شوشان - دکتر غلامرضا جعفری :
اینجا اهواز است، شهری که بسیار و به کرات دیده برخی آدمها را که با جامهای فرسوده از طرفی واردش میشوند و از طرف دیگر همراه با چمدانی برندنشان و عدهای حساب بانکی چاق و نمکین ردای گران مهاجرت به تن میکنند و میروند، شهری که برای میهمان مهربان است حتی اگر میهمان متهم به قتل کارون باشد! که این مردمان حتی قاتل پدر را با احترام به مضیف راه میدهند!
اهواز مضیف همه اهوازیهاست، حتی اگر مدیرانی تازه وارد قاعده مضیف داری ندانند و ندانند که این مردم هر چند مهربانند و خونگرم و پذیرا اما کور نیستند! که کوری در تقدیرشان نیامده!
همین جا بگویم که ما اهوازیها برای همه مدیران دعا میکنیم تا موفق باشند که عقل حکم به چنین دعا و خواهشی میکند اما همان عقل حکم بر دیدنی دقیق دارد و میبینیم انبوه فاجعه و بحران را در نتیجه نبود تجربه و شناخت! خاصه شناخت ظرفیتها و تعهدهای شهری را!
وقتی کسی را به امارت حوزهای بسیار مهم در امر معیشت سازمان و مردم سازمان میگذارند که هیچش شناخت و تجربه نیست! کسی که از بد حادثه جانشین فردی شده با دانش مرتبط و تجربه همسو! آنوقت عقل داریه و تنبک برمیدارد و ریز و بم میزند که این مدیران نو را چه میشود؟! و چگونه رفتاری است پختن آش و شیرینی و تخس کردن به دهان این و آن و…
یا آن دیگری که میگویند هر دقیقه خدمتش به شهر و سازمان واداره و حتی میز دراز ریاست به آشپزخانه گره خورده! و افتخارش نه موفقیت در سیر و سلوک اداری که در معده و احشاء دیگران است! و خلاصه اینکه مدیران تازه چگونه میخواهند در خط موفقیت بمانند وقتی که دانش و تجربه را از خانه بیرون کردهاند؟
در نتیجه با دعا و خواهش ما مردم به تنهایی اتفاقی نمیافتد اگر که به مسیر روشن عقل و تجربه برنگردند! چنین برگشتی شهر را مبارک خواهد بود و شما را نیز سربلندی میدهد. اگر که خواهان سربلندی هستید؛ جمع محترم مدیران تازه آمده با طیارههای کویری! به جز تمکین در برابر دانش و تجربه چراغی نیست.