شوشان - مهری کیانوش راد:
آن داستان را در فیه مافیه شنیده ای ، که خَری ، پر ِفرشته ای را بر دم خود بست ؟
اگر تاکنون نشنیده ای ، اندوهی نیست ، در سابقه ی تاریخی انسان داستانی تکراری است .
آن الاغ جسم نوزادی ما و آن پَرِ فرشته ، معصومیت کودکی ماست ، که به آنی از دست می رود .
باور آن شاید دشوار باشد ، دلیل آن فراموشی کودکی خودمان است.
به نوزادان تازه متولد شده ، نگاه کن ، حافظه ی تاریخی خود را پیدا خواهی کرد.
نوزادان ، فرشتگانی که معصومیت آنها خیره کننده است ؛ اما به ناگاه عملی از آنان سر می زند ، که با ادب انسانی ناسازگار و شایسته ی قوانین حیوانی است ، در حالی که بی هیچ دغدغه ای با پاکی نگاهت می کنند و تو از شدت عشق ، کودکان را ستایش می کنی.
این همانی است که پر فرشته را بر دم خود بسته است یا بسته اند ؛ تا خوی هم نشینی ، او را بالا برد .
این کودکْ فرشته ، کم کم در درونش بذر عقل جوانه زد، بدون این که بداند ، شاید پر فرشتگان را از دست داده است.
حالا او مانده بود و مَرْکَبِ جسمش و چراغی که در درونش روشن شده بود .
از آن زمان تبدیل به موجودی شد که می توانست از فرشته بالاتر باشد و از حیوان پست تر .
هم پر فرشته را دیده بود و هم الاغ جسم خویش را لمس کرده بود .
و شد ترازویی که :
گاه بالا می رفت و گاه پایین .
گاه فرشته می شد و گاه حیوان .
البته انسانْ فرشته از فرشته بالاتر است .
البته انسانْ حیوان از حیوان پست تر است .
و انسان ماند تا زندگی کند .
سنگ آسیای زندگی او را ،رنج می چرخاند ، شِکوه ای نیست که ماندن و زیستن در گرو این رنج است .
زندگی پر از سرخ گل های رنج است ، مگر رنج نمی تواند گل بدهد ؟
گل باشد و زیبایی خلق کند ؟
انسان هر پله ای را بالا رفت ، رنجی را تجربه کرد و با هر رنجی کمالی جوانه زد ، کمالی که به مرور ایام شکوفه داد.
رنج و زخم ، باغبانانی که شادی را برداشت می کنند .
رنج راه طویلی است که بذر ، طی می کند تا سر از خاک بردارد و گل نشانه ی رنج باغبان است ، که نصیب او می شود .
بدون تحمل رنج ، سنگ هم نیستی ، سنگ نیز پایمال ستم پایمال کنندگان می شود
رنجی که در پیمانه های روز و شب می نوشیم ، به امید آن است که زندگی کنیم.
نمی توان تصور کرد ، که می توان بی رنج زندگی کرد.
هر روز انسان به دنبال آسایش بیشتر تلاش کرد ، اما از رنج او کاسته نشد ، رنجی رفت و رنجی دیگر جوانه زد .
دقیق تر که نگاه کنیم ، با رقیب بی بدیل زندگی روبرو می شویم
رقیبی که به زندگی انسان مفهوم می بخشد؛ اما بزرگ ترین رنج زندگی اوست ، رنجی که تاکنون رهایی از آن ممکن نبوده است .
تنها یک راه می تواند به انسان کمک کند و آن فهم عمیق مفهوم رنج است .
مرگ رقیب زندگی ، همراه زندگی و مفهوم بخش به تک تک لحظات زندگی است .
شگفتی در این است ، مرگ به همان اندازه که می تواند رنج آور باشد ، التیام بخش است ، وقتی بدانی در این جهان همه چیز پایانی دارد ، بر بسیاری از داشته ها و نداشته ها ، اندوهی نداری و یا کمتر اندوه داری و این بر زخم انسان مرهم است .