شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۷۰۴
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۲
شوشان ـ جعفر دیناروند :

بسیاری از انسان ها در درون خود حسی دارند که مملو از تنفر نسبت به فرد یا جماعتی است.آرامش درونی او با دیدن عامل یا عاملین تنفر بر هم خورده و احساس بی قراری می کند.چنین فردی را می توان بیمار نامید که جز با رفتار تلافی جویانه قادر به گذشت نیست.عداوتی در دل دارد که بی مهری و دشمنی و آزار کس را در دل، می پوشاند.ما چنین وضعیتی را در درون فرد کینه می نامیم که ریشه دوانده و تبدیل به نوعی درد بی درمان شده است.گذشت برای او معنایی ندارد.آنچه او را تا حدودی آرام اما درمان نمی کند، اذیت کردن طرف مقابل است.کینه ورزی او گاه علنی می شود و زمانی پنهان نگه می دارد تا در موقع مناسب آن را بروز دهد.کینه را باید امری غیر انسانی محسوب داشت زیرا در مقابل گذشت قرار دارد که نشان دهنده ی رشد انسانی است.
کینه دار را کینه ورز نیز گویند.حالات او نیز متفاوت از سایر خصلت های حیوانی است.به دلیل اینکه رشد انسانی باعث مخفی ماندن کینه و حتی عدم بروز می شود لذا می توان آن را خصوصیتی حیوانی نامید.کینه بدون شک برای فرد کینه ورز نیز دارای اثرات مخرب فراوانی است.بی قراری و ناآرامی از عمده ترین نشانه هاست.به همین دلیل است که ما آن را درد می نامیم زیرا بر فرد اثرات منفی فراوانی دارد.در شدید ترین وضع ممکن است، باعث حملات تلافی جویانه و تا حد مرگ گردد.معمولا درد محسوب داشتن آن برای زجرهایی است که فرد داراست.دندان ها را بر هم فشردن، دشنام دادن، تخریب شخصیت نمودن، بدگویی کردن، غیبت نمودن و در نهایت آروزی از بین بردن، از نشانه های مشخص این نوع درد است.کینه در درون استوار باقی می ماند.
کینه را از این نظر که می تواند منجر به خودکشی نیز شود، درد بی درمان می نامیم زیرا طاقت و صبر فرد برای مبارزه ی با آن، هیچ و کینه ورز لحظات سختی را داراست.بدون شک میان کینه و تفکر رابطه ای معکوس وجود دارد.متفکرین و مصلحان اجتماعی نمی توانند کینه ورز باشند زیرا میزان رشد آن ها اجازه ی بروز کینه را نمی دهد.غرض داشتن در هنگام مطرح کردن موضوعات و عناد داشتن با عواملی که برای او مهمند کینه داری را راحت تر نمایش می دهد.نفرتی که حتی از دیدن ظاهر بروز می یابد،از نشانه های بیماری است.گاه تعادل روانی را بر هم می زند و زمانی با رکیک ترین کلمات، خود را موقتا راحت می کند.نبود عوامل برای او اصل و اساس است.کینه را باید دردی بی درمان شمرد زیرا درمانی برای آن متصور نیست.بنیانی درونی و روانی دارد.
از طرفی،کینه ورز نمی تواند محبت داشته باشد.مرتب عوامل را زیر نظر دارد و منتظر لحظه ی انتقام گیری است.با انواعی از روش ها در پی ارضای درونی است اما جالب این که، هرگز راضی نمی شود.همین که کاری انجام داد، آن را ناتمام می پندارد و اگر کاری انجام ندهد که منتظر موقعیت ها می ماند.معمولا میان هر دو جنس شایع است و گاه جنبه ی ارثی دارد.بسیاری آن را با نوع فرهنگ ها در ارتباط می یابند که به نظر منطقی می آید.درست است که کینه در درون لانه می سازد اما از برون، تحریک می گردد.کینه بدون عامل بیرونی به وجود نمی آید و به همین دلیل است که برای کاهش فشارهای درونی فرد،تلاش این است که عوامل، دور نگه داشته شوند.کینه را باید درد نامید زیرا درمانی برای آن ساخته نشده است.فرد می داند که نسبت به کسی کینه دارد بنابراین نصیحت چاره ساز نیست.
بغض داشتن را نیز مساوی با کینه ورزی دانند که درست است.وقتی رشد انسانی دچار مشکل شود و عواملی غیر از تربیت در زندگی موثر واقع شوند، کینه نیز سلاحی برای ارضا می گردد.کینه ورز از این نظر که خواب آرامی ندارد و مرتب در حال بررسی هاست بنابراین به دردی دچار شده است که امیدی به علاج نمی یابد.البته این بدان معنی نیست که شخص کینه دار آن را درد می داند اما، زجر و سختی هایی که می کشد مبین آن است.سختی کینه در برون رفت، یکی از عوامل مهم در ناعلاجی است.نه منطقی در پشت سر آن می یابد و نه تفکر و تعقل را چاره ساز قلمداد می کند.احساسات شدید و حتی انواعی از عواطف به کمک او می شتابند تا کینه را طولانی تر نمایند.کینه،درد بی درمانی است که همیشه با فرد باقی می ماند و از او دور نمی شود.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار