شوشان ـ امید حلالی : کاور این شماره روزنامه اروند ( سال نوزدهم ، شماره ۱۶۵۷ ، جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳) را خیلی دوست دارم. شمایل استاد نجف دریابندری ست که چنان درختی یا نهنگی سربرآورده مابین دو رنگ آبی دریا و قهوه ای خاک که دریا+بندر و ترکیب هر دو را در این نام کاریزماتیک ادبی متجلی می سازد و کار او نیز چنین بود ترجمه از آن سوی دریا و بوم نویسی از اقلیم. طرح «محمدرضا اکبری» یادآور رمان پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی است که نجف دریابندری مترجم و معرف آن بود خصوصا یقه پیراهنش که شبیه دم نهنگ است. نکته دیگر : رنگ آبی از گلوگاه یا تنه بالا کشیده می شود اما سر که عضو رییسه بدن است نهایتا به رنگ خاک است یعنی هویت بومی دارد.
شوشان ـ امید حلالی : ۱) کاور این شماره روزنامه اروند ( سال نوزدهم ، شماره ۱۶۵۷ ، جمعه ۲ آذرماه ۱۴۰۳) را خیلی دوست دارم. شمایل استاد نجف دریابندری ست که چنان درختی یا نهنگی سربرآورده مابین دو رنگ آبی دریا و قهوه ای خاک که دریا+بندر و ترکیب هر دو را در این نام کاریزماتیک ادبی متجلی می سازد و کار او نیز چنین بود ترجمه از آن سوی دریا و بوم نویسی از اقلیم.
۲) طرح «محمدرضا اکبری» یادآور رمان پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی است که نجف دریابندری مترجم و معرف آن بود خصوصا یقه پیراهنش که شبیه دم نهنگ است.
نکته دیگر : رنگ آبی از گلوگاه یا تنه بالا کشیده می شود اما سر که عضو رییسه بدن است نهایتا به رنگ خاک است یعنی هویت بومی دارد.
۳) دریابندری در این تصویر همچون نهنگ با ابهتی ست سربرآورده از آب آنچنان که در ترجمه و ادبیات بود. دقیقا پیرمرد و دریا که معروف ترین ترجمه اوست را تداعی گر است با آن سر و موی سپید و دریای در پس کرانه.
در تصویر کتاب پیرمرد و دریا نیز ظرافتی خاص به چشم می آید : قایق صیادی بر دریا سایه و قرینه ای دارد که آن همان نهنگ است. رمز مانایی ادبیات همین قرینه سازی ها و جدال هاست. همین کوشش ها و لجاجت ها و هدف ها و طبیعتی که ما نیز جزو آنیم و هر چقدر قوی هم باشی در طغیان و تقابل با آن و زیر پا گذاشتن قوانینش نهایتا مقهور خواهی شد.
کار نویسنده یا رسانه از آن جهت برای بشر خودخواه درس آموز است که نهایتا می تواند به پرده برداری از این روابط منتج شود و او را به تأمل و فکرت وا دارد برای پالایش و تزکیه و تذکار و سیرورت و دیگر - بهتر شدن.
چنانچه در کاور پیرمرد و نهنگ یکی هستند و دریابندری پیش از آنکه پیرمرد را تداعی کند یادآور نهنگ سربرآورده از دریاست.
۴) در تعاطی بندر و دریا با ماورا که جریان «ترجمه» را شکل می دهد و نجف دریابندری از سرآمدان آن نهضت است اما نهایتا او هویتی اقلیمی و بومی دارد با ریشه هایی در خاک
مجموعا طراحی ص ۱ که ویترین هر نشریه ای ست نوعی ممارست و مهارت می خواهد که می بایست با ذوق و دانش و ایده پردازی عجین باشد.
۵) اجرای جلد هر نشریه چنانچه موفق از کار درآید می تواند به نقطه قوتی تبدیل شود که سایر آیتم ها را نیز تحت تأثیر قرار دهد
در تاریخ نشریات ایران احتمالن مجله «آدینه» با فاصله بهترین جلد اول ها را دارد که تاکنون نیز پیشرو هستند با اساتید مسلمش مرتضی ممیز، احمدرضا دالوند و آیدین آغداشلو
اما بعد؛
۶) قطعا اگر بتوان در قالب «کارگاه فنی یا حتا خاطره گویی نشریات موفق» صفحات اول و کاورها را متحول کرد بشود قدری امیدوار بود تا قهر و فاصله مخاطبان بالقوه را به سلام و آشتی دوباره ای تبدیل کرد.
نیاز به پاتوق روزنامه نگاران داریم گعده، محفل یا نامی بهتر و مدرن تر و امروزی تر اما با همان کارکرد که بتوان بحث کرد از گذشته و امروز و آینده و ایده داد و یاد رفتگان را گرامی داشت و قوت قلب داد به علاقمندان و مستعدان فعلی
نمی دانم چرا انجمن ها و اصناف عدیده رسانه ای از برگزاری این همایش ها و پاتوق ها غافلند. از دل آنها هم افزایی و جشنواره بیرون خواهد آمد و اصولن کار زیبا خودش یک جشنواره است و اثر هنری ماندگار و ارتشی ست تک نفره مثل کاری که یحیی سنوار در آخرین پلان زندگی و مبارزه اش انجام داد و ماندگار شد و مانایی اش پل پیروزی ست.
شاید برخی فعالان رسانه انتظار داشته باشند از معاونت مطبوعاتی یا ارشاد بدین منظور اما نهادهای دولتی که بیایند وسط، روابط رسمیت می گیرد و در قالب رسمی نمی توان پیش رو بود. محافل و پاتوق ها اتفاقن نقش دارند و پیشران هستند ولو اگر دو هفته ای و ماهی یکبار برگزار شود به بهانه بزرگداشت و یادمانی یا خاطره گویی و طرح موضوعی
نباید بلایی که بر سر شعر و قصه آمد در از دست رفتن انجمن های بعضا حتا ماهیانه برای رسانه حادث شود. همان انجمن ها انگیزه و تکانه بود و جرقه که جایگزینی نیافت.
آن تجربه تلخ را در خاطر داریم و می توانیم برای رسانه نگذاریم تکرار شود و با دور هم نشینی و تعاطی حالش را بهتر کنیم.