شوشان ـ عبدالرزاق پورعاطف :
بخت یار بود که دو سال در دفتر آقا سیدمحسن امریه(سربازی) را گذراندم؛ یک سال مسئول دفتر و سال بعدی کارهای رسانهای را به بنده محول کرده بود. روزی در تب و تاب ثبتنام انتخابات مجلس، وقتی هیچکس در دفتر نبود و میشد راحت حرف زد، حرف انتخابات مجلس را پیش کشاندم. دو سه بار شده بود که به حاجآقا سیدمحسن گفته بودم: «چرا برای انتخابات مجلس شورای اسلامی پا پیش نمیگذارید؟!»
یک بار گفته بود: «بار سنگینی است و نمیتوانم!» و بار دیگر گفته بود: «نمایندگی حضرت آقا را رها کردن و پیِ مسئولیت و پستِ دیگر دویدن دُرست نیست!» و هر بار به گونهای پرسش و پیشنهادم را پاسخ داده بود که گوشه چشمی به صندلی سبز بهارستان ندارد و دنبال درد سر جدیدی نیست و سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند.
استدلال کرده بودم: «ساختار را میشناسید و شما را خوب میشناسند و مقبولیت خیلی خوبی هم دارید و چرا که نه و چه کسی بهتر از شما؟!»
و حاجآقا نگاه معنیداری کرده بود، از آن نگاهها که گوشهی چشمهایش چین میافتاد و بعد لبخند به پهنای صورتش میآمد و میرفت یعنی که: «فلانی، این هندوانه را ببر و بگذار زیر بغل شخص دیگری!» و «این همه نوشابه باز کردن لزومی ندارد!» و خندیده بودیم و گفته بودم که جدی میگویم و سیدمحسن با شوخی و خنده از موضوع گذشته بود به این دلیل که پُست و جایگاه برای او موضوعیت نداشت. وگرنه برای او بسیار آسان و دستیافتنی بود اگر میخواست.
به دوازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک میشویم در حالی که نزدیک به 300 نفر برای 3 کُرسی از حوزه انتخابیه اهواز، کارون، باوی و حمیدیه پا پیش گذاشتهاند و در خود میبینند که میتوانند بار سنگین نمایندهی مردم بودن را چهار سال بر دوش کشیده و بیانحراف و کم و کاست به مقصد برسانند. چهار سال پیش 88 نفر به رقابت پرداختند و نتایج نهایی نشان میدهد که 10 نفر در کورس رقابت و نظر عموم مردم بودهاند و با ارفاق میتوان گفت؛ 20 نفر. بقیه کاندیداها نقش رأی پخشکُنی را ایفا کردهاند و شاید برای سنجش میزان اعتماد مردم به خود. اما این دوره و با سه برابر شدن کاندیداها و پخش شدن بیشتر آرا چه انتظاری میتوان داشت؟
گویا رفتن انتخابات به دور دوم و هزینهتراشی برای بیتالمال گویا در نظر برادران و خواهران کاندیدا نیست که شب میخوابند و صبح احساس تکلیف نموده و برای ثبتنام اقدام میکنند! در نبود احزاب فعال و رشد قارچگونهی جمعیت و ائتلاف و معنا و معهم، فراوانی بیسابقه و بیحساب و کتاب کاندیداها هم نباید دور از انتظار میبود.
حجتالاسلاموالمسلمین سیدمحسن شفیعی به معنای واقعی کلمه پرورش یافتهی مکتب امام خمینی«ره» بود. او صحیفه امام را که 22 جلد است را طی سالیان متمادی، سه بار دوره کرده و نُت و یادداشت برداشته بود و هرکسی که با ایشان در برخورد بود بر سلوک و منش انقلابی، الهی و خداترس وی صحه میگذارد. او در کردار و گفتار شبیه مُراد خود؛ امام خمینی«ره» شده بود.
پاسخ آقا سیدمحسن به پرسش و پیشنهادم یادآور سخن حکیمانه حضرت امام است:
«... چرا انسان دست و پا بزند برای زیاد کردن آشوب خودش ... چرا دنبال این هستید که زحمتهای خودتان را زیاد کنید؟ سلمان دارای حکومت مداین بود؛ وقتی سیل آمد، پوستی که زیرش بود برداشت و رفت بالا گفت: «نَجیَ المُخَفَّفون» من چیزی ندارم تا آب ببرد. یک پوستی هست آن هم برداشتم. حاکم آنجا بود! اما آنهایی که زیاد کردند، روی هم گذاشتند -چه اموال دنیا را روی هم گذاشتند و چه ریاستها را روی هم گذاشتند- آنهایی هستند که در آن عالم گرفتاریشان زیاد است. و چرا ما این قدر زیاد کنیم گرفتاریها را !»