شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۹۲۲۶
تاریخ انتشار: ۲۹ تير ۱۴۰۱ - ۲۱:۴۸
اهواز - دکتر لفته منصوري :
جامعه‌شناسي ديني و ديوار كوتاهش! دوست فاضل و گران‌مايه‌ي من، جناب آقاي عزيز مزرعه بعد از جُستار امامزاده قاسم كه در دو قسمت ۱- درآمدي به زيارت‌هاي ما و ۲- نگاهي به مردم‌شناسي زيارت منتشر شد. پرسش‌هايي را متوجه «جامعه‌شناسي دين» كرد و از من پاسخي روشن، قانع‌كننده و بي‌تكلف خواست. او در طليعه‌ي اين پرسش‌ها، جامعه‌شناسي را دانشي بيگانه و وارداتي و شايد مشكوك تلقي كرد. گرچه مي‌توان با بيگانه و وارداتي بودنِ جامعه‌شناسي همراهي كرد؛ اما چرا مشكوك؟! مگر هر دانشي كه خاستگاه مغربي داشته باشد، مشكوك است و بايد از آن بر حذر گشت؟ 
ابتدا پرسش‌هاي جناب آقاي عزيز مزرعه را مطرح مي‌كنم و در ادامه در حد فهم و درك خود پاسخ خواهم داد: نگاه جامعه‌شناختي به دين در جامعه‌اي كه در آن افراد اغلب بر مبناي باورهاي ديني و اعتقادي‌شان به امور عالم و به خود دين مي‌نگرند، در وهله‌ي نخست چيزي غريب و نا منتظر به نظر مي‌آيد. اگر غريب هم نباشد دست‌كم غريبه است؛ دانشي بيگانه و وارداتي و شايد مشكوك. ازاين‌رو، اين رشته‌ي علمي بايد درباره‌ي خودش و طرز نگاهش توضيح بدهد و در اين كار هيچ ترديدي به خود راه ندهد و از تكرار مكررات نيز ملول نشود (از توضيح نكات ساده گرفته نظير اين‌كه همه‌ي علوم جديد وارداتي و غربي‌اند و اين غرب‌زدگي معرفتي ما امر تازه‌اي نيست بلكه در قرون اوليه و مياني تمدن اسلامي نيز متفكران مسلمان نظير كندي، فارابي، بوعلي، ابن رشد و غيره دانش فلسفي يونانيان را وارد فرهنگ اسلامي كرده‌اند تا توضيح نكات پيچيده‌تر نظير بحث از چرخش در نگاه انسان مدرن درباره‌ي امور گوناگون عالم و ازجمله خود دين). دكتر منصوري مخاطب شما به‌درستي انتظار دارد كه وقتي از جامعه‌شناسي دين سخن مي‌گوييد بتوانيد پرسش‌ها و ابهامات او پاسخي روشن و قانع‌كننده و بي‌تكلف بدهيد. معمولاً پاره‌اي از پرسش‌ها زودتر به ذهن خطور مي‌كنند و به زبان مي‌آيند و پاره‌اي پس از كمي تأمل و انديشه‌ورزي مطرح مي‌شوند.
 برخي از مهم‌ترين اين پرسش‌ها اين‌ها هستند ((((((((جامعه‌شناسي دين چگونه به دين نظر مي‌كند؟ با چه روشي دين را مطالعه مي‌كند؟ آيا جامعه‌شناسي دين حقيقت اعتقادات ديني را زير سؤال مي‌برد؟
 آيا جامعه‌شناسي دين الوهي و وحياني بودن دين را نفي مي‌كند؟ آيا جامعه‌شناسي دين همه‌ي اديان را در يك تراز قرار مي‌دهد؟ آيا دين را صرفاً به جلوه‌ها و نمودهاي اجتماعي‌اش تقليل مي‌دهد؟ 
آيا دين را صرفاً در اعمال و عبادات و مناسك ديني مي‌جويد يا به درون دنياي انسان دين‌دار هم سرك مي‌كشد؟ آيا دين را امري فطري و ضروري و اجتناب‌ناپذير تلقي مي‌كند و جزوي از ناموس عالم مي‌داند يا آن را پديده‌اي مي‌داند مثل بسياري ديگر از پديده‌هاي عالم در معرض تغيير و تحول و افول و خلاصه داراي شدت و ضعف و حيات و ممات؟ اصلاً دين چيست و چگونه تعريف مي‌شود؟ بر اساس كدام معيار مي‌توان و بايد آن را تعريف كرد: با معيارها و ويژگي‌هاي دروني و جوهري يا با آثار و تبعات بيروني؟ و بالاخره جامعه‌شناسي دين بگوييم يا «جامعه‌شناسي ديني»؟)))))) از دين شروع مي‌كنم. دين، مجموعه‌اي از حقايق و ارزش‌هايي است كه از طريق وحي به‌وسيله‌ي كتاب و سنت براي هدايت انسان‌ها به دست بشر مي‌رسد؛ اعم از اينكه مضامين آن از راه‌هاي عادي به دست آيند يا اينكه حس و عقل و شهود بشري از آن آموزه‌ها محروم باشد. دين، مظهر توجه انسان به وجود الهي يا نيروهاي فوق طبيعي و يا دست‌كم احساس ساده وابستگي بدان‌ها است، به‌منظور بازيابي تبييني از هستي خود در اين جهان و معنايي براي بودنش. آن‌چنان‌كه در جُستار زيارت نوشتم كه انسان در رويارويي با شاهد قدسي؛ تجربه‌اي عميق از امور معنوي، آرامشي بديع و معنا دهي و نظم‌بخشي به امور زندگي و تلطيف رنج‌ها و دردهايش را جستجو مي‌كند؛ و هيچ جامعه‌ي شناخته‌شده‌اي نيست كه در آن شكلي از دين وجود نداشته باشد. گرچه اعتقادات و اعمال مذهبي از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر فرق مي‌كند. شكي نيست كه دين يكي از قديمي‌ترين و درعين‌حال پوياترين نهادهايي است كه توجه جامعه شناسان را به خود جلب كرده است. 
بنيان‌گذاران جامعه‌شناسي همچون كنت، اسپنسر، ماركس، وبر، دوركيم و زيمل به نقش دين در جامعه‌ي عصر جديد توجه كرده‌اند و تحقيقات اين متفكران، هنوز راهنماي پژوهش‌هاي جامعه شناسان درباره‌ي دين است. از نظر جامعه‌شناسي، دين تاري است كه پود زندگي ذهني و اجتماعي به آن بافته شده است و داراي همان نقش تعيين‌كننده‌ي اقتصاد و سياست در زندگي است. بدون آنكه بتوانيم يا حتي بخواهيم دين را در حد يك «نهاد اجتماعي» فرو بكاهيم. چراكه دين كليتي است كه از جنبه‌هاي ارزشي و اعتقادي و مناسك و رفتارها و اعمال آن باهم توأم است. 
اما تعريف جامعه‌شناسي چيست؟ و اگر آن را مضاف بر دين كنيم چه معنايي از اين مضاف و مضاف‌اليه به دست مي‌آيد؟ و آيا جامعه‌شناسي دين يا جامعه‌شناسي ديني امر ممتنعي است؟! جامعه‌شناسي عبارت از رشته‌اي از معرفت بشري (Human Knowledge) است كه با به‌كارگيري روش علمي، روابط متقابل اجتماعي نسبتاً پايدار، با ساخت اجتماعي را در حالت‌هاي مختلف آن كه موضوع‌هايي عيني (Objective) و نه ذهني (Subjective) و قابل‌اثبات جمعي (Publicly Verifiable) هستند را مطالعه مي‌كند.
 اگر منطق ارسطويي كلاسيك كه براي تمايز علوم از يكديگر سه ملاك در نظر مي‌گيرد و عبارت‌اند از: موضوع، غايت (اهداف) و روش را بپذيريم. بدين معنا كدام علم درباره‌ي چه موضوعي بحث مي‌كند يا چه اهدافي را دنبال مي‌كند و با چه سبك و روشي، بحث خود را بررسي كرده و مطالعه مي‌كند؟ معيارِ تمايز جامعه‌شناسي از ديگر علوم قرار دهيم؛ واضح و شفاف مي‌گويم كه خودِ «دين» در اين رشته مورد مطالعه نيست؛ زيرا مطالعه دين از مسائل رشته‌ي كلام است. حالا چه كلام قديم يا جديد. اينكه دين از چه ريشه‌اي سرچشمه گرفته است و سبب پيدايش آن چيست؟ اين يك سؤال كلامي است. بنابراين اگر دين را به‌عنوان يك واقعيت (Fact) مسلم بدانيم (حالا ريشه و منشأ آن هر چه باشد) و رابطه‌ي متقابل اجتماع و دين را در نظر آوريم؛ در اين صورت ما درباره‌ي موضوع اجتماع ديني، بحث مي‌كنيم. 
قطعاً اين موضوع در رديف مسائل جامعه‌شناسي كه رنگ ديني دارد، قرار مي‌گيرد و موضوع رشته‌ي «جامعه‌شناسي ديني» را به وجود مي‌آورد. ازآنجاكه تأثير متقابل مذهب و مسائل اجتماعي موردمطالعه است، مي‌توانيم به‌جرئت موضوع جامعه‌شناسي ديني را «پديدارهاي اجتماعي مذهبي» كه يكي از آن‌ها «زيارت» است، بدانيم. 
البته در جامعه‌شناسي ديني، به مفهوم دين الهي و به‌ويژه نوع اسلامي آن‌كه مدنظر ماست، اصول موضوعه‌ي خود را نه از علوم و فلسفه‌ي مقبول عصري، بلكه از كلام خدا و سنن نمايندگان منصوب وي اخذ و اقتباس مي‌كند و مفهوم خدا تابع هيچ‌گونه تبديل و تحويلي قرار نمي‌گيرد؛ آن‌گونه كه جامعه‌شناسي سده‌ي نوزدهم ميلادي اصول موضوعه و مفروضات اديان را از علوم و فلسفه‌ي مقبول همان عصر استخراج كرده و مفهوم خدا در اين مكاتب تبديل به مفاهيمي تقليل يافته و زميني شده، از قبيل جامعه (دوركيمي)، خودآگاهي طبقاتي (ماركسي) و نظام عقلاني – حقوقي يا تلفيقي فرهمندانه‌ي (وبري) شده بود. 
جامعه‌شناسي ديني به‌ويژه نوع اسلامي آن، چون ديگر شاخه‌هاي جامعه‌شناسي نظير جامعه‌شناسي شهري، روستايي، صنعتي و ... مبتني بر اصول موضوعه و مفروضات منتج و متخذ از نظام فكري اسلام است كه سعي مي‌كند با به كار بستن روش‌هاي علمي، در قالب تفكر اسلامي به شناخت موضوعات اجتماعي در تمام حالت‌هاي ايستايي و پويايي‌شناختي و تمام سطوح خرد و كلان، از لايه‌هاي سطحي تا عمقي آن، همت گمارد. بنابراين جامعه‌شناسي اسلامي، به‌عنوان يكي از شاخه‌هاي جامعه‌شناسي ديني داراي دو تفاوت مبنايي و عمده با جامعه‌شناسي دوركيم، ماركس و وبر است: نخست آنكه در اين مكتب، خدا به مفهوم متداول هستي شناسانه، «تنها وجود» و «يگانه معبود» در نظر آورده مي‌شود و تجلي او در متن قوانين جهان هستي، به‌ويژه در كلام الهي و سنن انبياء و امامان نمودار است. دوم آنكه اصول موضوعه نيز بايستي از همين كلام و سنن، استخراج و استنباط شود، نه از اصول موضوعه‌ي مكاتب علمي يا فلسفي موجود. تنها در اين صورت است كه اين شاخه از جامعه‌شناسي حق حضور در پديدارهاي اجتماعي ديني پيدا مي‌كند.
 اهواز –  روز دوشنبه ۲۷ تيرماه ۱۴۰۱
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار