شوشان ـ فرشته رحیمیان:
ایلام قلم/ بزرگی گفت؛"دانستن زیاد گاهی قاتل جان انسان است"،مراد از نقل قول این جمله نفی دانستن و آگاهی نیست و چه بسا تنها راه نجات بشریت از همه تلخی ها و سختی ها همین آگاهی داشتن و دانستن است ، اما زمانی که در جایگاهی قرار گرفتی که واقعیت های تلخ جامعه و اطراف را بصورت روزمره و لحظه ای احساس و لمس کردی و تلاشت برای بهبود شرایط بی نتیحه ماند آنگاه از خدا می خواهی که ای کاش نمی دانستی،نمی دیدی و لمس نمی کردی ،این مسئله واقعیت موجود روزنامه نگارانی است که با لایه های مختلف اجتماع از مسئولین رده های بالا و پایین گرفته تا مردم در سطوح مختلف ارتباط دارند ...
استان ایلام همواره ماکت کوچکتری از ایران نسبت به جهان است،یعنی هرچه تلخکامی های ناشی از مدیریت نادرست در کشور ما با این همه منابع نسبت به دیگر کشورهای جهان بیشتر است به همان اندازه استان ایلام به نسبت دیگر استانهای کشور دچار چالش های متعدد بوده و از سو مدیریت ها و عدم پذیرش مسئولیت بیشتر رنج می برد ...
آسیب های اجتماعی موجود در استان در حال حاضر قائل به رده سنی خاصی نبوده و همه نسل
ها را درگیر خود کرده است ، از اعتیاد ، خودکشی و دگر کشی ، فقر مالی و فرهنگی ، طلاق و هم خانه بودن های اجباری گرفته تا خطراتی که نسل جوان و نوجوان ما را به شدت تهدید کرده و در کمال تاسف بسیاری از آنها را بدون اینکه خود و خانواده شان بدانند درگیر کرده است ...
اینکه سن مصرف مواد مخدر ، قلیان ، سیگار و الکل در جامعه به زیر ۱۵ سال رسیده ، اینکه نوجوان ما بین چرخ دنده های تضاد آشکار بین سه فضای خانواده ، مدرسه و جامعه(تاثیرات تربیتی نوجوانان و جوانان از مدرسه و خانواده و اجتماع در تضاد آشکار و آزار دهنده ای قرار دارند) در حال له شدن بوده و کسی هم متوجه آن نیست شدیدترین و خطرناک ترین نوع آسیبهای اجتماعی است ...
در باب تعدد و کیفیت و کمیت آسیبهای اجتماعی در استان مثنوی هفتاد من هم بنویسیم باز هم کفاف نمی دهد ، اما مراد از نگارش این یادداشت ابتدا به صدا در آوردن زنگ خطر برای هوشیار شدن جامعه و خانواده و دوم بیان این مهم که دستگاه های متولی حوزه اجتماعی در استان به واسطه ی خاموشی چراغ دفتر مدیرکل امور اجتماعی استانداری تهی از هارمونی و هماهنگی هستند می باشد ...
متاسفانه آنطور که پیدا است تیم مدیریت استان هیچ برنامه ی کوتاه ، میان و بلند مدتی برای حوزه اجتماعی و آسیبهایی که متوجه آن است ندارد ، چرا که اگر غیر از این بود با نادیده گرفتن ظرفیت این همه اساتید خبره و کار کشته حوزه اجتماعی که استان دارد فردی گمنام و بدون کمترین رزومه فعال در حوزه اجتماعی کاربردی را مدیرکل این حوزه مهم نمی کرد ...
بی مهری ها به حوزه اجتماعی تنها به این دولت خلاصه نمی شود و در همه سالهایی که به یاد داریم این حوزه بسیار مهم و زیربنایی از لحاظ ساختن اجتماعی پویا همواره مورد بی مهری قرار گرفته است ، اما اگر سابق بر این بحث سر بی مهری بود در دو سال اخیر درد جاری این است که حوزه ی بسیار مهم اجتماعی به کل نادیده گرفته شده است ...
به عنوان یک روزنامه نگار هنوز چهره مبارک مدیرکل امور اجتماعی استاندار را نه از نزدیک و نه حتی در تصاویر مخابره شده از سوی روابط عمومی استانداری زیارت نکرده ام ، جای تاسف دارد که مدیرکل این حوزه بسیار حساس هیچگونه ارتباطی با رسانه ها نداشته و هیچ تلاشی برای استفاده از ظرفیت آنها برای تقویت حوزه اجتماعی انجام نداده است ...
چرا باید مسئولین استانی که در راس آسیبهای اجتماعی و ناهنجاری های مبتلا به در نسلهای مختلف در کشور قرار دارد تا این اندازه نسبت به حوزه زیربنایی اجتماعی بی تفاوت باشند ، آیا بزرگواران (غیر از استاندار که بومی نبوده و خانواده ایشان نیز در ایلام حضور ندارند) تعلق خاطری به استان و شرایط موجود آن ندارند؟ آیا فرزندان و اقوام آنها در همین شهر و استان زندگی نمی کنند ؟ حتما باید حادثه ای تلخ ناشی از آسیبهای اجتماعی موجود زندگی ایشان یا اقوامشان را تحت تاثیر قرار دهد تا به اهمیت حوزه اجتماعی و رسیدگی ویژه به آن پی ببرند؟
به عنوان روزنامه نگار بومی این استان وظیفه داریم ضعف مفرط عملکرد مدیرکل امور اجتماعی استانداری که ضعیف بودن این اداره بهعنوان هماهنگ کننده و برنامه ریز اصلی حوزه اجتماعی به همه دستگاه های ذی ربط سرایت کرده را گوشزد نماییم ، دقیق نمیدانیم چه فرد یا افرادی توان و تاثیر کافی را داشته و دلسوز استان هستند ، اما هرکسی در هر جایگاهی می تواند مخاطب هشدار ما نسبت به آسیبهای اجتماعی موجود در استان و عواقب تلخ آن باشد ...
برای ورود جدی به مقوله آسیبهای اجتماعی در استان فردا دیر است از همین امروز باید آستین ها را بالا زد چرا که خطر جدی است و پشیمانی سودی نخواهد داشت...