شوشان ـ محمدسعید بهوندی :
در حالیکه بازارِ مسکن، خورد و خوراک و پوشاک و... متاثر از این تورم بیرحم، لجام گسیخته و ظاهراً غیرقابل مهار! تنها با حقوقبگیرانی که حداقل 30 میلیون و بیشتر دریافتی دارند، همراه بوده و به جلو میرود، ولی متاسفانه از سویی دیگر؛ عدهی زیادی از کارگران، کارمندان و پایینتر از اینها که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، با دریافتی کمتر از هفت، ده یا نهایتاً پانزده میلیون، دائماً با معیشتی سخت و غیر قابل تحمل کلنجار میروند و این وضعیتِ ناخوشایند، نگران کننده و استرسزا، در حقیقت شبیهِ یک تراژدی غمبار است که متاسفانه حتی ایمان، اخلاقیات، باورها و هنجارهای ارزشمند جامعه و خانوادهها را مستقیماً نشانه گرفته و تحت تاثیر فشارهای منفی خود قرار داده است و چنانچه از جانب دولت و مجلس فکری اساسی و پایدار برای درمانش نشود، مطمئناً بسیار مخربتر از این مقدار و عمیقتر و سریعتر، بنیادِ باقی داراییهایمان را نیز درخواهد نوردید.
پر واضح است که؛ مشکلات و فشارهای اقتصادی، بر خلاف دیگر مشکلات و حیطهها، اثراتشان آنی و سریع بوده و به دلیل محسوس بودنشان، پذیرش آنها توسط اکثریت جامعه، کمتر نیازمند به ارائهی دلیل هستند و حتی در شرع مقدس اسلام هم نسبت به اثرات منفی آن هشدارهای صریح و شفافی داده شده و بسیاری از ما نیز آنها را شنیده یا خواندهایم. در همین راستا و در دعایی زیبا و نغز، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید :"اَللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِي اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لاَ صَلَّيْنَا وَ لاَ أَدَّيْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا"، خدایا! برای ما در نان برکت قرار ده و میان ما و آن جدایی مینداز، اگر نان نبود، ما نماز نمیخواندیم و روزه نمیگرفتیم و واجبهای پروردگارمان را انجام نمیدادیم.(فروع کافی، ج 6، ص 287) و در سخنِ گهربار و عبرتآموز دیگری نیز میفرماید:"كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً"، نزدیک است که فقر کفر باشد. (کافی، ج 2، ص 307) یعنی؛ اگر فقر عین کفر نباشد، چیزی نزدیک کفر است و انسان و ملت فقیر در معرض بیدینی قرار دارند.
تازه وقتی این مسئله در وضعیتی تبعیضآلود، چهرهی کریه خودش را نشان میدهد، یعنی؛ عدهای بیسبب یا به بهانههایی، دریافتی و حتی فرصتهای(رانتی) بسیار بیشتری در اختیار داشته و در نتیجه از معاش بهتری برخوردارند، فشار روحی و روانیاش بر غیر آنها که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، به مراتب افزونتر شده و لذا ممکن است که موجبات اعتراض و طغیان را نیز فراهم سازد. بدون کوچکترین شکی؛ هیچ جایی به اندازه معیشت مردم خصوصاً اقشاری که آسیبپذیر نام گرفتهاند(از جمله؛ بازنشستگانی که بخش مهمی از عمر و جوانیشان را در راه خدمت به کشورشان هزینه نموده و به پیری و مشکلات عدیدهی جسمی رسیدهاند)، نیازمند اولویت در توجه جدی و سریع نیست و در این خصوص هیچ دلیل و بهانهای نیز برای سهلانگاری و بیاعتنایی وجود ندارد.
از عمر مجلس یازدهم بیش از سه سال گذشت، همچنانی که چهل سال از مجالس قبلی گذشت و از عمر دولت سیزدهم نیز بیش از دو سال گذشت، همانگونه که از عمر دولتهای پیشین نیز بیش از چهل سال گذشت. آیا واقعاً واجب نگردیده تا به سرعت این بیماری و نقص عمده(خصوصاً تبعیض استخوانسوز در دریافتها) درمان شود؟! البته بیشتر از همه توسط دولت و مجلس، دو نهادی که در جایگاههای رفیع قانونگذاری، نظارت و اجرا، بیشتر از هر نهاد دیگری مسئول(آن هم قانونی) برای انجام این درمان هستند.