شوشان - استاد خیرالله محمدیان :
✔ جان فدای جانفزا محبوب عشق اندام من/آسمانی رنگ و مهرآزین، گهرزای وطن
✔ آن نگین خوش هلال و تاج فرق آب ها/پارس دریا یا خلیج فارس، آن معشوق من
✔ آن که دنیا در زلال آب او هر صبحگاه/چهره ی خود را صفا بخشد به رنگ نسترن
✔ ساحلش آرام چون دلهای ایمن با خدا/موجهایش پرتلاطم، سهمگین، دشمن شکن
✔ عزّتش را آب و باد و خاک وآتش پاسدار/حرمتش را می توان خواندن در آثار کهن
✔ حک شده بر سینه و پیشانی او تا ابد/نام ایرانی و می دانند این را مرد و زن
✔ *قطره قطره آبهایش را شمردن ممکن است/وسعت عشقش ولیکن درنمی گنجد به ظن*
✔ *نغمه ی مرغان دریایی و رقص موجهاش/خوشتر از هر صوت باشد در سرور انجمن*
✔ *از وفای عشق او خواهم اگر حرفی زنم/ازمنوچهری به یادم آید این بیت حسن:*
✔ *«رازدار من تویی، همواره یار من تویی/غمگسار من تویی، من زان تو، تو زان من»*
✔ *نام تو ورد زبانم ، شور و شوقت در سرم/عشق تو تا روز محشر در دلم دارد وطن*
✔ *تا بجوشی و بماند نام تو، در راه تو/من «نهاده در میان فرق، جان خویشتن»*
✔ *در غروب تنگه ی هرمز که دلتنگ توام/ غرق می گردد دلم در عمق دریای محَن*
✔ *می شکوفد تا به لب گلنام خوشبویت ز شوق/جان به رقص و دل به ذوق آید، شود شیرین دهن*
✔ *غایت آمال من اینکه به پایت مثل شمع/تا به صبح افتم شبی و عاشقانه سوختن*
✔ *هیچ می دانی که از ذوق توگل روید به باغ؟/بلبل از شوق تو می خواند به گلزار چمن؟*
✔ *هیچ می دانی که در ایران به فصل نوبهار/سبز می گردد به عشق تو همه دشت و دمَن؟*
✔ *مثل خون جاری است در رگهای ایران نام تو/تا نباشد خون، کجا زنده بماند این بدن؟*
✔ *رقص موجت را هزاران بار دیدم عشوه گر/در شکوه نام ایران با نوای چنگ زن*
✔ *نبض ایران می تپد در جزر و مدّت سالهاست/زندگی جاری است با تو در پناه ذوالمنَن*
✔ *نام تو چون آب تو هم با ملاحت هم روان/عطر ماسه زار تو هم رشک هر مشک ختن*
✔ *در عرق ریزان شرجی های تو آموختند/جاشوان و ناخدایان عاشقانه زیستن*
✔ *دیده ای مردانِ مرد و مرزداران غیور/از گذشت روزگاران و زمان های کهن*
✔ *گیو و بهرام و سیاوش، آرش و گردآفرید/رستم شیراوژن ـ آن ناورد مرد تهمتن ـ*
✔ *آفریدون و پشوتن، کاوه و اسفندیار/ آن ابرمردان و گردان و یلان پیلتن*
✔ *آریوبرزن، جوانمرد رشید و سرفراز/خواهرش، یوتاب و صدها همچنان او شیرزن*
✔ *بعدها «دلواری» و «خالوحسین» و جاشوان/تنگه را کردند بر بیگانگان بیت الحزَن*
✔ *در فراسوی افقهای به خون آغشته ات/ از شهیدان به خون غلتیده و خونین کفن*
✔ *سینه ی تاریخ دارد خاطرات بیشمار/مانده زان نام آوران اکنون به جا صدها سخن*
✔ *ناوگان آمریکایی هیبتش در هم شکست/ در نبرد «مهدوی» سردار «نادر» در زمن*
✔ *بارها برگردن و بر دست و پای دشمنان/ پالهنگ انداختند و یوغ و زنجیر و رسَن*
✔ *آری آری! عین ایمان است در آیین ما/ تا به پای جان نشستن در ره حبُّ الوطن*
✔ *آزمودم خوش نشینان تو را آن سوی آب/ بی وفا همسایگانی، هم صدا با اهرمن*
✔ *ناسپاسی شیوه ی این جاهلان دیوخوست/زشت رویان و بدآوازانِ چون زاغ و زغَن*
✔ *سفره ات را می نشینند و به یغما می برند/مست می لولند در گند و فساد و در لجن*
✔ *از امارات و سعودی تا فراسـوی قطر/وز کویت و بصره و بحرین و جدّه تا یمن*
✔ *در کمین بنشسته شیطان بزرگ نفت خوار/ تا به غارت برده خوان نعمتت آن راهزن*
✔ *از شیار غفلت این حاکمان آمد گذشت/ راه زد بر تنگه ی گسترده ات با مکر و فن*
✔ *دست ناپاک سگان هر چند در دست هم است/ «اسم اعظم می کند کوتاه دست اهرمن»*
✔ *آزموده آزمودن، خود خطایی دیگر است/گفته اند این را حکیمـان بارها و در عَلـَن*
✔ *عوعوی سگهای وحشی در خلیج پارسی/ با نهیب یک بسیجی می شود درهم شکن*
✔ *شیر نر هرچند تنها باشد و خوکان، گروه/عادت شیر است بر خوکان دمادم تاختن*
✔ *غیرتی مردان تنگستان و دشتستان مدام/پشت زین آماده ی فرمان و پوشیده کفن*
✔ *بارها بگرفته زهر چشم از دشمن به رزم/ تا که بنشانند دشمن را به جای خویشتن*
✔ *گفته ام این را به کرّار و دوباره بشنوند/ آن همه غارتگران حیله کار و نیش زن:*
✔ *ناخدا حیدر ز غیرت کی پذیرد ننگ را/ ناو دشمن در کنار لِنج او پهلوزدن؟*
✔ *نیست در اندازه تان تغییر دادن نام را/ از سر این اندیشه های خام را بیرون فکن*
✔ *شیرمردان بسیجی هر زمان آماده اند/خصم را با تیغ ایمان هرکجا گردن زدن*
✔ *نقشه های شوم بدخواهان غارت پیشه را/مثل آب خوردنی بر روی آب انداختن*
✔ *در دفاع از دین و ناموس و نظام و آب و خاک/ تا به پای جان خود با خصم، جنگ تن به تن*
✔ *بعد هم تا عبرتی باشد برای دیگران/پیکر بی جان او دادن به دست گورکن*
✔ *ای خلیج نیلگون! ای وارث اسطوره ها/ تا ابد پاینده می مانی برای این وطن*
✔ *سبز می بینم تو را در نامها و یادها/ جان فدایت باد ای محبـوب عشق اندام من*
*۱۳۸۶/۲/۱۰*