حفاران و کاوشگرنما ها و جماعت فلزیاب فروشان و فلزیابان نقطه ای؟! دستان در دست هم داده اند و رشد قارچ گونه ای تا این سال ها داشته اند.گویی تخریب آثار فرهنگی به این شیوه به دلیل معضلات اجتماعی به شکل یک بیزنس کثیف و غیر علمی، درآمده است؟!
شوشان - رامین یوسفی :
-استاد طباطبایی، در تعریف موزه متناسب با ِالمان و مولفه هایی که در سطح جهان برای این نوع از فرهنگ می شود،چه تعریفی از موزه در ایران دارید؟!
- موزه در بیست سال اخیر در ایران رشد کرده است و مردم بیشتری به موزه ها می روند! دانش افراد نسبت به موزه و فرهنگ موزه افزون شده است!
-اما جناب استاد محیط! این بخش پر لیوان است.تخریب ناشیانه فلک الافلاک لرستان، به بهانه ی کابل کشی و پیکره ی یک اثر تاربخی که سده ها خودرا به این دوره کشانده است، را اینچنین تباه کردن چه توجیه ای می تواند داشته باشد؟!
من معتقدم آنجا کارشناسی شده است و موزه ها رشد داشته اند در این بیست سال اخیر!
-البته استاد حفاران و کاوشگرنما ها و جماعت فلزیاب فروشان و فلزیابان نقطه ای؟! دستان در دست هم داده اند و رشد قارچ گونه ای تا این سال ها داشته اند.گویی تخریب آثار فرهنگی به این شیوه به دلیل معضلات اجتماعی به شکل یک بیزنس کثیف و غیر علمی، درآمده است؟! تا یکی چند دهه ی دیگر کلکسیونر های شخصی با تنوع بیشتری جای موزه های دولتی و اشیایی که خبر ربایش شان را از رسانه های رسمی می شنویم را خواهند گرفت و از آنان پیشی می گیرند!
البته برداشت سویی نگردد، که بخش های خصوصی اصلن ربطی به این ربایش ها ندارند!
-من اعتقاد دارم باید فرهنگ سازی بشود و موزه ها در بخش خصوصی بهتر می توانند خدمت رسانی و فرهنگ سازی نمایند!
-خب خود شما در سبد فرهنگی تان و خانواده ی شما آیا موزه و آثار باستانی قرار گرفته است و اهمیت دارد؟!
-بلی !ایران یک موزه ی پهناور است با آسار و اشیایی پراکنده،که با اطلاع رسانی می بایست به یک "اَبر موزه "مبدل گردد. من در حوزه ی زبانشناسی "زیت نوشته ی "اندیکای خوزستان ،تنگ بت ها و چند اثر دیگر را با رسانه ای نمودن در زمانی که امکان دسترسی کمتربود، دو دهه قبل ثبت نموده ام .زیتنوشته ی شیمبار در اندیکا، بدلیل شورابه ها، گل سنگ ها و بی مهری از سوی رهگذران آسیب جدی دیده است (این اثرباید توسط میراث فرهنگی اندیکا استیج بندی و یا اصولی و علمی مورد محافظت قرار گیرد) ،بطوری که فقط من توانستم چند حرف و جمله ی آن را بصورت ناقص ترجمه کنم .اما تخریب این اثر آنقدر زیاد بود که چند تصویر که نسبتن شفافیت بهتری داشتند را برای "پروفسور تورج دریایی"ساسانی شناس معروف، در امریکا فرستادم که متاسفانه به علت آسیب های وارده ایشان هم نتوانستند به ترجمه ی آن بپردازند.
چند وقت دیگر قرار است به دیدن استادم خانم دکتر آموزگار بروم شاید با همکاری ایشان و دستگاه هایی خاص در تغییر طیف نوری در نوشته ها اندکی موفقیت حاصل گردد. در حوزه ی اتیمولوژی نیز با آموزش هایی که از اساتیدم "دکتر مهری باقری،دکتر ابوالقاسمی ،فریدون جنیدی و نیز درک کلاس های آذرتاش آذرنوش "گرفتم ،چند دهه، واژه های ی ایلامی،هخامنشی، پهلوی را ریشه یابی نمودم و در همایش های بین المللی قزاقستان ،ترکیه، هندوستان، تاجیکستان ،دانشگاه شهید بهشتی، تربیت مدرس تهران،دانشگاه آزاد قم...ارائه دادم که مورد پذیرش و ثبت در ژورنال های همایش،و دیگر ژورنال های بین المللی قرار گرفتند. موزه نیز بلی در سبد خانواده،جایگاه دارد اما حضرتعالی به عنوان یکی از سفیران ،مدیران و متولیان موزه ها تلاش نمایید که آشنایی با موزه جزء متون درسی ابتدایی تا دانشگاه گردد.
_ما به تنهایی نه شماها هم باید در تلاش باشید تا این فرهنگ جا بیفتد!
_امیدارم!
_شما اشاره کردید به مناطق اندیکا و لالی و لرستان ،می دانید خانواده ها چقدر از داستانگویی جانوران،برای فرزندانشان فاصله گرفته اند؟چرا بز از ادبیات داستانی کودکان ما که جنبه ی تعلیمی دارد باید حذف گردد و خانواده ها کشتن سگ ها را فریاد بزنند و مقابل کشتن بزها و کل ها و قوچ ها سکوت کنند؟ آنان سگ را وارد خانه ی خود می کنند ولی حاضر نیستند به بزها در ادبیات یا در محیط زندگی شان توجه ای داشته باشند؟ در همان لرستانی که اشاره داشتید : غارهای باستانی با نقش بز هست و در گذشته های دور اگر زنی بیوه می شد، نقش بز یا کلیkal را به نشان عزا بر اندام خود می کشید!
کجاست این فرهنگ ناب؟!
-استاد جان! نقش بز در ادبیات داستانی لرها بسیار پر رنگ است !آنان به عنوان میراثداران و پاسداران فرهنگ ایرانی نه تنها به بز یا کل و قوچ توجه داشته اند ،بیشتر جانوران صیدی را با دانشی که از فصل زادآوری این موجودات داشتند،در برخی فصول، صید را ممنوع می دانستند و اشعاری در مذمت صیاد یا شکارچی وجود دارد که نبایستی در فصول تعیین شده به سمت بز و پازن و حتا کبک ،تیری بیاندازند!تا قبل از مدارس مدرن درایران،یکی از متون مکتب خانه ایِ لرها کتاب مناظره ی "رَز و میش"بوده که مناظره ای آموزنده و طبقاتی به سبک و سیاق " درخت آسوریک" (مردم - روحانیت زرتشتی ،به زعم برخی) ست که متن پهلوی آن توسط "دکتر ماهیار نوایی" نیز ترجمه شده است.در سفالینه های شوش حدود۴۰۰۰تا۵۰۰۰ ق.م.نقش بز حضور دارد.در لرستان سنجاق مفرغی با میله ی نوک تیز چهار پهلو که انتهای آن سر و سینه یک بز کوهی ریش دار را با شاخ های پیچیده، در سال ۱۳۱۰ اکتشاف نمودند که مربوط است به دوره تاریخی هزاره اول پیش از میلاد.بز،پازن،کلkal همیشه در فرهنگ بختیاری و لرها ،در قصه ها ، ضرب المثل ها و چیستان ها و متل ها، چون سایر حیوانات بصورت محاکات و حکایات آموزنده نقش آفرینی های تعلیمی داشته اند!
-آیا شما معنا یا ریشه ی ترژادی را می دانید؟!من تعریف تراژدی و دگرگونی آن تا دوران مدرن را می دانم!
-نه به قول خودتان "اتیمولوژی" یا ریشه شناسی واژه ی تراژدی؟!
-نه خیر استاد جان! اصلن به ریشه ی این کلمه هنوز فکر نکرده ام،بفرمایید بهره مند شویم!
- خواهش می کنم ! تراژدی از ریشه ی "تراگوئیدیا" ی یونانی ست و به معنای :"ناله ی مرگ بز"است.
ببینید "بز" چقدر نزد یونانی ها به لحاظ وجوه داستانی و نقش آفرینی ها،اهمیت داشته که ریشه ی واژه ی "تراژدی " از آن گرفته شده است!
سپاس فراوان آقای دکتر محیط طباطبایی! که وقت تان را به این گپ و گفت اختصاص دادید!
#احمد _ محیط_ طباطبایی
#رامین _یوسفی
#موزه_فلک_ الافلاک
#لر_ لرستان_بختیاری_اندیکا_لالی
#بز_درخت_ آسوریک
#ریشه_تراژدی
تاریخ : ۱۴۰۱/۵/۵