شوشان - محمدرضا چمن نژادیان/ معلم، مدیر بومی کنشگر فرهنگی و مدنی :
با تبریک مجدد، ان شاالله گزینش نیروهای بومی میمون و مبارکباد.
و اما؛
همه باید خوشبین و کمک کنیم. تا هم همگرایی و اتحاد فراگیر درونی در ارکان مختلف اجتماع، ادارات و نهادها ایجاد شود، وهم فساد ستیزیانه مدیریتها در مسیر عدالت و توسعه ی انسانی، فرهنگی ، اقتصادی و عمرانی و... گامهای اساسی و سازنده با اثربخشی مدیریتی بردارند، و امورات اهالی شهرها، بخشها و روستاها در ظل مدیریت کارآمدانه ی دولتی و شرکتی در راستای همگرایی ، توسعه و بهره مندی از پتاتسیل های مادی و معنوی قرار گیرند.
لیکن این فرصت تاریخی برای توفیقات سازنده و همه ی امور مذکور آورده شده، به آزاد اندیشی مومنانه، تعامل مدنی، جسارت تخصصی، استقلال شخصیتی و شهامت مدیریتی فراتر از نگاه های باندی نزد افرادی محدود تنگنظر بر مدیریت امور و شهرستان بستگی دارد.
والا خدای ناکرده چنانچه سکان مدیریت دستگاه ها بدست محدود اندیشانی قرار گیرد. که بر مدار تفکر باند تنگ نظرانه با افراط و تفریطی که ویرانگر وحدت است، تصمیم می گیرند. با محقر اندیشی خودخواهانه و بداخلاقی می توانند مخرب اتحاد حاکم بر امورات تعاملی اجتماعی قومی، تفکری، مدیریتی و فضای جامعه یاشند.
وضعیت فردی، اجتماعی و مدیریتی آنقدر وخیم خواهد شد که از آنچه هست، می تواند صد در صد بدتر و آشفته تر با ناکارآمدی و بدحالی شهروندان شود.
و فشل سازمانی و عقب ماندگی تاریخی، فردی و اجتماعی شهرستان را بهمراه خواهد داشت.
با چنین تجربه ی سخت و تلخ که مسبوق به سابقه مدت زمانی که در درون شهرستان هست، و آثار ویرنگران آن برجا مانده است، تا مدتها کسی یادی از نیروی بومی و مدیریت بومی نخواهد کرد و نمی نکند.
این شرایط بدبینانه می تواند درون سازمانی و نهادها همراه با رفتارهای منفی چنان نهادینه گردد. که موجبات انشقاق میان سازمانها و مدیریت ها حتی بین نیروهای خودی و بومی را بدتر از تجربه ی تلخ گذشته فراهم نماید.
جنگ های زرگری درونی و هفتاد دو ملتی میان نیروهای کنشگر و مسئولین دستگاه ها را چنان درگیر امور فردی، گروهی و مدیریتی جزیره ای می نمایند. که برای جلب امکانات بیشتر ملی، استانی و توسعه ی شهرستان فرصت سر خاراندن را از آنان سلب و پیدا نمی کنند.
در نتیجه مدیران بومی با تجربه تلخ مدیریتی و سرشکستگی از موفقیت موجبات یاس جوامع هدف، کادرهای سازمانی خود و اقشار جامعه را چنان فراهم می نمایند. که خود نتوان از درب خروجی شهرستان امیدیه برای رتق و فتق با هماهنگی درونی و بالادستی جهت گرفتن امکانات ملی و استانی خارج شوند.*
انتقال این نگاه و تلنگری یک تجربه ی عملی شده مدیریتی سخت و اثربخش اما با موفقیت است. که با مبارزات بسیار و فشرده ی درون گروهی تفکری، نهادهای خاص، مذهبی، مدنی، قومی و سازمانی همراه برای گرفتن فرصت و مدیریت علمی و رمانه محورانه بوده است.
با داشتن چنین بینش و نگرش آگاهانه به امورات مثبت و منفی فردی، فکری و رفتاری کنشگران در سطح استانی و شهرستانی در پرتو مدیریت برنامه محورانه ، دیدن آسیبها و بکارگیری فاکتورهای لیست شده و بوده است، که موجبات توفیقاتی بلند اما پیدا و پنهان را فراهم نموده بود، و همراهان، کارشناسان منصفانه و حتی دستگاههای خاص می توانند بدون حب و بغض له یا علیه این نظریه گواهی دهند
زیرا بسیاری از موافقان و منتقدان به راز و رمز آن مدیریت تاکنون پی نبردند و نمی دانند چه بوده؟، چه شد؟ و چگونه شد.؟
بهر طریق ما مجموعه ی شهرستان باید بمانند جوامع توسعه یافته دست در دست هم دهیم. و از تمامی ظرفیتها و پتاتسیلهای انسانی، منابع خدادادی و بسترهای اجتماعی برای رشد کمی و توسعه ی کیفی شهرستان امیدیه که آینده ای مبهم و بلکه خطرناک تر مانند سایر مناطق نفتی دارد، بهره با مدیریتهای بومی گیریم. و دست و پای مدیران را با کوتوله گری، پخمه انگاری و کوته فکری محدود به میز و صندلی مدیریتی، اداری و باندی نبندیم.
آرزوی موفقیت و سربلندی همگان فکری، همشهریان و مدیران بومی را داریم.