شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۰۹۵۶
تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۸
شوشان ـ شهاب زمانی :

از دیرباز، خاورمیانه یا غرب آسیا را، نوار شکننده  نامیده اند، اصلاحی که می توان، آن را برگرفته از اختلافات درونی موجود در فضای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای منطقه یا تحمیل سیاست های تفرقه افکنانه قدرت های بزرگ، از بیرون آن تعبیر نمود.

کشورهای کوچک و بزرگی که در این منطقه مهم جهان، یا سابقه امپراطوری داشته اند ( همچون ایران و ترکیه) و یا خود، بخشی از یک امپراطوری بزرگ بوده اند، ولی در گذر زمان، در سایه سیاست های استعماری قدرت های بزرگ، بعد از جنگ های جهانی اول و دوم، علی رغم داشتن ارزش ها و دین مشترک (اسلام)، نتنها در مسیر همگرایی (همانند اتحادیه اروپا) قرار نگرفتند، بلکه در مسیر کشمکشی سلسله وار و طولانی نسبت به یکدیگر، قرار دارند.

در این بین، نقش انگلیس، فرانسه و ایالات متحده، در چیدمان فعلی کشورهای خاورمیانه و حدود ارضی آنها، چنان مسئله زا بود، که با گذشت بیش از هفت دهه، این منطقه، همچنان بر نوار اختلافات گذشته و جنگ های پنهان و آشکار دولت های منطقه و گروههای نیابتی آنها از یک سو و قدرت های مداخله گر فرامنطقه ای، از سویی دیگر در نوسان است.

اما، کشورهای خاورمیانه، با اکثریت مطلق مسلمان، از سال ۱۹۴۸ و با پشتیبانی قدرت های پیروز جنگ (نظیر انگلیس،آمریکا و…)، پایه گذاری دولتی را شاهد بودند، که همچون پایگاهی «مطمئن» از نظر فرهنگی، لجستیکی، اقتصادی و نظامی برای غرب عمل می کند؛ آنگونه که سایر کشورهای منطقه، به دلایل مختلف، به همان اندازه برای پایتخت های غربی، غیر مطمئن هستند.

تاسیس اسرائیل و اهمیت آن در سیاست‌ خارجی آمریکا، به حدی جدی است، که برخی نظریه‌ پردازان عرصه روابط بین الملل در غرب معتقدند،« تعهد به اسرائیل، هدایت‌کننده عمده سیاست ایالات متحده، در غرب آسیا است»؛ سیاستی که به نوعی، علاوه بر اینکه در جهت منافع بلندمدت واشنگتن قرار دارد، بلکه مهار قدرت های مسلمان منطقه ( نظیر ایران، ترکیه و غیره) و یا فرامنطقه ای ( مانند روسیه، چین، هند، فرانسه و غیره ) را نیز در خاورمیانه، در پی خواهد داشت.

با توجه به اهمیت راهبردی غرب آسیا و فراوانی و تنوع منابع انرژی آن، وجود پایگاهی دائمی و مطمئن، می تواند تضمین کننده حضور دائمی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه و شرق مدیترانه نیز باشد. مخصوصا اینکه، حضور دائمی روسیه در بندر طرطوس سوریه طی دهه های گذشته، از دیگر دلایل نظامی _ امنیتی، برای حمایت و ارائه کمک های مختلف به اسراییل خواهد بود.

در این بین، وقوع انقلاب اسلامی در ایران (۱۹۷۹) و تحولات مختلف در کشورهای مسلمان منطقه، که به تغییر برخی نظام های سیاسی آنها انجامید، دلیلی دیگر برای تمرکز ایالات متحده بر حفظ موجودیت اسرائیل در برابر کشورهای مسلمان منطقه خواهد بود، تا این پایگاه دائمی را، همچنان در جهت حفظ هژمونی آمریکا در منطقه ( فارغ از پایگاه های دیگر)، پشتیبانی و حمایت نماید.
به همین دلیل، توجه جدی ایالات متحده به منطقه غرب آسیا و تاکید هر ساله بر اهمیت آن، در اسناد امنیت ملی این کشور را، می بایست از منظر امنیتی نیز دنبال نمود، مسئله ای که با فروپاشی بلوک شرق و تضعیف روسیه در عرصه بین المللی، علی رغم رشد و گسترش حوزه نفوذ سیاسی و اقتصادی چین، همچنان و بشدت تحت تاثیر «رفتار هژمونیک» واشینگتن نسبت به قدرت ها و کشورهای مختلف قرار دارد.

بروز تنش در شرق دور و تنگه تایوان ( بین کشورهای منطقه و چین) و رقابت گسترده واشنگتن و پکن از یک سو و همچنین جنگ روسیه و اوکراین از سویی دیگر، مسائلی بودند، که برخی کارشناسان نظامی و سیاسی را، به سمت تحلیل هایی متمایل نمود، که حاکی از تصور « کاهش اهمیت خاورمیانه در سیاست خارجی ایالات متحده» و همچنین « خروج از منطقه» می شد. این در حالی بود، که وجود تعداد قابل توجه پایگاه ها و نیروهای نظامی این کشور در منطقه، شواهدی نبودند، که بتوان آنها را نادیده گرفت.

اما، حملات گروههای مبارز فلسطینی به مواضع اسرائیلی ها در ۱۵ مهر (۷ اکتبر) و واکنش سخت تلاویو به آنها، در حالی همچنان در جریان است، که واشینگتن از ابتدای شروع بحران، با اعزام ناوگان دریایی و تقویت نیرو های نظامی خود در منطقه، در حمایت و پشتیبانی سیاسی، اقتصادی و نظامی از تلاویو، هیچگونه تردیدی نداشته است؛ زیرا اسراییل، مرکز ثقل سیاست داخلی و همچنین خارجی ایالات متحده در خاورمیانه بشمار می رود، که نسبت به سایر کشورهای منطقه، از همپوشانی منافع و جایگاه مطمئن تری برخوردار است.

لذا، یکی از دلایل مهم عدم موافقت کاخ سفید، کنگره و لابی های طرفدار اسرائیل در آمریکا، با توسعه تکنولوژی ها و فناوری های حساس ( همچون هسته ای) در خاورمیانه و فروش تسلیحات تهاجمی به کشورهای مسلمان منطقه، با توجه به تجربه انقلاب اسلامی در ایران، بخشی از استراتژی واشینگتن، به دلیل عدم اطمینان نسبت به آینده نظام های سیاسی و یا تصمیم های احتمالی کشورهای منطقه، نسبت به منافع آمریکا در منطقه است، که با استراتژی حفظ برتری نظامی اسراییل نسبت به سایر کشورهای منطقه، منافات جدی دارد.

لذا بنظر می رسد، آن دسته از تحلیلگران و سیاستمدارانی که، « توجه به شرق آسیا» و یا حضور فعال در «بحران اوکراین» توسط آمریکا را، به منزله کاهش اهمیت خاورمیانه در سیاست خارجی واشینگتن و خروج این کشور از غرب آسیا می‌دانستند و یا نسبت به امکان کاهش تعهدات امنیتی، سیاسی و اقتصادی نسبت به تلاویو (و یا متحدین منطقه ای خود)، خوشبین شده بودند، دچار خطای تحلیل و استراتژیک شده اند؛ یعنی اینکه، خاورمیانه، همچنان به مثابه نگینی ژئوپلیتیکی و چند وجهی موثر (اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و سیاسی) ، در سیاست خارجی آمریکا می درخشد و اسراییل نیز در این منطقه، همچون پایگاهی دائمی در مرکز ثقل سیاست واشینگتن در منطقه، عمل می کند./
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار