شوشان ـ علی عبدالخانی :
برخی فعالیتها و حرفه ها از برخی جهات شبیه به همدیگر هستند. شکل ظاهری یک سرآشپز حرفه ای تشابه زیادی به حیطه ی انتصابات توسط یک مقام ارشد دولتی دارد.
استاندار عالیترین مقام و هماهنگ کننده همه بخشهای دولت در استان است. او همانند آشپزی می ماند که در مقابل ویترینی از مواد غذایی مختلف قرار می گیرد تا مواد موردنیاز جهت پخت غذایی خوش طعم و مفید را انتخاب کند. سرآشپز بخوبی می داند که تازگی و کیفیت مواد انتخابی بر نتیجه ی آشپزی و رضایت مصرف کنندگان غذا اثر مستقیم می گذارد.
در دنیای پرتغییرِ طباخی و آشپزی واقعا نمی توان منکر وجود سرآشپزانی بود که به هر دلیل از جمله توصیه یا اصرارِ صاحبان موادِ مانده و در آستانه ی انقضای مدت، مجبور به گذر از مواد سالم و تازه می شوند و ناچاراً تن به بکارگیری مواد نامرغوب می دهند تا مبادا آن مواد بر دست صاحبانِ بانفوذ آنها بماند. آنها برای گم کردنِ آثارِ ماندگی مواد بکاررفته و خوش طعم جلوه دادن غذا، دست به دامان فوت و فن های خودشان می شوند و مثلا بسراغ استفاده بیش از حد از ادویه های گوناگون می روند!.
اولویت پُخت در برخی آشپزخانه ها استفاده از مواد سردِ جاخوش کرده در فریزر که مدت طولانی از فریز شدن آنها گذشته و تقریبا طعم و خاصیت خود را از دست داده اند، است، با این وجود هستند آشپزهای متعهدی که زیر بار استفاده از مواد نامرغوب نمی روند و اعتبار حرفه ای خود را بخاطر حفظ منافع صاحبان آن مواد نامرغوب و کسب رضایت این و آن فدا نمی کنند!.
به مرور زمان آشپزی به یک علم و درعین حال هنر تبدیل شده و یک سرآشپز مسئولیت پذیر که به نتیجه کار و سلامت و رضایت مخاطبان خود می بها می دهد، هیچگاه زیر بار استفاده از موادِ بیش از حد مانده یا به مدت طولانی فریز شده نمی رود.*یک سرآشپز خوب حتی در شرایط ناچاری که مواد مانده، تکراری و درجه ی سه به او تحمیل بشود نیز تلاش می کند تا بعنوان یک راهکار از روش میکسِ آن مواد با مواد پاک و تازه استفاده بکند و مثلاً به ازای هر یک ماده ی درجه سه یک ماده درجه یک و تازه را روانه ی دیگ نماید تا تعدیلی هرچند اندک در نتیجه نهایی رخ بدهد.
در همین چارچوب فاجعه زمانی خود را نشان می دهد که سرآشپزِ فرضی ما به تلفیق مواد مانده و تازه با همدیگر و استفاده ی یک در میان از آنها نیز اعتقادی نداشته باشد و بر استفاده انحصاری فقط از همان موادِ نورچشمی!! که همواره در فریزر و آشپزخانه به وفور یافت می شوند، اصرار بورزد!.
موضوع انتصابات بلحاظ ظاهری تشابه بسیار زیادی با تعامل یک آشپز و مواد غذایی تحت اختیار خود دارد. تیم پزشکیان و شخصِ ایشان بر شایسته گزینی و اعطای اولویت به نیروهای متخصص و اجتناب از هرگونه انتصابات رانتی و عدم بکارگیری چهره های تکراری تاکید فراوان می کردند اما وقتی نوبت به تطبیق گفته ها و شعارها (مثلا در خوزستان) رسید، نه تنها بازتاب عملی از آن مواضع و شعارها دیده نشد بلکه روندی مغایر با شاکله ی تبلیعاتی اعلام شده از طرف دولت اتخاذ گردید !.*
اگر قصدِ آشپزِ و آشپزخانه ی استان خوزستان گذر از آن همه قول و قرار و شعار پزشکیان باشد و هدف نهایی همان آش و همان کاسه و تکرار مکررات باشد، دیگر چه نیازی به آن همه مانور و ادعای بکارگیری نیروهای تازه نفس و متخصص و اجتناب از سهم خواهی و دیگر شعارهای سحرانگیز بود!. اگر قرار بر آمدنِ همان نیروهای *همواره در کمین پُستها نشسته ! باشد، ضرورتِ آن همه حرف و حدیث از مدیران قوی و تحول آفرین چه بود؟.