شوشان - دکتر حسن دادخواه :
وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و سرنگونی سلطنت پهلوی، به جهت اهمیت، بزرگی و نزدیکی تاریخی آن به زمان حال از یک سو و بررسی ها و پژوهش هایی که پیرامون علل و بسترهای آن انجام گرفته از سوی دیگر، موجب شده است که تقریبا هیچ نکته و نقطه تاریک و ناشناخته ای از این رخداد نماند و همه زوایای کلی و عمومی آن، روشن باشد.
با این وجود، مباحث و اختلاف های نظری و گفتمانی و آنچه که به سیاست های کلی جمهوری اسلامی مربوط است، با توجه به تجاربی که در چهار دهه گذشته کسب شده و آزمون هایی که پشت سر گذاشته شده است، در محافل و رسانه ها ی کشوری و ملی همچنان ادامه دارد.
نیک روشن است که اهمیت و بزرگی وقوع انقلاب اسلامی سپس تبدیل آن به جمهوری اسلامی با ساختار نوینی در حکمرانی و حکومت داری، نمی تواند بطور جدا از سرچشمه جوشش ان، یعنی آموزه های دین اسلام و باورهای ویژه شیعه، روحانیت و باورهای مذهبی مردم ایران مورد مطالعه و بررسی و تحلیل قرار گیرد.
ناگفته پیداست که اصول و پایه های اعتقادی اسلام گر چه مورد اتفاق اندیشمندان مسلمان است ولی با این وجود، دین در گذر تاریخ، چنان دستخوش خوانش های فلسفی و عرفانی و فقهی و کلامی شده است که به ندرت می توان، در حوزه اندیشه ورزی، نکته ای را بطور مسلم و مورد اتفاق همگان پنداشت و ملاحظه کرد.
افزون بر این، انطباق مصداق ها با اصول اعتقادی، بخصوص در حوزه های سیال و متغیر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی چندان آسان نیست و موجبات اختلاف در نگرش ها در پیرامون یک پدیده را فراهم می آورد.
آنچه که در همین راستا دارای اهمیت ویژه است، امکان تصمیم گیری های نادرست و پر هزینه و مشکل ساز برای یک جامعه و کشور بزرگ از رهگذر پافشاری و قطعی دانستن یک خوانش و بی توجهی به نظر و دیدگاه های دیگران، در حوزه حکمرانی و حکومت داری بر پایه نگره های شخصی و خصوصی از دین است.
به هر حال، آنچه به سرزمین ایران و انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و تشکیل جمهوری اسلامی مربوط می شود، انتخاب بهترین روش اداره کشور و تامین بهترین نوع زندگانی برای مردم این سرزمین و سربلندی آن است.
سرزمین و کشور ایران امروز مانند ظرفی است که یک انقلاب و جمهوری نوینی را در خود شکل داده است و عملا بستر جغرافیایی آن را فراهم آورده است زیرا هر تفکر و اندیشه ای برای تبدیل شدن به یک گفتمان حکومتی نیازمند زمین و جغرافیاست تا تاب تحمل و کشش بار گران مسئولیت برآمده از قبول و تایید آن گفتمان حکومتی را بر دوش بگیرد.
این ظرف و جغرافیا همراه با مردمانی که در آن زیست می کنند، باید صدمه نبیند و بر پا باقی بماند. آینده این ظرف و مردمان ان، باید با محاسبات دقیق و ملموس و محسوس، مورد پایش مداوم قرار گیرد.
بر این پایه، سیاست های کلی و بویژه روابط خارجی و هر نوع تصمیمی که امکان فرسایش و تضعیف این سرزمین را فراهم می آورد باید همواره مورد ارزیابی و به کمک خرد جمعی و کارشناسان مستقل و از رهگذر گفت و گوهایی آزاد، مورد بازنگری قرار گیرد.