شوشان ـ لفته منصوری :
من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟ اگر این سطح پر از آدمهاست / پس چرا اینهمه دلها تنهاست / بیخودی میگویند هیچکس تنها نیست / چه کسی تنها نیست؟ همه از هم دورند / همه در جمع، ولی تنهایند / من که در تردیدم، تو چطور؟ نکند هیچکس اینجا نیست![۱]
اما من برخلاف سهراب سپهری از آمار زمین میترسم! از راست و دروغش! از محرمانه و آشکارش! همانطور که از صنعت اغراق واهمه دارم از سیاست سکوت بیزارم!
دکتر احمد لندی رئیس انجمن علوم خاک خوزستان میگوید: «بر اساس برآوردی که وزارت کشاورزی آمریکا داشته است. ارزش هر تن خاکی که از دست میرود ۲۸ دلار است. اگر ما میانگین کشور را که حداقل دو میلیارد تن هست، البته آمارها میگوید چهار میلیارد صحیحتر است؛ سالانه ۵۰ میلیارد دلار هزینه خاک ازدسترفته ما است.»
از سوی دیگر دکتر خیام نکویی معاون وزیر جهاد کشاورزی میگوید: «هر ساعت یک هکتار از اراضی ما از چرخه انتفاع بخش کشاورزی خارج میشود.» این وحشتناک نیست؟! این عزای عمومی نمیخواهد؟!
نکویی اعتراف میکند: «در این ۴۴ سال شرایطمان در خاک بهبود پیدا نکرده است.» تأکید میکند: «هرچقدر به جلو برویم، قابلیتهایمان برای امنیت غذایی محدودتر میشود.» میگوید: «مروری بر ۵۰ سال گذشته نشان میدهد، ایران دو درجه گرمتر شده است. میانگین بارندگی در کشور از ۲۵۰ میلیمتر به ۲۲۰ میلیمتر کاهش پیداکرده است؛ یعنی ۳۰ میلیمتر کاهش بارندگی و دو درجه سانتیگراد افزایش دما داشتیم.» او تصریح میکند: «در مقالات علمی که من دیدم به ازای هر یک درجه افزایش دما، حداقل ۳% و حداکثر ۱۰% کاهش تولید کشاورزی خواهیم داشت.» نکویی با زبلی و زرنگی خاص کرسینشینان، قصورها و تقصیرها را به گردن دانشمندان علوم خاک انداخت: «بررسی کنیم این ۱۷ کنگره [علوم خاک] چقدر تأثیرگذاری معناداری داشته است؟! ما در حوزه علوم خاک دانشمندان کمی نداریم؛ هم از بعد علمی و هم اجرایی؛ ولی چرا آن دستاوردهای علمی، تأثیرات خودش را در اجرا نمیتواند آنطور که بایدوشاید بگذارد؟!»
خیام نکویی در تعریضی به صاحبنظران علوم خاک گفت: «ما ۱۲۰۰۰ نفر هیئتعلمی در بخش کشاورزی در کشور داریم؛ حداقل ۱۰% آنها در حوزه علوم خاک هستند، این تأثیرگذاری را در عمل چگونه باید ببینیم؟!»
او راهحلی شبیه اینکه دانشمندان علوم خاک را دنبال نخود سیاه بفرستد؛ پیشنهاد داد: «بعد به ذهنم رسید که ما وقتی این همایشهای علمی را برگزار کنیم. بعد یک کمیته اجرایی داشته باشیم که نتایج این نشستها را پیگیری کنند برای اجرا!!! و دستگاههای مرتبط با این مسئولیت و نتایج، لباس عملیاتی بپوشانند!»
این یعنی اینکه دانشمندان، صاحبنظران و اعضای هیئتعلمی علوم خاک به عجزولابه و التماس راه بیفتند تا مدیران را راضی بکنند که دستاوردهای علمی را اجرایی کنند! شما را به خدا، کجای دنیای توسعهیافته این رابطه واژگون را پیشنهاد میکنند؟!
جناب آقای دکتر خیام نکویی اجازه بدهید داستانی را خدمت شما بگویم:
روزی شاهعباس صفوی از کنار مدرسهای میگذشت. ملا عبدالله تونی[۲] را دید که چند طلبهای به دورش گرد آمدند. پرسید چهکاری میتواند برای رونق مدرسه انجام بدهد؟ ملا جواب داد فردا ظهر که از مدرسه به خانه میروم، شاه بیاید و افسار خر مرا بگیرد و مرا به منزل برساند. شاهعباس چنین کرد. بار دیگر که به همان مدرسه رفت، دید که پر از طلبه است.
جناب آقای دکتر، شما و همکارانتان در دولت، باید همین کار را بکنید. دیگر آزمونوخطا بس است. دانشمندان و صاحبنظران برای چالشها راهحل دارند. کافیست کمی از جلسههای بیحاصل خودتان بکاهید و گوشهایتان را برای شنیدن نظریههای علمی بازکنید. وقت نیست خودتان گفتید:
«هر ساعت یک هکتار از اراضی ما از چرخه انتفاع بخش کشاورزی خارج میشود.»
اما من میترسم: نکند هیچکس اینجا نیست!