شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۷۱۲
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۶
شوشان ـ  صالح البوغبیش :

ساعت موبایل دقیقا ساعت ۱۰ صبح را نشان می داد هوای تموز سخت و با سوزی وحشیانه می وزید آمپر حرارت ماشین زور می زود که از نیمه نگذرد لیکن تازیانه ی باد های سوزناک او را سر تعظیم می آورد چاره ای نیست باید کولر ماشین را خاموش کرد و شیشه های ماشین را پایین آورد

به ورودی شهر خنافره می رسیم شهری که نو پا با عمری کم تر از ده سال ، شهری سراسر باغات نخیل که هر گذری می تواند تخمین بزند که این شهر نیازی به احداث پارک و بوستان ندارد و خود به نوعی پارک و بوستان است .


مشهد زباله ها و ژولیدگی کوچه ها حکایتی دگر نمایان می کند هر چند موضوعیت سفر ما خدمات شهرداری شهر خنافره نبوده و هدف ما پرداختن به مصیبتی کلان و ریشه داری به نام کمبود آب و به احتضار رسیدن نخیلات بخش خنافره
 

گر به روستاهای منصوری ، حدبه ، فیه ی شاوردی و سایر روستاهای بخش خنافره که منتهی الیه حوزه ی آبریز جراحی سر بکشی  و به یاد آن نخلستان های قشنگ و سر به فلک کشیده می افتی و اکنون که به چنین سرنوشتی دچار شدند ؛ ناخودآگاه چشم ها از نگاه به جلو باز می ماند و دست ها بی اراده از فرمون ماشین رها می شود و هم چون مصیبت زدگان ناخودآگاه بر سر و صورت می زنی و گریبان خود را می دری که چرا کسی به چنین صحنه های فجیع توجهی نمی کند و به محنت این نخل های قشنگ و بی ریا پایانی نمی دهد .


و آن نماینده ی ناعالم به محیط زیست که بر احداث مارون ۲ اصرار می ورزد جگونه چنین مشهدهای دلخراش نخل های سربریده و تشنه  وجدان و  انسانیتیش را قلقلک نمی دهد ؛ مگر می شود برای کسب رای به ریش مردم منطقه ی خود هم خندید و از حربه اشتغال آن ها را عوارض زیست محیطی اغفال کرد و همسو با اندیشه های جاهلانه ی خود کرد
آن ناعالم و دستیارانش خوب می دانند که معماری  طبیعت چنان دقیق و بی خطاست که خود راه خود را خوب می داند چیدمان پازل ها دقیق و بی خطاست براداشتن یک پازل و قردادن آن در جای دگر برابر است با مرگ طبیعت در وادی اول در مناطق دوردست لیکن طولی نمی کشد که طبیعت مبارزان خود را زمین گیر خواهد کرد .


این جا همه چیز رنگ یاس و نا امیدی به خود گرفته است ؛ نه از لوبیا ، نه از حنا ، نه از خربزه ، نه از خیار چمبر و نه از آن مرام و انسانیت دگر خبری نیست ؛ آدم دوست دارد بر سر بزند و گریبان خود را پاره کند و از ته دل داد بزند که این جا دیگر جای زندگی نیست که نیست

جفا اندر جفا در رنگ و روی اطفالی که کنار جاده مشغول بازی هستند ؛ نمایان است چهره های معصومانه آن ها حکایت ها دارد ، چقدر در همین دنیا می توان شادی های بزرگ پدید آورد ؛ چقدر این کودکان استعداد خوشبختی های بزرگ دارند .

اما افسوس و صد افسوس که ماتم و گریه و زاری های هر روز نخل ها و آن مجالس ترحیمی که هر روز عده ای برای عده ی دیگر برگزار می کنند ؛ بیشتر تلخی و غم و غربت و عطش و اسارت و حرمان و آزار و شکنجه را بیشتر به دل آن کودکان ، آن کودکانی که آینده ای نمی توان برای آن ها تصور کرد به تصویر می کشاند

عطش نخل ها و ایستاده به شهادت رسیدن آن ها در میان آدم های گنجشکی رنج آور تر و درد آورتر است برای دل های بیدار و وجدان های آگاه .

نخلستان های روستاهای بخش خنافره  نمادی مجسم از هلوکاست و هیروشیما و ناکازاکی و روهینگیا در زمانی که در سراسر جهان از حقوق بشر سخن گفته می شود .

باغ های نخل در بخش خنافره چنان گرفتار عطشند که شب هنگام چنان فریاد و ناله ای به گوش می رسد البته فقط اهل دلان و وجدان آن صدای وا عطشای این باغات تشنه و بی صحاب را می شنود .


جعفر جنامی می گوید : روستای ما (البوجنام ) یکی از بزرگ ترین تولید کنندگان خرما در سطح شهرستان شادگان بوده که بر اثر خشکسالی ها اخیر و عدم برنامه ریزی در توزیع آب سد مارون امروز ۷۰ درصد نخل های ما تلف شدند
➖وی ادامه می دهد که : با از بین رفتن نخیلات اکثر مردم روستا بر بیکاری جهت تامین زندگانی خود به حاشیه ی شهرهای مجاور مهاجرت کردند .


رستمی نخل دار دیگر از روستای ( بیت رستم ) با دلی آکنده از غم و با چشمانی حلقه زده به اشک نیز می گوید : وقتی به تشنگی نخل ها و خشکی انهار نگاه می کنم و از آن جا که آهی در بساط ندارم و جاره ای برای آبیاری آن ها نمی تواند بیندیشم دچار تپش قلب می شوم و خود را نفرین می کنم مدتی است به خاطر این همه فشار روانی و ناراحتی به دیابت مبتلا شدم .


هم چنین می افزاید که : تصمیم گرفتم مانده ی نخل ها به شهرداری ها یا هر کسی که بتواند آن ها را از بی آبی نجات بدهد بفروشم تا هر روز شاهد تشنگی آن ها نباشم جرا که من سخن و حرف نخل ها خوب بلدم .


چاملی از روستای حدبه از وضعیت آب شور تالاب و زیان های آن به نخلیلات و گاومیش های روستا شکوه می کند و می گوید : این جا اخر الزمان است نه برای نخل آب می رسد و نه آب تالاب برای آبتنی گاومیش های ما مناسب است .


وی ما را به سمت محل نگهداری گاومیش ها که در اصطلاح خودشان(مضوه) می گویند هدایت می کند و می گوید: خود با چشمان خود نگاه کنید که چگونه آفتاب و آب و شور پوست این حیوانات بی زبان را زخمی کرده است ، برای وصف این صحنه های دلخراش واژه هایی به جز درد و محرومیت و اهمال و بی مبالاتی نمی توان واژه هایی دگر بر سطور ورق نگاشت .

هم چنین می افزاید : در کنار همه ی محرومیت از معضل نا امنی و سر قت احشام هم در امان نیستیم


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار