شوشان - دکتر حسن دادخواه:
در تقویم و گاه شمار، روز چهاردهم آبان ماه، به روز فرهنگ عمومی نامگذاری شده است. در سطح کشور و همه استان ها نیز شورای عالی فرهنگ عمومی و شوراهای استانی آن با ترکیبی از مسئولان و روسا و مقامات دستگاه های مرتبط با فرهنگ عمومی علی الظاهر وجود دارد.
شاید یکی از علت های ناآشنا ماندن این شوراها، مناقشه برانگیز بودن تعریف و عناصر تشکیل دهنده فرهنگ عمومی و دخالت و عضویت افراد و نهادهای مختلف و بی ارتباط به موضوع در این شوراست و از این روست که در طی سالیان دراز، کمترین گزارش و خبر از مصوبات و عملکرد این شورای عالی و شوراهای استانی آن، به رسانه ها و افکار عمومی رسیده است.
اگر از همه این موضوعات خرد و حاشیه ای پیرامون فرهنگ عمومی بگذریم، از جستجو و کنکاش پیرامون خاستگاه و سرچشمه های تولید فرهنگ عمومی در یک جامعه نمی توان گذشت.
به راستی خلق و خو، رفتار و منش، شخصیت و کنش و روح اخلاقی حاکم بر جامعه چگونه شکل می گیرد؟ عناصر بوجود آورنده با بوجود آمدن آنچه اخلاق اجتماعی و رفتار جمعی یا همان فرهنگ عمومی جامعه می نامیم، چیست و کدام است؟ پاسخ واقعی و درست و دقیق به این پرسش می تواند در ریل قرار گرفتن بجا و درستِ عملکرد و فعالیت های دستگاه های رسمی و نهادهای سنتی و مردمی در شکل دادن فرهنگ عمومی جامعه ایران، نقش پایه ای داشته باشد و به همان میزان، کج فهمی و درک ناقص و نادرست از ماهیت فرهنگ عمومی، می تواند همه دستگاه های عهده دار فرهنگ عمومی را به بیراهه بکشاند.
گرچه پایش و سنجش و اندازه گیری میزان رشد و چگونگی فرهنگ عمومی جامعه کنونی ایران نیازمند پژوهش های آماری و تحقیقات میدانی است ولی با مطالعه عمومی و پایش کلی آنچه در پیرامون ما می گذرد و یا جسته و گریخته در رسانه های کشوری بازتاب می یاید، می توان نبض و درجه حرارت فرهنگ عمومی جامعه را بطور کلی و بلکه جزیی و دقیق پایش و برآورد نمود.
خوشبختانه در سال های اخیر فرصت و امکان بهتری برای پژوهندگان در عرصه جامعه شناسی و آسیب شناسی فرهنگی از جامعه و شهرهای ایران آماده شده است و نتایج دسته ای از این پژوهش ها نیز منتشر شده است.
به رغم آنکه در دو دهه پس از پیروزی انقلاب، امکان و آمادگی کمتری برای انتشار نتایج این پژوهش ها فراهم بود ولی در سال های اخیر و با افزایش اخلال ها در فرهنگ عمومی جامعه و گسترش ناهنجاری ها، بالاخره مقامات بالا دستی گویی مجاب شده اند که رسیدگی و درمان این ناهنجاری ها تا عیان نشود و به چشم نیاید، امکان پذیر نیست.
پاسخ به دو پرسش زیر می تواند راه را برای درک بهتر موضوع روشن تر نماید:
۱_ عناصر تشکیل دهنده فرهنگ عمومی جامعه کدام است؟ به سخن دیگر، فرهنگ عمومی از چه چیزها و اجرایی تشکیل شده است؟
۲_ فرهنگ عمومی جامعه و عناصر تشکیل دهنده آن، از کجا سرچشمه می گیرد و جریان پیدا می کند و سمت و سو به خود می گیرد؟
پاسخ به این دو پرسش البته آسان و یکدست نیست و وابسته به میزان درک و سطح فهم و نگرش و زاویه دید پاسخ دهنده دارد تا آنجا که چه بسا مکتب های انسان شناسی و مجامع آکادمیک پاسخ های کاملا متناقض و متفاوتی پیرامون این موضوع به دست بدهند.
گذشته از مباحث دانشگاهی و آکادمیک پیرامون این موضوع، بنظر می رسد که شاخص ها و نشانگرهایی از وضعیت فرهنگ عمومی جامعه امروز ایران، ناامید کننده و بلکه دهشتناک است.
آمارهایی که گاه و بی گاه به رسانه های کشوری درز پیدا می کند و اقرارهایی که در گفت و گوهای برخی مسئولان دیده می شود حاکی از بحرانی و خطرناک شدن پاره ای و بلکه روح کلی حاکم بر وضعیت فرهنگ عمومی جامعه است.
آنچه مسلم است هر گونه تغییر منفی و مثبت در وضعیت فرهنگ عمومی و رفتار و منش جامعه، به تدریج و خزنده و آرام آرام رخ می دهد و فقط چشمان بینا و تیز و نگران می تواند حرکت های زیر پوستی انها را احساس کند.
گرچه که امروز، آسیب های اجتماعی که نماد و نشانه های فرهنگ عمومی جامعه کنونی ایران است به مانند کوه سترگ یخ، سینه به سینه همه دلسوزان ایران ایستاده است و نادیده انگاشتن آن، خودفریبی است و بس!!
بی گمان مجموعه سیاست های کلان کشور در حوزه های روابط بین المللی، اقتصادی، اجتماعی و آموزشی رابطه مستقیم با وضعیت فرهنگ عمومی کشور و رفتار جمعی فرد فرد ایرانیان داشته است.
به سخن دیگر، آسیب های خطرناک اجتماعی امروز ریشه در نوع اداره جامعه در سطح حکمرانی و حاکمیتی دارد و هر آنچه آنجا بکاریم اینجا درو می کنیم!!