شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۷۲۴۴
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۱
آیا صرفِ زاده شدن در یکی از شهرهای خوزستان یا وابستگی قومی یا داشتن گویش و لهجه زبانی برای دلسوز بودن و داشتن شایستگی برای تصدی یک سمت و پست، بسنده می کند؟

شوشان - دکتر حسن دادخواه:

نویسنده این یادداشت در برهه ای این یادداشت را می نویسد که خوشبختانه فصل انتخابات نیست و دوستان همفکر او در لیست انتصابات دولتی قرار ندارند و از این رو، جای هیچ شبهه و بدگمانی نیست. 

پرسش نخست این است در شرایطی که همه ما ایرانی هستیم و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را ملاک رفتارهای حقوقی خویش قرار داده ایم، آیا درست و به صواب است که اهالی و شهروندان هر استان، نیروها و مدیرانِ زاده ی آن استان را بومی بدانند و نیروها و مدیرانِ زاده ى دیگر استان ها را برای استان خویش بومی ندانند و آنان را برای تصدی مسئولیت ها، ناشایست بدانند یا در اولویت قرار ندهند؟!

آیا در حالی که دولت جمهوری اسلامی بطور متمرکز در پایتخت مستقر است و بودجه و برنامه های آن و هزینه کردهای دستگاه های اجرایی زیر نظر و پایش دستگاه های نظارتی است، سخن از بومی گزینی مدیران و ترجیح نیروها و مدیران زاده آن استان بر مدیران زاده دیگر استان ها، از وجاهت برخوردار است؟

نیک روشن است که ترجیح و تمرکز بر بومی گزینی بر پایه یک پیش فرض استوار است. آن فرض این است که نیروها و مدیران بومی و زاده ى همان استان، دلسوزی بیشتری از خویش نشان می دهند و درد و رنج مردمان ساکن در استان را بهتر از دیگران احساس می کنند و تصدی نیروهای بومی موجب بالا رفتن سطح اشتغال در استان و ماندگاری سرمایه های مالی و معنوی در همان استان می گردد. ولی آیا این پیش فرض از اعتبار کافی برخوردار است؟

موضوع دیگری که در این راستا باید بدان توجه داشت این است که در ایران و شاید در دیگر کشورها، تقسیمات کشوری بر پایه اشتراک لهجه و گویش زبانی یا اشتراک قومی است و افراد بومی به کسانی اطلاق می شود که در لهجه و گویش زبانی یا قومیتی با مردم آن استان، مشترک باشد. نکته مثبت برای استان های دیگر بجز خوزستان در این است که در بسيارى از آنها فقط یک لهجه و گویش زبانی یا قومیتی وجود دارد، ولی در استان خوزستان بیش از سه قومیت و چندین لهجه و گویش زبانی وجود دارد.

با این وجود، ملاک و معیار بومی بودن چیست و کدام است؟ 

آیا صرفِ زاده شدن در یکی از شهرهای خوزستان یا وابستگی قومی یا داشتن گویش و لهجه زبانی برای دلسوز بودن و داشتن شایستگی برای تصدی یک سمت و پست، بسنده می کند؟
اجازه دهید با ذکر چند نام آشنا و نیمه آشنا که سود و زیانی در این مبحث ندارند، به بررسی روشن تر موضوع بپردازیم.

آیا برخی خوزستانی های مرکز نشین در قدرت، که بیش از سی سال است از استان خوزستان رفته و همراه با خانواده در تهران زندگی می کنند، بومی و خوزستانی محسوب می شوند، ولی افرادى نظير دکتر محمد رعایایی، زاده ى اردکان و دکتر غلامحسین خواجه، زاده ى برازجان یا زنده یاد دکتر مرتضا حقیری زاده، زاده ی استان هرمزگان که بیش از چهل سال در اهواز زندگی کرده اند یا همچنان در این شهر زندگی می کنند، غیر بومی و غیر خوزستانی هستند؟

از این نمونه ها بسیارند که فقط سالی یکی دو بار به مناسبت هاى مختلف مانند عید نوروز و عید فطر و... به اهواز می آیند و لباس محلی می پوشند و سپس استان خوزستان را ترک می کنند و فقط در فصول انتخابات و انتصابات به یاد محرومیت های شهرهای خوزستان می افتند!! و یا بعد از پایان دوره نمایندگی در مجلس شورای اسلامی، پا به سرزمین و شهر پدری خود نمی گذارند!!

این در حالی است که در دولت های پیشرفته و شیوه های مدیریتی مدرن، محل تولد یا گویش و لهجه زبانی یا دین و مذهب یا جنسیت و رنگ چهره، هیچ نقشی در سپردن مسئولیت های علمی و سیاسی و نظامی و امنیتی ندارد و تنها و تنها به وابستگی ملی و دلدادگی به مصالح ملی و شایستگی علمی و تجارب مثبت و متناسب با نوع مسئولیت توجه می شود.

آسیب غیر قابل جبران از طرح لزوم بومی و خوزستانی بودن مدیران در استان خوزستان این است که به پاره ای از مدیران ضعیف و ناکارآمدِ زاده ىِ خوزستان، چه ساکن و چه پروازی، بسنده کنیم و استان را از مدیران کارآمد و شایسته و با تجربه غیر بومی و غیر خوزستانی محروم کنیم!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار