دکتر مهدی قمشی: مشکل اول و اصلی استان خوزستان آن است که عرضه آب ناپایدار دارد. این ناپایداری هم ناشی از تأمین آب از آبهای سطحی بوده و هم به اینکه در پاییندست قرار گرفته و کنترل منابع آن در دست استانهای بالادست است؛ بنابراین چه در خشکسالی باشیم چه در ترسالی بیشترین پیامد آن همواره برای استان خوزستان خواهد بود.
روزنامه شرق: بحران آب خوزستان را میتوان از منظرگاههای متفاوتی مورد بررسی قرار داد. بخشی از کارشناسان از منظر مدیریت عرضه به بحران آب نگاه میکنند و برخی دیگر عامل اصلی بحران خوزستان را شکست در مدیریت تقاضا میدانند.
برخی از پژوهشگران راهکار را در ابتکارات فنی و مهندسی میبینند و برخی دیگر بر راهکارهای اجتماعی اصرار میورزند.
این استاد دانشگاه معتقد است خوزستان به دلیل تأمین منابع عمده خود از آبهای سطحی و پاییندست قرارگرفتن در حوضه آبریز، با مشکل ناپایداری منابع آب مواجه است و بنابراین بحران آب خوزستان را باید در مدیریت عرضه آب دنبال کرد.
از نظر شما، دلایل اصلی شکلگیری بحران آب در خوزستان چیست و سهم هرکدام از این دلایل چقدر است؟
از آنجا که شما میخواهید اهمیت هرکدام از عوامل بیان و سهم هرکدام مشخص شود، نمیتوان بهصورت کلی درباره استان خوزستان اظهارنظر کرد؛ مگر اینکه درباره حوضههای آبریز صحبت کرد.
استان خوزستان حوضههای زیادی را دربر میگیرد. من اول درباره کرخه صحبت کنم که تابستان گذشته مسئله اصلی بود و مردم هم بسیار روی آن حساس شدند.
در حوضه کرخه، اولین مشکل به مدیریت غیرصحیح منابع آب در حوضه آبریز برمیگردد. این مدیریت غیرصحیح خود به دو بخش درون استان و بیرون استان تقسیم میشود.
ما از منابع آبی که پشت سد کرخه ذخیره شده بود، در زمان سیلاب 98 نتوانستیم درست بهرهبرداری کنیم و با رهاسازی بیمورد وارد هورالعظیم عراق شد. این آب از دیدگاه زیستمحیطی راه دوری نرفته، اما اولویت ما نبود.
دومین قسمت برمیگردد به مدیریت غیرصحیح آب رود کرخه در بالادست استان که متولی آن وزارت نیرو است. ما روی رودخانه کرخه سدسازی بیرویهای انجام دادهایم.
الان حجم ذخیرهای که در مسیر رودخانه کرخه ایجاد شده، بالغ بر 1.7دهم آورد متوسط رودخانه است؛ یعنی اگر آورد رودخانه حدود 5.5 میلیارد مترمکعب است، ما تا الان حدود 9 میلیارد حجم ذخیره روی آن ایجاد کردهایم که این غیرمنطقی است.
در چنین شرایطی، ابتدا سدهای بالادست پر میشوند و سپس هرچه آب ماند پشت سد کرخه میآید.
متأسفانه این سدسازی بیرویه روی کرخه همچنان ادامه دارد؛ یعنی هنوز برای وزارت نیرو این موضوع درس عبرت نشده است و ما شاهد سدسازیهای جدید مثل سد تنگ معشوره هستیم که حدود 200 میلیون مترمکعب آب برای مصرف کشاورزی ذخیره میکند.
تأمین این حجم آب برای مکانی با بارش سالانه بین 600 تا 700 میلیمتر بوده و از اساس غیرمنطقی است و قطعا بحران خوزستان را عمیقتر خواهد کرد.
مسئله این است که این نحوه مدیریت در نهایت کار دست کشور خواهد داد و هنوز عقل سلیمی بر مدیریت منابع آبی کشور مستولی نشده است.
لابیهای منطقهای و علایق قومی همچنان مبنای اصلی مدیریت آب در کشور است؛ همان بلایی که سر منابع زیرزمینی آب کشور آوردیم، بهطوریکه در فرونشست زمین در مقام اول هستیم و بیش از 120 میلیارد مترمکعب از آبهای استاتیک خود را استفاده کردهایم، الان همان بلا را سر آبهای سطحی میآوریم.
مشکل دوم حوضه کرخه، رعایتنکردن الگوی کشت مناسب در منطقه است. وضعیت کشت امسال این منطقه کامل نشان میدهد که ما نتوانستیم مدیریت مطلوبی در الگوی کشت این منطقه اجرا کنیم.
در حوضه کارون بزرگ، مسئله اول سدسازی نیست؛ یعنی سدهای موجود به اندازه آورد رودخانه است. ضریب تنظیم سدهای کارون تقریبا یک است؛ یعنی ظرفیت سدهای روی رودخانه کارون با آورده آب هماهنگ است.
در حوضه کارون مسئله اصلی انتقال آبهای بینحوضهای از سرشاخههای کارون است که غیرعلمی اجرا شده و هنوز هم ادامه دارد.
تاکنون پنج طرح اجرا شده است که 1.2 میلیارد مترمکعب از آب سرشاخه را منتقل کرده و الان هم سه طرح بزرگ در حال اجراست که وضعیت کارون را به لحاظ کیفی و کمی نامطلوب خواهد کرد. اثر اجتماعی انتقال آب کارون بسیار بیشتر از آثار زیستمحیطی و آبی آن است.
مردم احساس میکنند مشکلی در بالادست وجود دارد و وقتی میبینند اینجا آب شرب به آنها نرسیده یا کیفیت لازم را ندارد، اما آب از بالادست منتقل میشود، این آنها را از لحاظ ذهنی دچار مشکل میکند.
بنابراین انتقال بینحوضهای مشکل اصلی کارون است که بههیچوجه قابل دفاع نیست. مانند کرخه، مشکل دوم در حوضه کارون نیز رعایتنکردن الگوی کشت متناسب با منطقه است.
در حوضه مارون هم با مدیریت غیرصحیح منابع آب توسط وزارت نیرو مواجه هستیم. اهمیت این موضوع در مارون ازآنجهت است که این رودخانه آب تالاب شادگان را تأمین میکند و الان که سدسازی بیرویه مازاد بر ظرفیت رودخانه مانند مارون3 همچنان ادامه دارد، در آینده از بحران تالاب شادگان بیشتر خواهید شنید.
شما اشاره کردید که نحوه مدیریت منابع آب در کشور که مبتنی بر لابی منطقهای و علقههای قومی است.
یکی از دلایل شکلگیری ناپایداری در عرضه آب است. چگونه میتوان منافع منطقهای را در کنار هم نشاند و به توزیع پایدار آب رسید. از نظر شما دیپلماسی آب چقدر میتواند به این موضوع کمک کند؟
دیپلماسی آب یا هیدروپلیتیک یک مسئله اساسی در سطح محلی، ملی و منطقهای است. ما متأسفانه به مسئله دیپلماسی آب نپرداختیم.
درحالحاضر بهخصوص با رسیدن کشور به مشکل تنش آبی، بسیار به آن نیازمند است. ما در همه بخشهای کشور کششهای کارشناسی و علمی را کمتر در پیشبرد کارها میبینیم.
چرا در استانهای مختلف همه دنبال این هستند که وزیری در کابینه داشته باشند؛ چراکه در عمل ما وزرایی که نگاه ملی داشته باشد، نداریم. هر وزیری ابتدا به مشکلات استان خودش توجه کرده است.
در وزارت نیرو هم همین است. هر وزیر نیرویی که آمده است وزیر استان خودش بوده است و خود را وزیر کل کشور نمیدانسته است.
تا قبل از دولت آقای رئیسی اکثر وزرای دولت از فلات مرکزی بودند و همه آنها به دنبال تأمین آب این مناطق بودند. برای مثال آقای بیطرف بزرگترین کار خود را انتقال آب به یزد میدانست.
در چنین شرایطی مردم خوزستان همواره نگران هستند که نگاههای منطقهای بر نگاه ملی سایه بیندازد.
هنوز نگاه ملی بر مدیریت آب حاکم نشده است که بیاید بسنجد این آب کجا باید مصرف شود تا هیچکجای پهنه ایران دچار تنش آبی نشود.
ما تاکنون چنین نگاهی نداشتهایم. تا زمانی که مدیران و مسئولان وزارت نیرو دغدغه منطقهای داشته باشند، مشکل استان خوزستان حل نخواهد شد.
شما ببینید کدامیک از کارشناسان و کنشگران در ایران موافق انتقال آب بینحوضهای هستند.
حتی کارکنان سابق و همکاران وزارت نیرو و محیطزیست هم مخالف چنین کاری بودهاند اما همچنان چنین رویهای اجرا میشود و هیچکس جلودارشان نیست.
به نظر میرسد در نگاه شما مسئله اصلی بحران آب در خوزستان از سمت عرضه باشد، چرا بیش از تقاضا به مدیریت عرضه آب توجه میکنید؟
استان خوزستان برخلاف خیلی از استانهای کشور که منابع آبیشان متکی بر آبهای زیرزمینی است، 95 درصد نیازش از طریق آبهای سطحی تأمین میشود و این یک تفاوت جدی میان خوزستان و سایر استانهاست.
در همین آبهای سطحی هم استان خوزستان، در تمام حوضههای آبریزی که وارد آن میشود، در پاییندست قرار گرفته است.
با درنظرگرفتن این پیشفرضها واقعیت این است که مشکل استان خوزستان مدیریت عرضه است؛ چون مشخص نیست چقدر از این آبها وارد استان خوزستان میشود.
در آبهای زیرزمینی منابع به میزان زیادی پایدار هستند؛ بنابراین نوسانشان در سالهای خشک و تر زیاد نیست.
اما در آبهای سطحی نوسان فوقالعاده زیاد است؛ بنابراین تغییرات بهصورت بارز خود را نشان میدهد و بهصورت بارزتر خود را در استانهای پاییندست نشان میدهد.
بنابراین مشکل اول و اصلی استان خوزستان آن است که عرضه آب ناپایدار دارد. این ناپایداری هم ناشی از تأمین آب از آبهای سطحی بوده و هم به این دلیل است که در پاییندست قرار گرفته و کنترل منابع آن در دست استانهای بالادست است؛ بنابراین چه در خشکسالی باشیم چه در ترسالی بیشترین پیامد آن همواره برای استان خوزستان خواهد بود؛ همانطور که در سیلهای سال 98 نیز آن را تجربه کردیم.
با توجه به چنین نوساناتی که شما اشاره کردید، تغییرات اقلیمی میتواند پیامدهای جدی برای استان خوزستان داشته باشد، چگونه میتوان نوسانات ناشی از تغییرات اقلیمی را در این استان مدیریت کرد؟
یکی از وظایف اساسی سدها انتقال آب مازاد زمستانه به تابستان است؛ بنابراین ما اگر نخواهیم از ظرفیت این سدها استفاده کنیم، این سدها بیشتر گریبانگیر ما خواهد شد؛ بنابراین ما نباید در باب تغییرات اقلیمی نگرانی زیاد داشته باشیم.
البته تغییرات اقلیمی بههرحال در 15 سال گذشته آورد رودخانهها را کم کرده است. متوسط آورد آب شیرین قابلاستحصال در کشور از 137 میلیارد مترمکعب به 100 میلیارد رسیده است و باید آن را بهعنوان واقعیت پذیرفت.
اما اگر مدیریت صحیحی در سدها وجود داشته باشد، از باب نوسانات نباید زیاد نگران بود.
درحالحاضر چون ما با مشکل خشکسالی مواجه هستیم، نباید اولویت نگهداری آب در مخزنها تولید انرژی برقابی باشد.
درحالحاضر این مسئله کار دست ما داده است. واقعیت این است که ما در حوضه کارون بالغ بر یک میلیارد مترمکعب آب را در سال آبی گذشته به خاطر تولید برق از دست دادیم.
البته شاید با گفتن اینکه این آب وارد حوضه شده و مشکلات زیستمحیطی را تخفیف داده، دردمان را کم کنیم؛ اما درصورتیکه در تابستان با مشکل مواجه نمیشدیم.
در سال گذشته ما دو بار آب را برای تولید برق رها کردیم. هر روش دیگری برای تولید برق استفاده کنیم، از چنین کاری منطقیتر است که در شرایط بحران به صورت غیربرنامهریزیشده آب را رها کنیم. این کار به لحاظ علمی خبط است و اگر نگوییم، این مشکل مرتب تکرار خواهد شد.
در خشکسالیهای قبلی مثل سال 87 هم همین مشکل را داشتیم. دو میلیارد مترمکعب آب را رها کردند و درست در تابستان همان سال خشکسالی شدید شکل گرفت و بحران بعد از آن را متوجه کشور کردند.
امسال هم من مطمئن هستم اگر رهاسازی آب برای تولید برق انجام نمیشد، ما با بحرانی که شکل گرفت، مواجه نمیشدیم. این مشکلات هنوز هم گریبانگیر ما است.
ما برای کشت پاییزه گندم که محصول استراتژیک است تا دیماه که بارشها آغاز شود، به یک یا دو نوبت آبیاری نیاز داریم؛ اما تأمین همین مقدار آب هم درحالحاضر مشکل است و مسئولان گرفتارش شدهاند.
الان راهکار مسئولان برای تأمین این آب استفاده از منابع استراتژیک سدهاست؛ یعنی از آب زیر الویشن توربینها باید استفاده کنند تا این آب رهاسازی شود.
این موضوع از نظر منابع آب مشکل ندارد؛ اما مشکل اصلی آن است که احتمالا تا اسفندماه هیچکدام از این سدها نمیتوانند برق تولید کنند و در فصل سرما مشکل ما بیشتر خواهد شد. بین هفت تا هشت درصد از برق کشور توسط این سدها تولید میشود.
براساس گزارشها 30 درصد از آب در شبکههای آبرسانی کشاورزی پرت میشود، سهم این موضوع در بحران آب چقدر است؟
متوسط پرت آب در شبکههای آبیاری بین 20 تا 30 درصد است. این پرت به صورت نشت، تبخیر یا عدم توزیع صحیح است؛ اما اصل مسئله در اینجا راندمان استفاده از آب است.
به طور متوسط راندمان آب در ایران 30 درصد است و استان خوزستان هم در همین حدود قرار دارد.
راندمان 30 درصد زیبنده ما نیست که هم آب کم داریم و هم موضوع امنیت غذایی برایمان اهمیت اساسی دارد.
ما بهراحتی میتوانیم راندمان آب را از 30 درصد به 50 تا 55 درصد افزایش دهیم. راهکار آن هم سالهای سال در مصوبات وزارت نیرو آمده است.
راهکار این است که تحویل آب به کشاورزان باید به صورت تحویل حجمی باشد. اگر این کار انجام شود، رسیدن به راندمانهای بالاتر خیلی سریع پیش خواهد رفت.
تا زمانی که کشاورز چه کم مصرف کند و چه زیاد مصرف کند، حقابه یکسانی باید به وزارت نیرو بدهد، کشاورز هیچگاه به فکر صرفهجویی نخواهد بود.
چرا وزارت نیرو تحویل حجمی آب را به سرانجام نمیرساند؟
هماهنگی بیندستگاهی در کشور ما خیلی ضعیف است. در مسئله آب سه دستگاه وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و محیط زیست باید به صورت مرتب جلسات کارشناسی داشته باشند. ما چنین هماهنگیای در میان این سه دستگاه نمیبینیم.
هرکدام از این دستگاهها ساز خودشان را میزنند. البته این کار مستلزم یک بودجه زیاد هم هست که در طول دو، سه سال کل تحویلها حجمی شود.
به نظر من کلید مسئله آب خوزستان تحویل حجمی آب به کشاورزان است. بهبود راندمان مصرف آب موجب پایداری آب سطحی، بهبودهای زیستمحیطی، رسیدن آب به پاییندست و... خواهد شد.
آیا حل مسئله آب شرب خوزستان در گرو حل مشکل آب کشاورزی است؟
مسئله آب شرب اساسا برای خوزستان نباید مسئله باشد. کل نیاز مصرف آب شرب و بهداشت در خوزستان 500 میلیون مترمکعب است.
آورد آب خوزستان سالانه 25 میلیارد مترمکعب است و مشکل آب شرب مشکل کمبود فیزیکی آب و حتی آب باکیفیت نیست؛ بلکه مشکل اقتصادی و اجرائی است. اگر بخواهیم مشکل آب شرب خوزستان را حل کنیم، هیچ مشکلی متوجه سدها و کشاورزی و... نیست.
مشکل اصلی بودجه است. حتی طرحهای انتقال آب شرب در شرق و غرب خوزستان تدوین شده و فقط باید اجرا شود.
اگر این طرحها به سرانجام برسد، مشکل آب شرب خوزستان کلا حل خواهد شد. البته در بحران اخیر به خاطر اینکه در بالادست رودخانه کرخه برداشت مازاد داشتند و هیچ آبی در بستر نمیماند که پمپها از آن آب بکشند.
این موضوع مسئله دیگری است که باید حل شود؛ اما من میخواهم بگویم که اگر بخواهند این مشکل را حل کنند، کاری ندارد.
درنهایت اگر بخواهم بحث خود را تکمیل کنم، سه مسئله تکمیل طرحهای انتقال آب شرب، جلوگیری از انتقال آب بینحوضهای و مدیریت صحیح منابع آب درون حوضه آبریز و جلوگیری از سدسازی بیرویه در بالادست استان باید مدنظر قرار گیرد.