شوشان - دکتر غلامرضا جعفری :
با شنیدن برخی سخنان شخص اول مملکت، گاهی آدم میماند که ایشان باید چگونه به مسئولین حالی کند آنکه فساد میکند و ارتشاء و اختلاس و به مردم ضربه میزند در واقع مصداق همان مثل قدیمی است: رفیق دزد و شریک قافله.
مقام معظم رهبری به سادگی میفرمایند خدمت به مردم همان مبارزه با استکبار و استعمار است پس به نوع دیگری میتوان گفت ایشان مسئولان و مدیران ارشد و اصغری که خادم ملت نیستند را به نوعی از انقلابیها نمیداند.
خوب حالا که عدهای دنبال تبیین و جهاد تبیین هستند چرا این سخن دقیق و مشخص رهبری را سرلوحه تمام کارها قرار نمیدهند و هر کس که حتی اگر اندکی در خدمت به مردم کاهلی کرده، خاصه اگر عامدانه باشد در تیررس نقد و... قرار نمیدهند و از دیگر سو این کلام رهبری برای دستگاههای ناظری چون قوه قضاییه و سازمان بازرسی و امثالهم باید به عنوان نقشهراه تلقی شود و چنین کسانی را به مجازات متناسب با جرمشان برسانند و به جای جلوس هموارهشان بر کرسیها آنان را به جلوس در محبس و... عادت دهند!
و اکنون در اهواز میشنویم صحبت از سازههایی است متصل به عفونت سازمانهایی که وظیفهشان را از یاد برده بودند، اینکه به واقع نامهای منتشر در فضای عمومی تا چه اندازه مصداق خطر هستند، در جای خود امر مهمی است اما نگرانی نگارنده بیشتر جای دیگری است.
به نظر، بیش از خطرناک بودن یا نبودن برج و باروهای این طرف و آن طرف شهر باید به بازار جدید لابیهای سنگین و کیفهای سنگینتر توجه کرد! بازاری که بعد از متروپل در نمایههایی متفاوت به عرضه درخواهد آمد.
ساز و کار مدیریت به هزاران دلیل خاصه به دلیل مهم انقطاع تجربه و نیز نبود سیستمی کارا در جهت ثبت اطلاعات به راحتی دچار نسیان میشود، سندش آن همه هیاهویی است که بعد از ریزش پلاسکوی تهران دیدیم و شنیدیم. آنجایی که هر کدام از مدیران شمشیری بسته بودند که فلان میکنیم و بهمان و نمایندهها نیز در پس و پشت میکروفن مشغول سیاهبازی! اما فاصله آوار متروپل تا پلاسکو مگر چقدر بود که در غیاب فرایندهای موثر و ساختاری، دوباره فاجعهای تولید شد؟
در این میان یک چیز روشن و مبرهن است، اینکه تنبیهی در اندازه فاجعه متروپل و در تناسب با جرم و جنایتی چنین میتواند مسیر پیشرو را به سمت ایمنی هدایت کند و تا وقتی چنین تبیهی به قد و قواره جرم و متناسب با آن اتفاق نیفتد هر روز شاهد متروپل و پلاسکویی جدید خواهیم بود و فرقی نمیکند فاجعه در یک سازه اتفاق میافتد و یا بر روی ریل راهآهن! چرا که ساختار مدیریت به شدت از هم گسیخته و باری به هر جهت شده، آنچنانکه میتوان مدیر یک رادیو را به رانندگی قطاری خطرناک مامور ساخت!
اهوازیها نیز چند دوره است با چنین معجزههایی مواجه شده اند! و البته شاهد گسل و بلبشویی انتخاباتی در انتخابات هستند، آنچنان که فرمانداران وقت حتی نمیتوانند از پس شمارش دقیق آرا بربیایند، شمارشی که چند هفته طول میکشد، صندوقهایی که در این چند هفته در مظان هزاری سوءظن قرار میگیرند و شهروندی که امیدوار بود از دورن صندوق چهرههایی خادم و امین و مردمدار جامه وکالت بگیرند، مردمی که هر بار در سفری به قلب مملکت و مرکز کشور و استانهای دیگر، اولین سوالشان این است که فرق ما با اینها چیست؟ سوالی که هنوز پاسخ خود را نیافته است.
پس آنچه در آوار متروپل قاتل انبوهی جوان و جان آبادانی شد در کمین ما مردم اهواز است، مگر آنکه قصه را دوباره نوشت و سرنوشت رأی مردم را که مصداق عینی حقالناس است از ید قدرت مشتی گعدهنشین و چپیده در تاریکخانهها دور کرد! و گرنه خانه اگر پای بستش ویرانه شود برج متروپلش دیر یا زود ابزار قتل و غارت خواهد شد!
و در آخر اینکه به شخصه به عنوان شهروندی اهوازی و در ظل کلمات روشنگر رهبری خاصه در ارائه مفهوم خادم و خائن از مسئولان امر میخواهم لطفاً چند دوره انتخابات شورای شهر اهواز را مورد مطالعه مجدد قرار دهید تا از رأی مردم که مقام معظم رهبری حقالناس میخواند به درستی محافظت شود.