شوشان ـ سمیه غافلی :
۴۲ سال از روزی میگذرد که صدای گوینده رادیو پر از اشتیاق و بغضی شیرین میلرزید؛ صدایی که از هیجان بیتاب بود تا اعلام کند: «خرمشهر، شهر خون و قیام آزاد شد.» ۴۲ سال از روزی میگذرد که مردم ایران به خیابانها ریختند تا شادی آزادی شهر خون و قیام را با همدیگر و امامشان (ره) تقسیم کنند، درست مثل رزمندههایی که پس از ماهها در مساجد جامع شهر جمع شده بودند تا یکصدا فریاد بزنند «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته، خون یارانت پرثمر گشته / آه و واویلا/ کو جهانآرا»
در تمام این سالهایی که مثل برق و باد گذشت، خرمشهر اما به حیاتش ادامه داده است، هر سال سوم خرداد نامش سر زبانها افتاده و مردم، خاطره خونین آزادیاش را پاس داشتهاند، اما کسی به زخمهای کهنه این شهر که هنوز هم پس از ۴۲ سال التیام نیافته خیره نشده است.
خرمشهر در حافظه تاریخی مردم ایران جایگاه قابل توجهی دارد، پیش از آغاز جنگ یکی از زیباترین شهرهای بندری ایران بود که هم رونق اقتصادی داشت و هم جاذبه برای گردشگران. لشکرکشی صدام اما خرمی این شهر را گرفت تا نخلهای بیسرش با خون جوانان این مرز و بوم آبیاری شوند.
پلان اول؛ آتش در نخلستان
بعدازظهر 31 شهریور سال 1359 برای خرمشهر یک روز عادی نبود، صدای انفجارهای پیاپی آخرین روز تابستان سال 59 را به کابوس این شهر خرم تبدیل کرد تا مردم این شهر روزهای متفاوتی را تجربه کنند.همه غافلگیر شده بودند، اما چارهای نبود باید هسته مقاومت شکل میگرفت و گرفت، باید جوانها و پیرها دست به دست هم میدادند که دادند تا ارتش صدام که آمده بود 3 روزه به تهران برسد پشت دروازههای خرمشهر زمینگیر شود. مقاومت با دست خالی هم البته 34 روز میتوانست طول بکشد، 34 روز سخت برای مدافعانی که نه تجهیزات داشتند و نه پشتیبانی میشدند. با این حال اما صدام و فرماندهانش 34 روز با تمام توان به این شهر حمله میکردند تا بالاخره بتوانند پرچمشان را در این نقطه از ایران به اهتزاز درآورند و قهقهه پیروزی سر بدهند.
پلان دوم: حماسه خون
((روزهای اشغال کش میآمد.))
فرماندهان جوان سپاه و ارتش پس از برکناری بنیصدر، به هم نزدیکتر شده بودند. طرحها ریخته میشد، پشت سر هم چند عملیات موفق، بالاخره زمینه را برای حمله بزرگ فراهم کرد؛ حملهای که در تاریخ جنگهای دنیا بینظیر بود و همین بینظیری از یک طرف ارتش عراق را غافلگیر کرد و از طرف دیگر باعث شد تا رهبر انقلاب(ره) آزادسازی این شهر را این گونه تعبیر کند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد.»
((پلان سوم: روایت اکنون))
در استانه گرامیداشت فتح خرمشهر به این شهر رفتم.
اما هنوز نخلهای بیسر؛ فراوان است و خانههایی که چراغشان تاریک است. خیابانهایی که خاکی است و خلاصه چهره طبیعی یک شهر در خرمشهر چندان رخ نشان نداده است. اهالی همه آرزو میکنند باز هم روزهای روشن و زندگی عادی به خرمشهر بازگردد.
مردم میگویند: بنویس مشکلات زیادی داریم. بنویس امکانات نداریم. بنویس آب نداریم. بنویس گاز نداریم و برقمان هی قطع میشود....
50 درصد یعنی نصف خرمشهر هنوز بازسازی نشده و پس از تقریبا نیم قرن (۴۲سال) هنوز وعدههای مسوولان و مقامات کشوری و استانی و حتی شهری محقق نشده است.
((خرمشهر؛ یکی از شهرهای جنوبی ایران و استان خوزستان است که به سبب قرار گرفتن اروند رود و کارون، تبدیل به شهری زیبا با موقعیتی ویژه شده است. اینکه خرمشهر به این نام شناخته میشود به سبب خرمی و سرسبزی آن است که به سبب آب رودخانهها و خاک حاصلخیز آبرفت آنها پدید آمده است. هر چند امروزه، خرمشهر هنوز زخمهای جنگ ایران و عراق را بر خود دارد. با این وجود هنوز خرمشهر شهری زیبا با جاذبه های گردشگری و جنگی فراوان برای کسانی است که علاقه دارند شهرهای جنوب ایران را کاوش کنند.))