شوشان ـ حسین دلیر :
از انتصاب «علی زارعی» به مدیرعاملی سازمان منطقه آزاد اروند؛ 500 روز میگذرد. در روزنامهنگاری، بازههای زمانی اینچنین دستاویزهای مغتنمی برای نوشتن هستند. در این مجال از زارعی خواهم نوشت و به او از نمایی دیگرگونه خواهم پرداخت.
تکیه این نوشتار بر گزارههای شخصیتر زارعی است و تاکیدی به خوانش عملکرد او ندارد. چه آنکه گردآوری و انتشار گزارش عملکرد مدیران، وظیفه و مسئولیتی در حیطه روابط عمومی است و بهتر دانستم دراینباره از مداخلهگری حذر کنم. وانگهی پرداختن به علی زارعی، برایم اهمیت بیشتری داشت تا نوشتن از مدیرعامل سازمان منطقه آزاد اروند که شخصیتی حقوقی است.
۸ روز دیگر یک مقارنه تاریخی جالب در پیش است؛ سازمان منطقه آزاد اروند 20 ساله و علی زارعی 43 ساله خواهد شد که هر دو در یک روز زاده شدند با 23 سال فاصله. 10 روز بعدترش سالگشت انتصاب نخستین مدیرعامل و اعضای هیئتمدیره همین سازمان در سال 83 فرامیرسد. این تاریخها را آوردم که یادآوری فرصتهایی برای روابط عمومی و مجموعه مدیران میانی این سازمان در آستانه 20 سالگیشان باشد!
آنچه مرا بر آن داشت تا بهعنوان روزنامهنگاری منتقد با قلمی خردهگیر، از معرفت یک صاحب منصب بنویسم؛ دلایل فراوان دارد. البته مهمترین دلیل؛ شبیه نبودن جناب ایشان به دیگر مدیران است. زارعی، مدیری است بیشباهت به مسئولان دیگر که برشمردن ویژگیهایش به سوء برداشتها و نقدهای احتمالی میارزد.
از این نظر یقین دارم او غریبهای است در میان مدیران آشنا که همواره و در سالیان اخیر، دیده و شناختهام. بهدوراز کلیشههای رسمی و بسیار بزرگتر از میز مدیریتی خویش! معمول است ما اهالی رسانه مدیران را عریانتر از دیگر اهالی جامعه میشناسیم ازبسکه با ایشان معاشریم. چه آنکه بسیاری همکاران رسانهای پس از سالها ارتباط با مدیران؛ بهنوعی اجتهاد قیاسی در مدیرشناسی میرسند.
همهی آنچه باعث شده چنین شأنی برای زارعی قائل شوم را به دور از بزرگنمایی، مغالطه و تملق در پی میآورم؛ داوری پایانیاش باشد با مخاطب.
برخلاف برخی دیگرانی که ظاهرالصلاح جلوه میکنند و دین، دکان بقالی سر گذرشان میشود؛ زارعی همان است که هر انسان دینمدار راستین باید باشد نه بیش و نه کم.
بخش پنهان شخصیت او مربوط به مهارتها و روحیه هنریاش است؛ خوشنویسی میکند، عکاسی نیز و بسیار اهل مطالعه است و کتابهای خوبی که میخواند را هدیه و اگر نشد پیشنهاد میدهد. در جوانی تجربه فعالیت در زمینههای متعدد مطبوعاتی را داشته؛ از نوشتن و ویرایش تا طراحی و صفحهآرایی. از این نظر با شمار بسیاری از اهل هنر و رسانه زبان و دیدگاه مشترک دارد. در فرصتهای بهظاهر سوخته، پادکست گوش میدهد و چند کانال معروف را بهطور حرفهای و پیوسته دنبال میکند. موسیقی خوب میشنود و دستکم در طول هفته یکی دو فیلم داستانی و مستند هم میبیند.
در کنار مشغلههای مدیریتی، این سبک زندگی فرهنگی برایش بیش از سرگرمی؛ شیوههایی برای مهارتآموزی شخصی به شمار میروند. هر روز وقت معینی را بر توسعه فردی خود صرف کرده تا مبادا دچار رخوت و واپسگرایی گردد. معتقد است اول باید ریشههای جهل خود را کشف کرد و زدود تا بهتدریج بشود با این پدیده در سطح جامعه مقابله کرد.
او مدیری است که روحیه، گفته و نگاه متفاوت دارد؛ همان برخورد اول این را بهوضوح میتوان دریافت. اگر نگویم متفاوتترین اما متفاوت با دیگرانی که تابهحال دیدهام. در دانشگاه کارشناسی شیمی محض و کارشناسی ارشد مهندسی نفت خوانده و اینک دانشجوی دکترای ژئوفیزیک با گرایش لرزهشناسی است. اما گفتار و نگرشی روندمحور، شبیه به استراتژیستها دارد. میتواند اهمیت وقایع را به دور از تعلقات فردی و تعصبات جناحی درک کند و بدون ترس از مخاطرات احتمالی؛ توانایی تصمیمگیری و اقدام سریع را دارد. ویژگیهایی که مکمل یکدیگرند و به برخی آدمها، وجهه رهبری میبخشد. باور دارد «هر ایده اصلی را برحسب تغییرات مستمر پیرامون، میتوان بهمرور کامل کرد».
همینکه به هر بهایی حاضر به حفظ میز مدیریت نیست، نشان میدهد چه اندازه پِرنسیپ دارد. حاضر نیست بر میزی تکیه زند که شایستهاش نباشد. آرامش و ثبات رفتاری دارد؛ حسادت نمیکند؛ از داوری پرهیز دارد؛ بی چشمداشت و جوانمردانه برای دیگران قدم بر میدارد؛ اهل عوامفریبی و شعارزدگی نیست؛ رفتار بیپیرایه و به دور از غرور دارد؛ در تحلیلها بهجای سطحینگری به عمق شیرجه میزند، خواه خوشایند برخی سلیقهها نباشد. اهل تملق و تعارف نیست و از شوآفهای رایج و رسانهای دوری میگزیند؛ پس عملکردش را معمولا تبلیغ نمیکند. چه آنکه بهعنوان مدیری با کارنامه قابلتوجه، آنچنان در رسانهها مطرح نگشته است. در ناگزیری برخی موقعیتها، بهجای دروغ، ترجیح بر سکوت دارد. اهل مروت با دوستان و مدارا در برابر بدخواهان است و برای سابقان و لاحقان هر مسئولیت؛ حرمت و حقوق قائل است.
آنچه این فرد هست و هر آنچه بیش که نمیدانم؛ نشانگانی بازمیتاباند از تربیت و سرشت خانوادگی او. در مکتبخانه معرفتی طایفهی ایشان، به حتم پدران و بزرگانی چنان و چنین فراوان بودهاند که میراثدار آن میشود همین علی زارعی.
بر اینها که ناچیز در وصف او نوشتم، همچنان میتوان مثال آورد. که او را همین اندازه میشناسم و صدالبته چنانکه نمیشناسم. هر چه بیش میگذرد به دوستی با این والاگهر آدمی بیشتر میبالم. دریغا در این روزگار کماند، نایاباند و یافت می نشوند.
به جبر ساختار سازمانزدهی روزگار مدرن که آدمها بهجای جمع و اتحاد؛ به اعتبار نام سازمانها منها و تقسیم میشوند، بسیاری خوبان از او دور هستند و او از ایشان محروم. که خیمهای اگر میبود و همه گِرد عمود آن تکیهبر هم میزدند؛ کارهای سترگ و دشوار، کوچک و آسانتر میگشت.
افسوس که دیگران نمیکوشند و نمیخواهند چنین باشند. لااقل چون او رفتار کردن در روزگار جلوهگری انواع مدیریتهای انقلابی، جهادی، مردمی و... مقرون به فایدهتر از هر رفتار دیگر برای میهن و مردم است. خدایش بهوقت هر بازدم و دم، نگاهدارش باشد از کید و حسد.