شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۸۰۸
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۳
شوشان ـ جعفر دیناروند :

تفاوت های موجود میان انسان ها امری طبیعی است.این مهم در روان شناسی تحت عنوان تفاوت های فردی مد نظر قرار می گیرد.عمده ی تفاوت ها مربوط به استعدادهای فردی و توانایی های اوست.قابلیت هایی که دارای درجات مختلف و متفاوت است.در این زمینه که رشد این قابلیت ها ی مهم قابل بررسی اند ما را به سمتی می کشاند که تفاوت ها را بپذیریم و آن ها را اساسی برای بررسی ها بدانیم.
در این میان، انسان هایی وجود دارند که تنها تفاوت داشتن را یدک نمی کشند بلکه نوعی نقص در آن ها موجودند که باعث جدایی آن ها از انسان های سالم و عادی می گردد.عدم وجود استعدادها یا کاهش شدید آن ها تا حد غیر متعارف، اصلی ترین دلیل برای این ارزیابی است.عقل و فکر از مهم ترین قابلیت های انسانی در این زمینه اند.
دیوانگی را درد بی درمان گویند زیرا علاجی برای آن یافت نشده است.نام هایی مانند مجنون و سفیه نیز قابل قبول است.شخصی که دیوانه نامیده می شود از نظر عقل دارای نقصی کلی است به طوری که قادر به استفاده نبوده و کاربردی از آن ندارد.
عقل به عنوان نیرویی قوی در کشاندن انسان به سمت راه و طریق درست، باعث می شود تا فرد، سالم تصور گردد و بدیهی است که عدم آن نیز دیوانگی نامیده شود.
بسیاری، بی خردی را عامل اصلی می دانند زیرا انواع رفتارهایی که دیوانه از خود بروز می دهد، توازنی انسانی ندارند.گاه سفاهت او، مردم را به خنده می اندازد و زمانی نیز باعث ترس کودکان می گردد.انتظاری نیز از آن ها نیست زیرا دارای زندگی مخصوص به خود هستند.کاهش بسیاری از توانایی ها به دلیل عقل باعث می شود تا مردم او را یگانه نامند و سفاهت او را مورد تایید قرار دهند.
عدم احساس سردی یا گرمی و نیز نظافت و پاکیزگی،سرگردانی در کوچه و بازار، بد غذایی،عدم توجه به خطرها و در نهایت، زندگی خاص غیر عقلانی باعث می شود تا دیگران او را به شکلی خاص در یابند و جهت کمک به او از راه مخصوص و بی خطر وارد گردند.
بسیاری نیز از کنار آن ها بی تفاوت می گذرند و بعضی نیز غم و غصه  می خورند.این آدمی است اما به شکل او و از نظر رفتارها هرگز قابل قیاس با آدمی نیست.
عقل را گرچه نمی توان دید یا در درون جمجمه معین نمود اما موثر ترین توانایی آدمی است.شاید همین مورد باشد که نمی تواند علاج دیوانه را بیابد.اگر جایگاه عقل معین باشد، امیدی به دستکاری های جراحی به وجود می آید تا بدین شکل بتوان، توانایی از دست رفته یا نداشته را ایجاد کرد.دیوانه از این نظر مریضی است که درمان ندارد.دوایی برای آن کشف نشده است و پزشکی موفق به درمان نگردیده است.
گرچه بعضی دیوانگی را هم عالمی می دانند و رفتارهای کلامی دیوانگان را که با خود یا دیگران، پنهانی دارند، مخصوص می شمارند اما واقعیت این است که عدم توازن در رفتارها در مقایسه ی با انسان های سالم، باعث بیمار نگریستن آن ها می شود.راه او را کج می شمارند و زندگی وی را غیر انسانی ارزیابی می کنند.ما را با دیوانگان چندان رابطه ی علمی نیست.شاید عالمی داشته باشند و ممکن است انسان هایی با ویژگی های جدا از انسان های دیگر در نظر گیرند اما اینکه به همین شکل باقی می مانند و تغییراتی در آن ها به وجود نمی آید باعث می شود تا آن ها را بیمارانی غیر قابل درمان بنامیم و بر آن صحه گذاریم. انسان های بی خردی که دارای نقص کلی در تشخیصند و قادر نیستند تا مانند انسان های عادی زندگی نمایند.جنون برای آن ها درد بی درمان شده است.
در این رابطه است که گاه بر علم هم شکیاتی وارد می شود.مگر دیوانگان از جنس انسان نیستند؟مگر همین انسان نیست که با کشفیات و اختراعات خویش دنیا را به سمت پیشرفت کشانده است؟چرا برای درمان دیوانگان تا به امروز موفق نبوده اند؟ چه مشکلاتی در علم وجود دارد که نمی تواند علاج راه را بیابد.دیوانگان شکلی غیر انسانی ندارند که باعث غلط اندازی گردند.مانند هر انسانی غذا می خورند و راه می روند.تشنه می شوند و به آب نیازمندند.صدا در می آورند و با دیگران زندگی می کنند.تلاش های خاص خود را دارند و عمدتا با دیگران کاری ندارند.
دیوانه فردی است که از عقل محروم است.فکر در او کارساز نبوده و رفتارهای وی قابل مقایسه با سایر آدم ها نیست.دیوانگی دردی بی درمان است که ریشه در گذشته ی تاریخی انسان دارد.دیوانه مریضی غیر قابل درمان است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار