شوشان ـ دکتر محمدجواد مرمضی :
ما در تاریخ مخترعین زیادی داریم که هدف اصلی این مخترعین این بود تا وسایلی را بسازند یا دستگاههایی را بسازند که زندگی را برای بشر سادهتر کنند اما در کمال ناباوری و جلوی چشمانشان گاهی اوقات دیدند که از اختراعشان دارد بر ضد بشر استفاده میشود و حتی باعث کشتار بشر میشود معروفترینش ، بارزترین مثالش دینامیت بود دینامیتی که قرار نبود برای کشتار بشر مورداستفاده قرار بگیرد اما در نهایت باعث جنگ شد و در جنگها مورد استفاده قرار میگرفت حتی در این زمینه میتوانیم به نسبیت انیشتن هم اشاره کنیم که در ساخت بمب اتم گفته میشود از نسبیت انیشتن استفادهشده است ، ولی در بین این مخترعین یک اسم یک مقدار کمرنگ شده آن هم "ایلای ویتنی" بود ، ایلای ویتنی هم یک مخترع بود و چیزی را اختراع کرد که تاریخ جهان را برای همیشه دگرگون کرد
_ ۴ جولای ۱۷۷۴ ، داستان ما از آمریکا شروع میشود در قرن هیجدهم میلادی قاره آمریکا و مخصوصاً ناحیه آمریکای شمالی بهطور کامل در اختیار اروپاییها بود نیروهای فرانسوی و انگلیسی وارد یک ناحیه خاصی از آمریکا شده بودند در آنجا با بومیان آمریکایی وارد جنگ شدند بومیان آمریکایی را شکست دادند و بر آن ناحیه تسلط کامل پیدا کردند ولی بههیچعنوان یک کشور مستقل نبود بلکه از آن کشور بهعنوان سیزدهمین مستعمرهی انگلیس یاد میشد این داستان تا آوریل ۱۷۷۵ م ادامه داشت در تاریخ ۱۹ آوریل سال ۱۷۷۵ م جورج واشنگتن با همکاری متحدانی از فرانسه و اسپانیا یک گروه انقلابی تشکیل داد این گروه مسلح شدند و به جنگ با نیروهای انگلیسی رفتند جنگ خونینی بین نیروهای جورج واشنگتن و نیروهای انگلیس درگرفت درنهایت در چهارم جولای سال ۱۷۷۶ م جورج واشنگتن اعلام کرد که کل خاک ایالاتمتحده آمریکا یک خاک مستقل و زیر پرچم انگلیس نیست و آن روز ، روز استقلال آمریکا در نظر گرفت روزی که تا به امروز در آمریکا هم جشن میگیرند در چهارم جولای که در سال ۱۷۷۶ اتفاق افتاد و بهعنوان روز استقلال آمریکا در نظر گرفته میشود هرچند جنگ بین نیروهای انقلابی آمریکا و نیروهای انگلیسی تا سال ۱۷۸۳ م ادامه داشت در نهایت در سال ۱۷۸۳ م بود که انگلیس پذیرفت آمریکا یک کشور مستقل و هیچگونه دخالتی در این کشور نمیتواند داشته باشد ولی در اینجا یک مسئلهای پیش آمده بود آمریکایی که استقلال پیدا کرده بود کاملاً فقیر بود و هنوز صنعتی در اختیار نداشت عمده درآمدی که آمریکا کسب میکرد از زمینهای کشاورزی بود بیشترین تولیدشان تنباکو بود و در کنار تنباکو ذرت و پنبه هم کشت میکردند ولی اینجا یک سوال پیش می آید چطور کشوری که هنوز درآمد زیادی نداشت خیلی سریع توانست تبدیل به یک کشور ثروتمند بشود ما قبلاً یک مقاله ای نوشتیم و در آن بحث کردیم که چطور آمریکا ابرقدرت جهان شد ابرقدرت شدن اشاره به نفوذ آمریکا در کشورهای خارجی دارد ، خارج از مرزهای خودش ، روندی که بعد از قحطی بزرگ آمریکا ، پساز رکود بزرگ آمریکا شکل گرفت و بعد از جنگ جهانی دوم سرعت پیدا کرد ولی آمریکا قبلاز آن صنعت خودش را رشد داده بود و یک کشور ثروتمند شده بود میخواهیم در این مقاله این قضیه را بررسی کنیم آمریکا استقلالش را بدست آورده بود ولی هنوز قدرت اقتصاد ی در اختیار نداشت کار در این زمینهای کشاورزی خیلی سخت بود بههمین دلیل از بردههای رنگینپوست برای کار در این زمینهای کشاورزی استفاده میکردند بردههایی که انگلیسیها آنها را از قاره آفریقا وارد خاک آمریکا کرده بودند رفتارهای بسیار بسیار سختی هم با این برده ها داشتند و خیلی رفتارهای تحقیرآمیز داشتند بردههایی که در این زمینها کار میکردند بههیچعنوان حقوق دریافت نمیکردند درآمدی نداشتند همه اینها در ازای یک جای خواب و همچنین یک وعده غذایی بود تمام کارهایی که میکردند برای همین بود پولی دریافت نمیکردند و رفتارهای تحقیرآمیزی داشتند برده ها را از خانه ها یشان جدا کرده بودند کتک زدن و شلاق زدن به این برده ها کاملاً قانونی بود و هیچگونه منعی در این راه وجود نداشت چیزی که خود امریکا هم در تاریخ خودش قبول دارد و همهساله فیلمهای زیادی در هالیوود ساخته میشود که اشاره به آن دوران سیاه بردهداری دارد "چارلز بال" یک نویسنده سیاهپوست آفریقایی آمریکایی بود که بهعنوان یک برده بهدنیاآمده بود و سالها بهعنوان برده بهکارگرفته میشد او را در سن کودکی از مادرش جدا کردند و از همان کودکی به بردگی گرفتند بعدها از بردگی رهایی پیدا کرد و بهعنوان یک فرد آزاد توانست زندگی کند چارلز بال داستان زندگیش را در کتابی بهعنوان "یونایتد استیت " به چاپ رساند و در آن کتاب وضعیت بردههای آمریکایی را اینطور توصیف میکند اگر یک چیز در دنیا وجود داشته باشد که انسان را متقاعد کند تا با دستان خودش به زندگی خودش پایان بدهد آن چیز بردگی در مزارع پنبه جنوب آمریکاست وقتی بردهای آزادی را در نفس نکشیدن و خفه شدن میدید هیچکس نمیتوانست او را برای اینکار سرزنش کند زندگی چه ارزشی دارد در میان گرسنگی ، برهنگی ، بیگاری بیشازحد ، زیر شلاقهای پی یاپی و بیامانی ، بردهها را براساس رنگ پوستشان از همدیگر جدا میکردند در بین پردهها بومیهای آمریکایی هم حضور داشتند یعنی یک تعدادی سرخ پوست آورده بودند در میان برده های سیاه پوست ، و از آنها بیگاری میکشیدند و ضعیت خیلی اسفناکی بود ولی بهمرور شرایط سختتر هم شده بود چون یک مقدار که گذشت تقاضا برای تنباکو کاهش پیدا کرد و مردم بیشتر تمایل به خرید پنبه داشتند کار در زمینهای پنبه خیلی سختتر از زمینهای تنباکو بود چون هم کشتش خیلی سخت بود و علاوهبر آن وقتیکه محصول را درو میکردند میبایستی دانهها را از داخل پنبه خارش میکردند و یک تنبیه قابلاستفاده را وارد بازار میکردند که این قضیه بسیار سخت و طاقت فرسا بود انگلیسیها برایاینکه بتوانند این کار را بهخوبی پیش ببرند از آفریقا مدام برده وارد میکردند و روزبهروز به تعداد این بردهها افزوده میشد از آن طرف هم گفتیم بهخاطر اینکه امور مالی خوب بچرخد هیچگونه درآمدی این بردهها نداشتند و فقط به آنها یکی دو وعده غذا میدادند که وضعیت اسفناک برای برده ها داشت ولی بهمرور زمان دیدند که اصلا این کار هم انگار درست بشو نیست و خود این بردهها نمیتوانند اقتصاد را بچرخانند هر کاری که میکنند این اقتصاد با ضرر روبرو است یعنی یک زمیندار حتی نمیتواند شکم یک برده را سیر کند درآمد آنقدری کافی نیست حتی سیر کردن یک برده هم از لحاظ اقتصادی دارد فشار به یک زمیندار وارد میکند و بحران زیادی به وجود آمده بود همان زمان با آغاز قرن ۱۹ میلادی زمزمههایی مبنیبر پایان بردهداری به گوش میرسید چون هم صرفه اقتصادی نداشت هم یکسری گروههای ضد بردهداری بودند و ظهور کرده بودند همه فکر میکردند بدون شک بردهداری با آغاز قرن نوزدهم تمام میشود هیچ دلیلی برای ادامه این روند وجود ندارد ولی اگر در طول تاریخ یک پیشبینی کاملاً برعکسش تحقق پیدا کرده باشد همین پیشبینی است یعنی پیشبینی پایان بردهداری در قرن نوزدهم میلادی
_ایلای ویتنی ، در سال ۱۷۶۵ م در وست بروک در ایالت ماساچوست آمریکا به دنیا آمد ایلای جزء افرادی بود که تقریباً در همهچیز مهارت داشت احتمالاً ما هم دوروبر خودمان از این آدمها زیاد میبینیم ازآنجاییکه تقریباً در همهچیز خوب بود نمیدانست باید دقیقاً چه مسیری را برای زندگیش انتخاب کند ایلای در نهایت به "کالج یل" رفت و ازآنجاکه مادرش مخالف درس خواندنش بود مجبور بود بهعنوان کارگر در مزارع کار کند و از طریق کارگری و تدریس پول جمع کند برای ادامه تحصیلش ، در دوران تحصیل اینقدر خوب بود که له عضویت انجمن چون من "فی بیتا کاپا " درآمد "فی بیتا کاپا" چیست ؟ " فی بیتا کاپا " انجمنی بود که به درخشانترین دانشجویان علوم و هنر عضویت افتخاری میداد ۱۷ نفر از ۴۵ رئیسجمهور آمریکا عضو "فی بیتا کاپا "بودند درنهایت در سال ۱۷۹۲ از" کالج یل" فارغالتحصیل شد اینکه چه خوانده بود دقیق معلوم نیست و مثل اینکه در سیستم آموزشی آن دوران در کالجها همهچیز را آموزش میدادند و آموزش در هر کالج به آن یکی تفاوت خیلی زیادی داشت ایلای ازآنجاییکه فرد باهوشی بود و به درس هم علاقه داشت میخواست برود ادامه تحصیل بدهد و رشته وکالت را انتخاب کند ولی همچنان بحران مالی سدی بود جلوی راهش ، به او پیشنهاد دادند گفتند به کارولینای جنوبی برو و در آنجا بهعنوان معلم خصوصی مشغول تدریس شو یک پولی جمع میکنی تحصیلاتت هم میتوانی ادامه بدهی" ایلای " پا شد رفت کارولینای جنوبی ، ولی هر کاری که کرد کارش جلو نرفت هیچ کاری نتوانست پیدا کند در آنجا به او پیشنهاد دادند گفتند بهتر است که به ایالت ویرجینیا بروی کارولینای جنوبی را ترک کرد و وارد ویرجینیا شد در اینجا بود که همهچیز برای ایلای تغییر کرد در اینجا با یک خانمی آشنا شد به اسم "کاترین گرین " ، کاترین گرین همسر یک انقلابی قدیمی و بانفوذ آمریکایی بود مردی معروف به جنرال "ناثالین گرین " ، البته در آن دوران جنرال گرین از دنیا رفته بود ولی ارث خیلی خوبی برای همسرش بهجا گذاشته بود همسرش چند زمین بسیار بزرگ داشت در این زمینها پنبه کشت میکرد و برد ه های خیلی زیادی هم در این زمین ها مشغول کشت پنبه بودند ولی مشکلاتی بر سر کشت پنبه بود که قبلاً توضیح دادیم وقتیکه ایلای با خانم گرین آشنا شد خانم گرین مشکلات را برای ایلای تعریف کرد گفت که "من کلی برده دارم این بردهها صبح تا شب دارند در این زمین کار میکنند ، کشت میکنند ، برداشت میکنند ، و تازه بعد از برداشت مرحله سخت کار ما شروع می شود دور هم جمع میشوند و تکتک پنبهها را میگیرند دانههایش جدا میکنند تا یک پنبه قابلاستفاده بشود " نهایت سختکوشی و کار یک برده در کل شبانهروز فقط نیم کیلو پنبه برای خانم گرین بود که اصلاً کفاف بازار را نمیداد کفاف سیرکردن شکم یک برده هم نمیدهد خانم گرین از این قضیه بسیار ناراحت بود و از ایلای تقاضای کمک کرد ایلای یک مدت کوتاهی از خانم گرین وقت گرفت فرد باهوشی هم بود خیلی زرنگ بود سریع میتوانست یک کاری را جفتوجور کند گفت کارت نباشد من یک چیزی طراحی میکنم که دیگر نیازی به اینهمه کار و بیگاری نباشد ایلان رفت و یک دستگاه پنبهپاککن درست کرد دستگاهی که دانه ها را از پنبهها جدا میکرد بدون اینکه نیاز باشد برد ه ها دور هم جمع بشوند و با دست این کار را انجام بدهند اسم دستگاه ایلای "کاتون جین" بود خیلی هم ساختار سادهای داشت ساختار پیچیدهای نداشت چیکار میکرد پنبهها را با هم آتوآشغال هایی که داشتند میگذاشت داخل دستگاه ، یک اهرمی داشت اهرم را میچرخاندند و بعد این پنبهها از داخل سوراخهای ریزی رد میشدند چون آن سوراخها ریز بود دانهها رد نمیشدند دانه ها می ماندند و پنبه خالص می آمد بیرون ، همین دستگاه یکتنه کار ۵۰ تا برده انجام می داد یک برده می نشست پای این دستگاه اهرم را میچرخاند و تعداد پنبههای زیادی را میتوانست پاک کند دیگر نیازی به اینهمه برده نبود و برده ها هم سالمتر میماندند کمتر خسته میشدند یک مرحله کار از روی دوش مردم برداشته شده بود فقط کشت میکردند ، برداشت میکردند و بعد هم با این دستگاه کار میکردند دستهایشان آسیب نمیدید دچار بیماریها نمیشدند و زیر آفتاب سوزان بدنهایشان نمیسوخت اینها بلاهایی بود که قبلاً زیاد سر بردهها میآمد حالا میتوانستند پنبه زیادی استخراج کنند و این پنبهها را بفروش برسانند در سال ۱۷۹۸ میلادی دستگاه ایلا ویتنی بهطور رسمی وارد بازار شد و از آن مورد استقبال قرار گرفت تعداد زیادی از زمینداران این دستگاه را وارد کار کردند و از آن استفاده میکردند همه فکر میکردند که دیر یا زود بردهداری باید برود کنار ، چون دیگر بکار هیچکس نمیآید یک دستگاه آمده بود که کار چندین برده میتوانست انجام بدهد.
_ رشد اقتصادی ، وقتی کشور ایالاتمتحده تشکیل شد و جرج واشنگتن رئیسجمهور آمریکا شد میدانست که بههیچعنوان نمیشود اقتصاد آمریکا را از بردهداری جدا کرد از همان زمان هم بردهداری مخالفینی داشت و قرار بود اقتصاد را به سمتی ببرند که در قرن نوزدهم بردهداری در آمریکا از بین برود از طرفی در قرن هیجدهم بیشتر تولیدات جنوب آمریکا تنباکو و پنبه بود که در اواخر قرن هیجدهم بازار تنباکو افت کرد و تولید پنبه کار بسیار زیادی از بردهها میگرفت و اصلاً نگهداری برده ها برای این کارها مقرونبهصرفه نبود خیلیها معتقد بودند هزینه بردهداری با تولید خیلی کم پنبه اصلاً توجیه اقتصادی ندارد بههمین دلیل قیمت بردهها بسیار کاهش پیدا کرد و حتی تجارت برده هم برای اروپاییها چندان بهصرفه نبود همه اینها زمزمه هایی به راه انداخت که بهزودی برده داری کنار گذاشته میشود با اختراعی هم که ایلای ویتنی کرده بود همه فکر کردند خیلی زودتر از این حرفها بردهداری از بین میرود ولی همه کاملاً در اشتباه بودند چون دستگاه ویتنی همه معاملات را بهم زده بود فرانسه و انگلیس اقتصادشان از پنبه تأمین میشد و خیلی نیاز به پنبه داشتند دستگاهی که ایلای ویتنی اختراع کرده بود خیلی خوب کار میکرد و پنبههای زیادی را خیلی خالص میتوانست تولید کند حجم تولیدات زیاد شده بود از آن طرف تولید سرعت پیدا کرده بود ، آمریکا همین پنبه ها را چیکار میکرد ؟ میفروخت به فرانسوی ها و انگلیسی ها ، وقتی که فرانسویها و انگلیسیها حجم پنبه زیادی دریافت کردند تولیدات پوشاک شان را افزایش دادند بازار پوشاک در اروپا رونق گرفت همینطوری داشتند لباس تولید میکردند ، پوشاک تولید میکردند ، و نیاز به پنبه شان هم روزبهروز بیشتر میشد نیاز به برده دوباره در آمریکا شدت گرفت چرا که نیاز به بردههایی داشتند که با دستگاه ایلای ویتنی کارکنند دستگاه کاتون جین را بگیرند و پنبهها را تمیز کنند بهمین دلیل دوباره برده داری وارد خاک آمریکا میشد همینطور این بردهها را می آوردند وارد زمین میکردند کشت را بیشتر کردند برداشت را بیشتر کردند و همینطور پنبههای بیشتری را هم از دل دستگاه بیرون میکشیدند ، دستگاه ایلای ویتنی که قرار بود خاتمهای بر بردهداری باشد آغازگر یک عصر جدید بردهداری در خاک آمریکا شد تعداد خیلی زیادی از بردهها مسئول مستقیم کار با دستگاه کاتون جین یا همان دستگاه اختراع شده توسط ایلای ویتنی بودند پای آن دستگاه داشتند کار میکردند همینطور آمریکا پنبه ها را میفروخت حجم تولید زیاد شد و آمریکا به ثروت عجیبی دست پیدا کرد آمریکا در این دوران یکی از کشورهای ثروتمند در جهان بود و صنعتش ، تولید اصلی اش تولید پنبه شده بود تنباکو کمکم کنار گذاشته بودند و همینطور زمینهای کشت و برداشت پنبه روزبهروز داشتند بیشتر و بزرگتر میشدند بهقدری پولدار شدند که در سال ۱۸۳۰ م آقای "توماس جفرسون" رئیسجمهور وقت آمریکا به قیمت ۱۵ میلیون دلار ایالت "لوئیزیانا" را از فرانسویها خریداری کرد وقتیکه لوئیزیانا توسط آمریکا خریداری شد وسعت این کشور دو برابر شد دو برابر شدن کشور همانا ، دو برابر شدن زمینهای کشاورزی هم همانا ، زمینهای کشاورزی که قرار بود در آن پنبه کشت کنند چون برای پنبه مشتری داشتند ، پس چی باید دو برابر بشود ؟ مسلماً برده های روی زمین ها باید دو برابر بشوند همینطور تعداد بردهها روزبهروز بیشتر میشد بازهم برده خالی کردند که وارد زمینهای جدید کنند آن قسمتی هم از لوئیزیانا که خریدند بعدها تبدیل به ۱۵ ایالت مجزا در خاک فعلی آمریکا و دو تا استان هم در خاک کانادا شد اینقدر تولید پنبه در آمریکا زیاد شده بود که در سال ۱۸۵۰ سه پنجم کل صادرات آمریکا مربوط به پنبه بود و به یکباره با همین دستگاه این کشور تبدیل به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان شد تولید پنبه در آمریکا از ۶۵۳ هزار کیلوگرم در سال ۱۷۹۰ به حدود یک میلیون تن در سال ۱۸۶۰ م رسید این تولیدات پنبه شدیداً به مزاج تولیدکنندگان لباس در اروپا خوش آمد تا جاییکه این چهره "چارلز فردریک وولف" که به پدر مد و فشن معروف است بحث مد را مطرح کرد او به پاریس رفت و فشن شوهای بزرگ در قرن نوزدهم برگزار کرد و کمکم به مردم القا کرد که شما حتی اگر لباسهای دیگر تان سالم باشد باز هم میتوانید لباس جدید داشته باشید و نیاز به لباس جدید دارید بدین ترتیب درخواست خرید لباس در بازار بهطرز وحشتناکی افزایش پیدا کرد چارلز وولف بعدها در سال ۱۸۵۸ با کمک یک " بیزینس من " سوئدی به اسم "اوتو گوستاو بوبیرگ" اولین برند لباس را به اسم "فورت اند بوبیرگ" تأسیس کرد تا قبلاز این لباسها را خیاطیها می دوختند و فقط یک لباسی بود که بخواهد بدن را بپوشاند درهمینحد مورداستفاده قرار میگرفت اما از زمانیکه آقای چارلز روی کار آمده بود بحث مد و فشن را مطرح کرد و از اینجا به بعد برندها ظهور کردند یکسری کارگاههایی شکل گرفت با برندهای خاص خودشان ، طرحهای مختلف به لباسها میدادند چارلز وولف اولین فردی هم بود که گفته بود نیازی نیست از مانکنهای پلاستیکی استفاده کنیم و میتوانیم از مانکنهای زنده استفاده کنیم مثل همین فشن شوهایی که میبینید و مانکنهای زنده لباسهایی تنشان میکنند و از جلوی تماشاچیها یا آن خریداران رد میشدند این ایده را در قرن ۱۹ آقای چارلز وولف داده بود همین روند ادامه داشت و مردم خیلی زیادی تمایل به خرید لباسها با برندهای مختلف داشتند چارلز وولف حتی کار خودش را گسترش داد و یک فشن شویی خیلی بزرگی در فرانسه تأسیس کرد چیزی به اسم "هاوس آف وولف "که مربوط به فروشگاه شخصی خود این آقا میشود فرانسه تبدیل شده بود به قلب ثپنده فشن در اروپا و همچنین در جهان ، روندی که همینطور ادامه پیدا کرد و امروزه هم همچنان قدرت خاصی در این زمینه دارد ولی در قرن نوزدهم رقیبی در اطراف خودش نمیدید همینطور لباسهای زیاد با مدهای مختلف تولید میکردند و این لباس ها به اقصی نقاط جهان صادر میکردند بار سنگین این تولیدات به دوش چه کسانی بود رودوش بردههای سیاهپوست در مزرعههای پنبه در آمریکا ، این فشار کاری روی دوش آن افراد بود اقتصاد آمریکا بازهم رشد کرده بود در این دوران ۳ چهارم کل پنبه جهان در اختیار آمریکا بود در این زمان به پنبه "کینگ کاتن " میگفتند ، اگر قبلاً پنبه مهم بود الان دیگه پادشاه اقتصاد جهانی بود مورخ آمریکایی "ادوارد بابتیس" درمورد آن روزها اینطور میکرد بیشاز ۶۰۰ میلیون دلار یا نیمی از فعالیت اقتصادی امریکا در سال هس ۱۸۳۶ بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم به پنبه مربوط میشد پنبهای که توسط میلیونها برده تولید میشد ۶ درصد از کل جمعیت آمریکا را در آن سالها بردهها تشکیل میدادند که در بدترین شرایط بهکارگرفته شده بودند انگلیسیها و فرانسویها که اقتصادشان روس بال پنبه میچرخید یک فکر دیگری هم کردند گفتند دیگه نیاز نیست به آمریکا پول نقد بپردازیم آمریکا همانطور که خودشان میدانستند نیاز به برده دارد چون دارد کشت میکند ، چیکار میکردند ؟ بردهها از آفریقا میگرفتند و در ازای پنبه برده به آمریکا میدادند که پول پرداخت نمیکردند چون آمریکا همچنان به برده نیاز داشت برده ها از آفریقا میگرفتند میدادند به آمریکا ، کشتی های فرانسوی در این بین بودند ، وظیفهشان چی بود ؟ حملونقل برده ، برده از آفریقا میگرفتند و بردههای آفریقایی را میدادند به آمریکا ، در قرن نوزدهم این کشتیهایی که اسمشان "گونی من" است خیلی ترقی کردند از اروپا و آمریکا به آفریقا میرفتند که بعضی وقت ها مورد دستبرد دزدان دریایی قرار میگرفتند
اما چه بر سر ایلای ویتنی آمد ایلای ویتنی که دستگاه کاتن جین را اختراع کرد و یک انقلاب بزرگی در عرصه پنبه به وجود آورد و باعث شد که آمریکا ثروتمند بشود شاید الان پیش خودمان فکر بکنیم که ایلان ویتنی هم میلیاردر شد و ثروت زیادی بدست آورد اما چنین نبود در آن دوران قانونی به اسم قانون کپیرایت وجود نداشت هر کسی که میخواست از دستگاه آقای ایلان ویتنی کپی میکرد و یک دستگاه مشابه این دستگاه را میساخت و حتی با کیفیت بهتر ، یک سری کارخانههایی آمده بودند و این کارخانه عین دستگاه ایشان را میساختند با ابعاد بزرگتر و کیفیت کاری بیشتر ، هیچ اهمیتی هم به ایلای ویتنی نمیدادند خود آقای ایلای ویتنی فهمید که دارد سرش کلاه میرود بعدا شروع کرد رفت به آن مقامات قضایی ، شکایت کرد از خیلی از افرادی که از آن کپی کردند ولی راه بهجایی نبرد چون در آن زمان قانونی راجعبه این قضایا نوشته نشده بود در نهایت سهتا از ایالتهای آمریکا که فهمیدند کار اصلی را ایلای ویتنی انجام داده بود دور هم جمع شدند پول جمع کردند و ۹۰ هزار دلار به پاس تشکر به ایلای ویتنی دادند ولی دستش بهجایی بند نشد و نتوانست حق اصلی خودش را از این بازار و از این صنعت پر ثروت دریافت کند اما این پایان ماجرا ایلای ویتنی نبود آمریکا هنوز هم با این شخصیت نخبه کار داشت
_ مبارزه ، در سال ۱۷۹۰ هشتم میلادی آمریکا با ایلان ویتنی یک قراردادی امضا کرد بر اساس این قرارداد ایلای ویتنی موظف شده بود ظرف دو سال دههزار اسلحه تحویل دولت آمریکا بدهد و یک خط تولید اسلحه براه بیندازد مقامات آمریکایی از حمله احتمالی فرانسویها میترسیدند و میترسیدند که دیر یا زود فرانسوی خا به آنها حمله کنند و آنها ناچار بشوند که از خودشان دفاع کنند بههمین دلیل از آقای ویتنی خواسته بودند یک حرکتی انجام بدهد که تادو سال بعد ارتش مجهز بشود و دههزار اسلحه در اختیار نیروهای ارتش باشد ویتنی هم پذیرفت ، ایلای ویتنی چیکار کرد ؟ دست به یک ابتکار عمل بزرگی زد که تا به امروز در کارخانه ها مورد استفاده قرار میگیرد خط تولید راه انداخت خط تولیدهای مختلف که هر خط تولید یک بخش مشخصی را تولید میکردند عمده شهرت ایلای ویتنی اصلاً بهخاطر ابداع خط تولید قطعات بهصورت مونتاژی بود طرح ایلای اینجوری بود که قطعات مختلف یک وسیله بهصورت جداگانه تولید بشوند و سپس هر کارگری فقط یک قطعه را به وسیله وصل کند کارگر بعدی قطعه بعدی و همینجور الی آخر الان برای مان بدیهی بهنظر میرسد چون زیاد این خط تولید ها را دیدیم ولی در آن زمان خط تولید وجود نداشت ایلای معتقد بود با این روش افرادی که هیچچیز از تولید یک وسیله پیچیده را بلد نیستند میتوانند در کنار هم آن وسیله را تولید کنند یعنی بهجای اینکه به ۱۰۰ نفر متخصص ساخت اسلحه نیاز داشته باشیم تا صدتا سلاح برایمان بسازند ۲۰ تاکارگر میگیریم که هیچ چیزی از اسلحه نمیدانند ولی به آنها یاد میدهیم فقط یک قطعه را بگذارند سر جایش و بهاینترتیب یک خط تولید بزرگ راهاندازی میشود این خطهای تولید باعث شد که اسلحههای زیادی تولید بشوند البته در زمان آقای ایلای ویتنی نقص های خیلی زیادی داشتند که ویتنی نتوانست قرارداد را به موقع برساند یعنی بهجای دو سال ۱۰ سال بعد این دههزار اسلحه آماده شد ولی میراث بسیار ارزشمندی بود از همین نظریه آقای ویتنی بعدها مورد استفاده قرار گرفت حتی در انقلاب صنعتی استفاده کردند و کارخانههای بزرگی را براساس همین نظریه پیش بردند تا به امروز ما در بسیاری از کارخانهها مشابه این روش ها داریم میبینیم ویتنی اعتقاد داشت که شما نیازی نیست صد نفر متخصص اسلحه سازی را بیاورید ودر نهایت هر کدام از آنها یک سلاح تولید می کنند کافی است که ۲۰ نفر را بیاورید که هیچ سررشتهای هم از اسلحه ندارند ولی در کنار هم دست به تولید میزنند خطوط تولید راه میافتد و همین ۲۰ نفر میتوانند دههزار اسلحه تولید کنند که با همکاری همدیگر میروند جلو ، بههمین دلیل نظریهی موفقیتآمیز بود نقص هایش بعدها گرفته شد و تا به امروز هم دارد مورد استفاده قرار میگیرد سرانجام" ایلای ویتنی" در سال ۱۸۲۵ م بر اثر سرطان پروستات از دنیا رفت ویتنی از دنیا رفت اما تأثیر بسیار زیادی روی تاریخ آمریکا گذاشت ویتنی زمانی از دنیا رفت که زنین داران جنوب آمریکا بهشدت ثروتمند شده بودند یک نکتهای را توضیح بدهیم ، چرا زمینداران جنوب اینقدر ثروتمند شده بودند و اینقدر طرفدار بردهداری بودند ؟ خاک جنوب آمریکا خاک حاصلخیزی بود و بهترین مکان برای کشت پنبه بود پنبههای خیلی خوبی به عمل میآوردند و علاقه زیادی به استفاده از برده داشتند برده ها را مورد استفاده قرار میدادند پنبهها به عمل می آمد چون برده ها هزینهای برایشان نداشتند سود خیلی خوبی به دست میآوردند بعدها همین زمینداران ایالتهای جنوبی آمریکا با همان ثروتی که داشتند در سیاست آمریکا نفوذ کردند و پست و مقامهای سیاسی به دست آوردند قوانینی را وضع میکردند که این قوانین به نفع کسبوکارشان بود هرچقدر که آن مقامات ایالتهای شمالی مخالف بردهداری بودند راه بهجایی نداشتند و زورشان به مقامات ایالت جنوبی نمیرسید آنها هم قدرت داشتند ، هم ثروت داشتند ، سیاست هم در اختیار گرفتند تا اینکه میرسیم به آقای "ابریهیم لینکلن" یا "آبراهام لینکن " ، که در کتابهای فارسی نوشته می شود آبراهام لینکن قرار بود بیاید و کاندیدای ریاستجمهوری بشود همه میدانستند مواضع سیاسیاش چیست آبراهام لینکلن صفر تا صد ضد بردهداری بود و همه از این قضیه اطلاع داشتند مقاماتی که در ایالتهای جنوبی بودند که اکثرا از زمین داران ایالت های جنوبی بودند تمام تلاششان را کردند که لینکلن وارد عرصه سیاست نشود همه تلاششان را کردند اما این تلاشها راه بهجایی نبرد در سال ۱۸۶۰ میلادی آقای لینکلن رسماً کاندیدای ریاستجمهوری آمریکا شد بدون اینکه هیچ حمایتی از ایالتهای جنوبی داشته باشد و فقط با اتکا بر ایالتهای شمالی رأی آورد و شد شانزدهمین رئیسجمهور آمریکا ، در همان ابتدا هم مخالفتهای خودش را با بردهداری اعلام کرد تنش بین ایالتهای شمالی و جنوبی شدت گرفت و هیچ راهی برای صلح و مذاکره وجود نداشت و در نهایت جنگ داخلی آمریکا شکل گرفت جنگی بنام "آمریکن سیویل وار " ، در چه سالی ؟ در سال ۱۸۶۱ م ، این جنگ ۴ سال تمام ادامه پیدا کرد خون و خونریزی بود، جنگ بین برادران معروف شده بود گاهی اوقات افرادی بودند از یک خانواده یک عده مخالف بردهداری ، یک عده طرفدار بردهداری ، یک عده در ایالتهای شمالی ،یک عده در ایالتهای جنوبی ، که داشتند همدیگر را میکشتند و وارد جنگ شدند در این جنگ ایالتهای شمالی شانس آوردند شاید هم تعجب بکنید که چرا من از کلمهی شانس دارم استفاده می کنم ولی واقعیت دارد شانسشان این بود که کارخانه اسلحه سازی آقای ایلای ویتنی در ایالات شمالی آمریکا واقع شده بود و دههزار قبضه اسلحه در اختیار نیروهای ایالت شمالی بود علاوهبر آن این کارخانه هنوز داشت کار میکرد و همینطور داشت سلاح تولید میکرد حجم سلاحهایی که در دست ارتشیان ایالتهای شمالی بود بیشتر از ارتشیان ایالتهای غربی بود در طرف دوم سیاهپوستانی بودند که از دست اربابانش در ایالتهای جنوبی به ستوه آمده بودند آنها هم بهدنبال راهی برای انتقام از این اربابان ظالم میگشتند آنها هم وارد ارتش ایالتهای شمالی شدند و روزبهروز به قدرت ایالتهای شمالی افزودند در نهایت هم در سال ۱۸۶۵م با پیروزی قاطع ایالتهای شمالی همهچیز کنار گذاشته شد آمریکا یکپارچه شد و بردهداری بهطور رسمی لغو شد چه بلایی بر سر پیروز ماجرا آمد؟ یعنی ابراهام لینکلن که پیروز شد و توانست قهرمان جنگ باشد درنهایت توسط یک بازیگر تئاتر به قتل رسید ولی کار خودش را انجام داد و بردهداری در آمریکا لغو شد ولی شاید بگویید اگر بردهداری لغو شد پس چطور اقتصادشان به مسیر رشد خودش ادامه داد و همچنان یک کشور ثروتمند بودند در واقع در این دوران جهان وارد انقلاب صنعتی شده بود و ماشینهای بخار جای انسانها را در کارخانهها گرفته بودند دستگاه کاتن جین هم به مدلهای بزرگتر که با ماشین بخار کار میکردند ارتقا پیدا کرد و آمریکا و انگلیس و فرانسه به همان روند پیشرفت اقتصادی خودشان ادامه دادند هرچند که در این دوران هم با مسائلی مثل کودکان کار و بیگاری بیشازحد از کارگران مواجه شدند که در داستان کارل مارکس تا حدودی به آنها پرداختیم درهرحال هرچه که بود ایلای ویتنی هیچوقت نمیتوانست حتی فکرش را بکند که آن اختراع ساده چقدر میتوانست روی تاریخ تأثیر بگذارد