شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۰۲۹۸
تاریخ انتشار: ۰۶ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۸
شوشان ـ دکتر اردشیر شمس :

با توجه به اینکه این موضوع مهم و تاریخی نزدیک به هشتاد سال از آن واقعه می گذرد بنده راوی و نقل کننده خاطرات شادروان آ ناصر شمس هستم،  این شخصیت  یکی از نامداران  و جنگ آوران آن دوران بوده است و ایشان  در این نزاع خونین حضور پرنگی داشته است . لذا این خاطرات چند سال قبل از وداع ایشان با دنیای فانی توسط نزدیکان آن بزرگوار  یاداشت گردیده است  و شوربختانه این گنجینه  خاطرات کمتر در فضای عمومی گفته شده است لذا  فقط توسط افراد محترم منطقه در محافل کوچک محلی صحبت شده و بازگو گردیده  است. به همین دلیل بنده راوی و ناقل آن خاطرات مهم تاریخی که در آرشیو  سازمان امنیت و شرکت نفت  آن دوران بایگانی گردیده بود و احتمالا هنوز موجود باشد هستم لذا این رسالت مهم باید  بصورت کتاب نوشته شود. به همین دلیل و طولانی بودن  دوران این قائله و نزاع خونین  و جلوگیری از اتلاف وقت خوانندگان گرامی این خاطرات را  در چند بخش با هموطنان عزیز به اشتراک  گذارده می شود .


در استان خوزستان منطقه بنام جهانگیری وجود دارد. مردم آن منطقه رنگین کمانی از  اقوام و طوایف محترم بختیاری هستند . مضافا در منطقه فوق  اکثرا قوم بزرگ و محترم عربکمری یا عرب بختیاری ساکن بوده . و هنوز بخشی از مردم در آن منطقه سکنا گزیده اند . لذا به طور سنتی و به پاس احترام  بزرگان و کلانتران محلی از واژه ( شیخ یا آ استفاده میشود) به همین دلیل بنده  از یک واژه استفاده میکنم و آن بزرگواران را با کلمه آ خطاب میکنم انشالله  خواننده محترم این حقیر را در صورت کوتاهی در رساندن بهتر مطالب مورد عف قرار دهند .

سرزمین جهانگیری بین شهرهای لالی، مسجدسلیمان و عنبر  قرار دارد و مالکان این منطقه اکثرا از خاندان محترم شمس و وابستگان  هستند البته سایر طوایف  محترم هم در این مناطق  ساکن هستند . این منطقه بختیاری نشین  دارای زمینهای کشاورزی و اکثرا کوهستانی است . مردمان این دیار با کشاورزی و دامداری امرار معاش میکردند به قول یکی از بزرگان .

مردمان این سرزمین سر بکار خود بوده  و مشغول گذاران زندگی بوده اند . با توجه به اینکه دولت استعمار گر انگلیس پی به وجود نفت در خاورمیانه برده بود . به همین دلیل  از دیگر نقاط دنیا که در سیطره بریتانیا بوده و مستعمره آن امپراطوری  محسوب میشده  مانند کشور هندوستان و....... که بهره کمی برای آن امپراتوری  به همراه داشته . لذا به مرور زمان آن مستعمرات را ترک کرده و به سمت کشورهای نفتخیز خاورمیانه  هجوم آوردند . و کشور ایران  را اولین مقصد برای اکتشاف نفت انتخاب نموده و در استان خوزستان  اولین چاه نفت تحت نام چاه شماره یک مسجدسلیان توسط کنسرسیوم دارسی در سال ۱۲۸۶ شمسی آغاز و یکسال بعد  این طلای سیاه به بهره برداری رسید .


در بخشی  از خاطرات آ ناصر شمس آمده است امپراتوری بریتانیا   با انواع حربه و نیرنگ مردم این مناطق نفتخیز که در برابر انگلیس مقاومت میکردند  را فریب داده  و تا حدودی هم موفق بوده است .
 به طور مثال از عقاید مذهبی مردم ایران و این دیار نفتخیز استفاده کرده و یک  شخص انگلیسی بنام جیکاک را در همان کشور   آموزش و تعلیم داده و توسط عوامل خود در ایران  به این  منطقه نفتخیز آورده شد بود . و به عنوان چوپان در اختیار مردم دامدار منطقه قرار گرفت . و مشغول به کار چوپانی گردید و او را به عنوان انسانی  کر و لال معرفی نمودند . این جاسوس انگلیسی که به کار چوپانی مشغول بوده و طی چند سال در این دیار  به زبان محلی آشنایی یافت  .  بنده به چند نمونه  از ابتکارات آقای جیکاک اشاره میکنم این جاسوس انگلیسی  به عصا و نعلین ( کفش ) خاصی مجهز بوده است  .  عصا و نعلین این جاسوس انگلیسی  مجهز به آهن ربا بوده . و در منطقه که مردمان بسیار ساده و بی آلایش زندگی میکردند .  و تاکنون  از چنین حیله و نیرنگ هایی مشاهده ننموده بودند استفاده کرده و کفش های خود را با اشاره عصای مجهز به آهن ربا جلوی پای آقای جیکاک جفت و قرار می گرفتند . ایشان به مردم محلی میگفت که بنده از طرف خدا مامور هستم . در نوشتار فوق عرض کردم  مستر  جیکاک خود را  کر و لال معرفی کرده بود . ایشان با یک برگ کاغذ که بصورت  پنجه دست برش  داده  بودند و به  پشت کمر برهنه خود چسبانده و جلو اشعه نور خورشید برای  روزها  قرار گرفت و اثر پنج دست که به نشانه پنج دست حضرت عباس .ع. که برای شیعیان بسیار مقدس است حک گردید . و نزد مردم محلی منطقه رفته و اعلام نمود . دیشب خواب حضرت عباس. ع. را دیده و به پشت کمر من دست گذاشت و به بنده گفتند . سید جیکاک برخیز  زبانت باز شد  و شفا یافتی و  هم اکنون من زبانم باز شد  ودیگر  کر و لال نیستم شفا یافتم  و اکنون من مسلمان  سید و شیعه شده ام . و کمر خود  و اثر باقی مانده از پنجه دست  در کمرش را به مردم نشان می‌داد  .  جیکاک بعد از چند سال  توسط عوامل داخلی انگلیس به کلاس درس روحانیت رفته  و ملبس به لباس روحانیت گردید   .همچنین ایشان از نظر تعلیمات دینی به درجه بالایی رسیده بود .

 لذا  این واقعه جایگاه  جیکاک را که حالا لقب سید  هم به نام خود افزوده بود، نزد مردم مسلمان محلی بسیار بالا برده  و حرف ایشان برای مردم حجت و مقدس  بوده است . لذا  ایشان مردم را تشویق می نموده  که به سمت نفت سیاه نروند به دلیل اینکه  این نفت شیطان است . و یک مسلمان نباید به سمت شیطان برود . و مردم با پیروی از جیکاک  اقدام به سردادن  اشعار دینی نموده و  تبری جوئی از نفت و علایق خود به اسلام  را سر می دادند  ( مثلا در اشعارهای خود به زبان محلی و گویش لری و بختیاری میگفتند ( هر کس مهر علی منه دلسه نفت ملی سی چنسه ) یعنی هرکس مهر علی .ع . در دلش است نفت ملی نمی خواهد)  و......  مردم محلی که اعتقادات مذهبی داشتند  پذیرای همه  گفته های آقای  جیکاک بوده و طرف چاه های نفت نمی رفتند  . و نفت را انگلیسیها  با خیال راحت توسط چهارپایان حمل نموده و به کشتیهای خود منتقل میکردند . البته بعد ها برای انتقال نفت خط لوله احداث گردید . این مطالب فوق در خصوص جیکاک توسط نویسندگان محترم محلی نوشته و  چاپ گردیده است مضافا در  کتاب  خاطرات آقای جیکاک وجود دارد .  انگلیسیها باحربه سید جیکاک چندین سال نفت را غارت میکردند . در خصوص این جاسوس انگلیسی مطالب بسیار است . لذا در این مبحث کوتاه و جلوگیری از اتلاف وقت خوانندگان گرامی  امکان توضیح بیشتر وجود ندارد و ادامه سید جیکاک را به بخش های آینده موکول میکنم  . بنده هم به همین چند سطر بسنده و اکتفا نموده و از آقای جیکاک فعلا میگذرم .

آ ناصر شمس در خاطرات خود میگوید . دولت مرکزی ( پهلوی اول) و همچنین  انگلیسیها هنوز به سمت مناطق جهانگیری  تحت مالکیت خاندان ما نیامده بودند . لذا ما هم به کار خود در امر کشاورزی و دامداری مشغول بودیم و نسبت به سرزمین خود بسیار حساس و تقریبا مهمترین دارایی ما محسوب میشده .لذا این منطقه برای دولت انگلیس که پی به وجود نفت برده بود  و به دلیل وجود چاه های متعدد نفت .  بسیار با اهمیت و دارای جایگاه  استراتژیک بوده و با هر ترفندی در صدد تصرف این مناطق از مردم منطقه بودند  . لذا  مالکان منطقه مرتب به املاک و زمینهای خود سرکشی کرده و از این مناطق  حراست نموده  . لذا خاندان ما (شمس) هم از این قاعده مستثنی نبوده و مانند سایرین  از املاک و سرزمین خود حفاظت و گشت زنی کرده  و هر اتفاقی که در سرزمین خاندان ما صورت می گرفت بلا درنگ به ما اطلاع داده می شد .

 ایشان میگوید روزی در منزل برادر بزرگتر خود ( آ مهدی قلی شمس)  با دیگر برادران بنده که آن زمان نوجوان بودند . آقایان آ صولت  آ حیدر قلی آ علیقلی  و چند تن دیگر از مهمانان در سکونتگاه ایشان دعوت بودیم  که مامور گشت  زنی نزد ما آمده و اعلام نمود  تعدادی افراد و نیروی نظامی را در یکی از مناطق  سرزمین پدری   مشاهده نموده است .
این خبر خوبی برای خاندان شمس  نبوده است .
ابتدا یکی از بستگان ما که سن وسال بالایی داشت .
(آملا مرتضی حیدری)  گفتند ممکن است رهگذر باشند و خواهند رفت و منطقه  را ترک خواهند کرد . حدود یک ماه از این ماجرا گذشت . مجداد مامور گشت  ما آمده و اعلام نمود . این افراد ناشناس در آن منطقه  اتراق کرده و چادر برپا نموده اند .لذا  ما تصمیم گرفتیم  دو نفر را برای گفتگو  نزد آن افراد ناشناس بفرستیم و دو نفر از بستگان را  فرستادیم تا در این خصوص از آن گروه توضیح بخواهند و آقایان .
( آ خیبر چراغی و آ مرتضی بهرامی ) نزد آن افراد رفتند ولی آن گروه توجهی به سخنان فرستادگان ما ننموده و توسط نیروهای نظامی تهدید به بازداشت و زندانی شدند لذا  فرستادگان ما بعد از این برخورد نزد ما برگشته و موضوع  و نتیجه مذاکره را برای ما تشریح نمودند 

بعد از حدود یک ماه از این وقایع پیش آمده . برادر بزرگتر ما آ مهدی قلی شمس  به بنده  گفتند  باید خودمان  به منطقه برویم و از نزدیک موضوع را برسی کنیم . بنده هم به دیگر همراه هان اطلاع دادم که حرکت کنیم و همگی سوار بر اسبهای خود شده و به سمت محل اتراق یاد شده حرکت کردیم . بعد از مدتی  به چند صد متری محل که یک تپه  قرار دارد و مشرف به محل اتراق بود رسیدیم و پیاده شدیم و با دوربین که همراه داشتیم آنها را مشاهده و شناسایی نمودیم  آنها فکر میکنم  حدود نه یا ده  چادر بزرگ برپا نموده بودند . ایشان میگوید به آ مهدی قلی  گفتم برادر  باید به نزد آنها برویم و از اهدف آنها از اتراق کردن توضیح بخواهیم ایشان گفتند بله باید به محل اتراق برویم لذا نزد آن افراد ناشناس و  چادرها رفتیم وقتی با چینش آنها که نظامی و افراد غیره بومی و خارجی بودند  مواجه شدیم کمی نگران و احساس خطر کردیم
آ ناصر شمس میگوید  بنده  با احترام  به آن افراد گفتم چند روزی است که شما در این مناطق  حضور دارید و به فرستادگان ما بی احترامی کردید . این سرزمین نیاکان و اجداد ماست .  خواهشمندیم منطقه را ترک کنید و مترجم  آنها در پاسخ به صحبت های ما گفتند که ما فرستادگان دولت بریتانیای کبیر و دنبال اکتشاف نفت هستیم و شما حق مزاحمت برای ما را ندارید و به تندی با ما برخورد نمودند . 

آ ناصر شمس دربخش دیگری از خاطرات  خود  میگوید ما به آن گروه و افراد  به تعبیر امروزی  اولتیماتوم لازم را دادیم و به سمت محل اقامتگاه خود برگشتیم .  دو ماه  صبر کردیم و منتظر عکس العمل آن گروه بودیم . بعد از مدت زمان یاد شده  مجداد بنده و آ مهدی قلی سوار بر مرکب خود شده و به همان منطقه حرکت کردیم . متاسفانه آنها مشغول فعالیت بودند و توجهی به هشدار و اولتیماتوم ما نکرده .و ما نزدیک محل اتراق رفته و تعدادی نیروی نظامی داخلی و یک مستشار انگلیسی که دارای درجه بالایی بوده  در بین آنها به چشم میخورد و مضافا تعدادی کارشناس و کارگران خارجی و شرکت نفت داخلی حضور داشته اند . اینبار آ مهدی قلی شمس نزد آنها  رفته و با احترام  از آنها خواهش نموده تا آنها  منطقه را ترک کنند . یک هموطن در بین آنها حضور داشته که مترجم بوده نزد ما آمده و گفتند اینها انگلیسی هستند . منطقه را ترک نمیکنند دولت مرکزی از اینها حمایت میکند . و اینها در گذشته به سایر مناطق  رفته و نفت اکتشاف کرده اند و به دیگر مناطق هم خواهند رفت شما نمی توانید جلو آنها را بگیرید . کمی مشاجره شدت گرفت  بعد از چند دقیقه ما منطقه را ترک کرده و  به  محل اسکان خود برگشتیم .

بعد از مشاجره که با آن گروه داشتیم . و تحقیقی که در خصوص عملکرد دولت بریتانیا در سایر مناطق نفتخیز کرده بودیم  ما به این نتیجه رسیدیم که آنها منطقه را تحت هیچ شرایطی ترک نخواند کرد .‌لذا تصمیم گرفتیم یک جلسه ای با سایر بستگان برای سازماندهی و دفاع از سرزمین خود تشکیل دهیم . درآن جلسه که حدود هشت نفر از  ریش سفیدان  حضور داشتند پس از بحث و تبادل نظر  به این جمع بندی رسیدیم که برادر بزرگتر بنده که تیرانداز ماهری هم بوده . آ مهدی قلی شمس را به عنوان مسئول کل و بنده را به عنوان معاونت عملیات  تعیین نمودند . بعد از این نشست . یک  گروه ۱۰ نفره از جوانان را تشکیل داده  (بدون سلاح گرم) و شبانه با دستور حمله توسط آ مهدی قلی شمس که حالا ایشان به عنوان مسئول قیام  برگزیده شده بود داده شد .  لذا  شبانه بنده و حدود ده سوارکار به محل اتراق حمله ور شدیم  و مکان اتراق آنها را به هم زده و تعدادی از چادرها را   کنده بر زمین انداختیم . و بلافاصله منطقه  را ترک نمودیم  در این بین فقط نیروی نظامی همراه با آن گروه تیر اندازی  هوایی نموده و فقط یکی از نیروهای ما از ناحیه پا زخمی گردید   و به محل زندگی خود بازگشتیم  .

با توجه به اولین شبیخون ما به محل اتراق قوای متجاوز بریتانیا . رسما قائله و نزاع در منطقه و سرزمین ما جهانگیری با قوای بریتانیا و دولت مرکزی آغاز گردید .
آ ناصر شمس   (پدرم )میگوید  تصمیم خاندان ما در خصوص نبرد با دولت بریتانیا با تاسی و الگو گرفتن  از نزاع خونین قهرمانان تنگستان بوشهر و  ایستادگی آنها مقابل قوای بریتانیا  همچنین قهرمانان انقلاب مشروطه به رهبری سردار بی بی مریم وسردار اسعد بختیاری و  ستارخان و  .....  همچنین جنگ اعراب خوزستان با قوای انگلیسی و مضافا قیام میرزا کوچک خان جنگلی معروف به قیام جنگل گرفته شده بود لذا برگشتی در کار نبود و برای حفظ سرزمین خود باید تا آخرین نفس  میجنگیدیم . خوانندگان ارجمند ادامه این خاطرات و خلاصه این موضوع تاریخی  به دلیل  طولانی بودن مدت زمان این نبرد و جهت جلوگیری از اتلاف وقت خوانندگان محترم در  ادامه این خیزش و قیام علیه قوای بریتانیا که حالا به سایر اقوام  خوزستان رسیده بود .  و مهمتر از آن  (همراهی تعدادی از تفنگ چی های  مردم محترم  لالی . عنبل . مسجدسلیمان  با قیام و شورش   (خاندان شمس ) این قائله رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته  بود . لذا در آینده نزدیک ادامه این خاطر ات تاریخی  را با شما هموطنان گرامی  به اشتراک گذاشته خواهد شد .
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار