، «علی اعتمادنیا» را که پیشتر مسئول واحد حملونقل و ترافیک شهری بود بهجای «رضا خادمی» بهعنوان مدیر جدید سازمان پسماند شهری منصوب کرد.
اقدامی که به عدم تمکین وی از دستورالعملهای بالادستی و راه افتادن قطار تغییرات در شهرداری آبادان تعبیر میشود. یک روز پیش از این جابهجایی، استانداری خوزستان در نامهای «آنی» به شماره ۱۵۰۲۰/۴۲/۴۴؛ خطاب به شهرداریهای سراسر استان تأکید کرده بود: «از انجام هرگونه جابجایی و انتصاب در شهرداری خصوصاً در پستهای مدیریتی، حساس و کلیدی شهرداری، اکیداً جلوگیری شود.»
در پایانِ نامه که با امضای «مهراب فلسفی زاده»، مدیرکل امور شهری و شوراها ابلاغ شده، خطاب به شهرداریهای متخلف آمده است: «بدیهی است در صورت مشاهده و گزارش هرگونه انحراف از قوانین و مقررات و موارد مطروحه فوق، موضوع از طریق هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان استانداری پیگیری خواهد شد.»
سرپرست کنونی نهتنها به این دستورالعمل بالادستی تمکین نکرد که برای پنج بار دیگر هم آن را نادیده گرفت. ۲۳ مرداد، «لفته عساکره» را به معاونت اداری مالی سازمان تاکسیرانی و «علیرضا عنافچه» را به معاونت اداری مالی سازمان پایانهها منصوب کرد.
سوم شهریور نیز؛ در احکامی جداگانه «سلمان برقول»؛ «خرم مُلایی» و «حمزه بغلانی» به ترتیب بهعنوان مدیر منطقه دو؛ مدیر منطقه سه و مدیر سازمان اتوبوسرانی منصوب شدند.
این جابجاییها اگر صرفاً تصمیمهایی به ارادهی شخص سرپرست تلقی شوند، کمی خامخیالی به نظر آیند.
باید آنها را به ارادهای فراتر از انگیزههای شخص سرپرست پیوند زد! به ویژه آنکه ممکن است پای برخی اعضای شورا در میان باشد تا جایی که برای سرپرست فعلی که در واپسین سالهای خدمت به سر میبرد، تخلف اداری محسوب شود و سالها فعالیت و مدیریتش را زیر سوال ببرد.
وانگهی به کدام تضمین، این مدیریتها با آمدن شهردار جدید، بار دیگر مبتلا به جابهجایی نشوند؟! مگر آنکه جابهجاییها با چراغ سبز شهردار احتمالی آینده یا حتی به تمایل برخی اعضای شورا صورت گرفته باشد. رد یا تایید این ادعا به تحولات ماههای آینده شهرداری و حتی سِمت پسین سرپرست کنونی گره خورده است.
ذهن سرپرست فعلی، در کنار جابهجایی افراد بهتر است بر موارد مهمتر دیگری نیز متمرکز شود. تلاش برای پرداخت به هنگام حقوق و اضافهکار کارکنان؛ جلوگیری از بسته شدن حسابهای شهرداری؛ افزایش انگیزههای فعالیت مدیران؛ تقویت حس تعلق و وفاداری سازمانی میان همه کارمندان و کارگران؛ ارائهی مطلوبتر خدمات شهری؛ اجرای مسئولیتهای فراموش شدهی اجتماعی و شهروندی توسط شهرداری؛ تلاش برای کاهش آسیبهای ویروس کرونا در سطح شهر؛ فراهمسازی شرایط و ریلگذاری مطلوب برای آغاز فعالیت شهردار جدید؛ عبور از بنبستهای موجود فراراه مدیریت شهری تا حد توان و بسیاری موضوعات دیگر که میتوانند مرجح بر جابهجایی افراد باشند!
چنین رویههایی اگر به کار گرفته نشوند و همچنان اصرار بر جابجاییها باشد میتوان داوری کرد در دورهی حضور سرپرست، هیچ توفیقی در کار نبوده است. در فرایند انتقال قدرت، مهم چگونگی این انتقال است.
سرپرست کنونی چگونه قدرت را به شهردار جدید خواهد سپرد؟ این انتقال قدرت به صورتی مسئولیتپذیرانه و از سر خیرخواهی و دوراندیشی برای مصالح شهر و شهروندان صورت گرفته یا به واسطهی عدم بهرهمندی از آیندهی قدرت؛ پیامد تصمیمها و عملکرد امروز برای او بیاهمیت است.
حذف معادلههای دوراندیشانه از فرایند تصمیمسازی، منجر به انتقال قدرت شهری بهصورت قهری به سکاندار آیندهی شهرداری خواهد شد. برخی تصور میکنند جابهجایی افراد به تغییرات بنیادین منجر خواهد شد.
درحالیکه جابهجایی افراد اگر به ادامهی روال نادرست پیشین بیانجامد، نتیجهاش تکرار اشتباه و شکست برای متولیان جدید خواهد بود. شورای جدید با اصرار بر ویژگیهایی چون جوان بودن اعضا و برخورداری از اندیشههای تحولخواهانه، اصرار بر شکلدهی تصویر مطلوب خود در ذهن مخاطب دارد.
وانگهی میان واژههای «تغییر» و «تحول»، تفاوتهای معنایی و کارکردی فراوانی موجود است. بهتر آن است تا دگردیسی ملموس رخ نداده؛ «تغییر» را به سلیقهی خود، «تحول» روایت نکنیم. خواه این دو واژه در ادبیات عامه، بهصورت همجوار به کار روند.
تحول در مدیریت شهری آبادان، با شورای شهری محقق میشود که معتقد به تحول و دارای عناصر و انگیزههای تحولآفرین باشد. تغییرات اگر به تحول منتهی نشوند، تنها جابهجایی افراد بوده است. دیگرانی آمدهاند و دیگرانی رفتهاند. بیآنکه منابع، زمان، هزینههای هدر رفته و انگیزههای سلب شدهی شهروندان در نظر آیند.
به گاه برآمدن مسئول جدید، ناگزیر مسئول قدیم گریزی جز ترک مسئولیت ندارد. مدیری میآید و در آیین معارفهاش، مدیر پیش از او بدرقه و تکریم میشود. بیشتر اما تودیع بهجای تکریم، واپسین سکانس حضور مقام مسئول میشود.
در فرایند انتقال قدرت، عدهای بهجای بدرقهی مسئول رفته، به پیشواز مسئول برآمده میدوند. قدرت برای همیشه پایدار نیست. میزهای وفادار به صاحبان خود، سهم دیگری نمیشوند.
اینها جملههایی بهظاهر شعارزده میآیند اما به همان میزان سادگیشان، حقیقی و تلخ هستند. با انتخاب شهردار جدید توسط اعضای شورای شهر آبادان، فرایند انتقال قدرت از سرپرست به شهردار شیبی تیزتر میگیرد.
تصمیمسازی در اعمال مدیریت، امری شخصی و سلیقهای نیست. برآیند نظرات گروهی است؛ بهشرط پذیرش تبعات هر تصمیم و مسؤولیتِ نیک و بد آن! صِرف تمرکز بر جابجایی افراد و عمل به خواست حداقلی برخی اشخاص؛ تمهیدات بایستهای برای دوران گذار و انتقال قدرت به شمار نمیروند.
نه شورا و نه شهرداری؛ هیچکدام ملک شخصی نیستند که انتظار پذیرش رفتارهای شخصی در آن پسندیده به نظر رسد. برخی بهگونهای دربارهی این دو نهاد تصمیمگیری میکنند که گویی مطلقالعنان هستند و همچنان در جامعهای ارباب و رعیتی به سر میبرند.
اصرار بر اینکه حرف، حرف من است؛ من تعیین میکنم؛ تا من نخواهم کسی منصوب یا انتخاب نمیشود و ازایندست، همان رفتارهای استبدادگونهای است که دون شأن نهاد مردمسالارانهی شورای شهر است.
بهشرط وجود تمایل عمومی بهجای فردگرایی منفعتگرایانه و پرهیز از بیاعتنایی به مصالح جامعه؛ در دوران سرپرستی و انتقال قدرت هم میتوان کارهای بزرگی انجام داد.
ویژهتر آنکه سرپرست کنونی، داعیهی تصدی سمت شهرداری آبادان را همچون دورهی گذشته دارد و برایش مشغول چانهزنی است! رفتارها، رویکردها، تصمیمها و مدل مدیریتی او؛ فرصت مطلوبی برای محک توانمندیاش در سطحی کلانتر است.
سرپرستی که هنرمندانه دوران گذار را مدیریت کند؛ به حتم هنر انجام مسئولیتی بزرگتر بهعنوان شهردار را خواهد داشت!