برای سرشاخههای کرخه و زهره هم در مجموع ۴۵۵۳ میلیون متر مکعب - ۱۰۶۸ میلیون مترمکعب برای زهره - قرار است به استانهای بوشهر، فارس، لرستان، ایلام، کرمانشاه و ... انتقال یابد که همچنان چیزی نیست! هست؟
شوشان - جواد الهايي سحر :
داستان تخريب يكي از سرسبزترين ، بهترين ، متنوع ترين ، با اهميت ترين و بزرگ ترين جلگه ايران از اينجا شروع مي شود كه؛
کرمانیها میگویند: ما کلاً ۳۲۰ میلیون مترمکعب میخواهیم سالانه از کارون انتقال دهیم، در برابر عظمت کارون که این چیزی نیست! هست؟
دوستان یزدی هم میگویند: ما فقط ۵۰ میلیون متر مکعب میخواهیم از کارون انتقال دهیم؛ این که رقمی نیست! هست؟
اصفهانیهاي عزيز كه كل كارون را سركشيده اند میگویند: ما فقط ۷۳۳ میلیون متر مکعب از سرشاخههای کارون تاکنون انتقال دادهایم که درعوض حدود ۱۰۰ میلیونمتر مکعب از آب زایندهرود هم به یزد میرود و قرار است ۴۰میلیون مترمکعب هم با عنوان بنبروجن به چهارمحال و بختیاری بازگردد. تازه اگر طرحهای نیمهتمام انتقال آب بهشتآباد - بخشی از آن به یزد و کرمان خواهد رفت - گوکان، ماربر و کوهرنگ ۳ تکمیل شود، ۱۷۸۸ میلیونمتر مکعب به ۷۳۳ میلیون مترمکعب اضافه شده و در نهایت به ۲۵۲۱ میلیون مترمکعب میرسد که در مقایسه با آورد میانگین کارون - ۱۴ میلیاردمتر مکعب - که چیزی نیست! هست؟
قمیها كه درياچه مصنوعي از آب كارون معروف و موصوف است میگویند: کلاً ما ۱۸۵ میلیون متر مکعب سالانه از کارون بزرگ - دز - انتقال میدهیم که واقعاً چیزی نیست و نمیدانیم چرا شلوغش میکنند!
كاكوهاي شیرازی هم بی سر و صدا دارند برای ۳۳۰میلیون متر مکعب انتقال آب از سرشاخههای کارون برنامهریزی میکنند که ابداً چیزی نیست! هست؟
برای سرشاخههای کرخه و زهره هم در مجموع ۴۵۵۳ میلیون متر مکعب - ۱۰۶۸ میلیون مترمکعب برای زهره - قرار است به استانهای بوشهر، فارس، لرستان، ایلام، کرمانشاه و ... انتقال یابد که همچنان چیزی نیست! هست؟
همانطور که میبینید هر استانی فقط مشکلات خود را میبیند و به خود حق میدهد که مسیر اندکی از آن آب عظیم را به سمت قلمرو خود کج کند. اما همه این رقمها الان شده هفت میلیارد و نهصد و پنجاه و نه میلیون متر مکعب، تقریباً معادل نیاز آب شرب هشتاد میلیون ایرانی در سال. آیا واقعاً این هشتاد میلیون نفر در استانهای مورد اشاره که کل جمعیتشان به ۳۰میلیون نفر هم نمیرسد، الان دچار مضیقه آب شرب هستند و یا اینکه میخواهید برخلاف پروتکلهای جهانی و به منظور تامین آب صنعت و کشاورزی آب را انتقال دهید؟
نکته مهمتر آنکه برنامهریزیهای کلان، در کشورهای خشکی چون ایران که تفاوت ریزشهای آسمانیاش از سالی به سال دیگر بسیار متغییر است، باید برپایه کمینه آورد رودخانهها باشد و نه میانگینها. دست آخر آنکه در علم اکولوژی ما چیزی به نام آب مازاد نداریم. آب مازاد همانقدر نابخردانه و آزمندانه است که علف هرز و جاندار زیانکار. به قوانین طبیعت احترام نهاده و هوشمندی خود را با آفرینش چیدمانی از توسعه که متناسب با واقعیتهای زیستبوم باشد، به رخ کشیم
واين داستان تخريب خوزستان بدون وقفه ادامه دارد
# نه به سکوت نمایندگان خوزستان