شوشان ـ حسن دادخواه :
در لابلای انواع و اقسام اخبار داخلی و خارجی که به سرعت و همزمان در گروههای مجازی و شبکههای اجتماعی درج میشود تا کاربران و خوانندگانی که گوشی موبایل در دست دارند، بخوانند و با نوک انگشت آن اخبار را از نظر بگذرانند، خبر میرسد که در این شبها سه دختر نوجوان همزمان در یکی از مناطق پیرامونی شهر کرج، اقدام به خودکشی و سقوط آزاد از بام واحد محل سکونت خویش کردهاند! که یکی از آنها جان باخته است.
شاید تعدادی از خوانندگان خبر، به سرعت و با سرانگشتان خویش، خبر را از نظر دور کنند تا به خبر بعدی برسند و شاید برخی دیگر، قدری درنگ کنند و متاثر شوند و برخی هم شاید بیشتر درنگ کنند و گوشی را به کناری بگذارند و لحظاتی احساس شرمساری کنند!
علت خودکشی هنوز اعلام نشده است و شاید کسی و مقام مسئولی رسیدن به علت و علل را اصلا پیگیری نکند یا شاید اصلاً علت و علل آن هیچگاه اعلام عمومی نشود و با گذر چند روز، اصل ماجرا به فراموشی سپرده میشود! روند تند و پر شتاب تحولات و اخبار و اتفاقات و حوادث، آن اندازه هست که اصل ماجراهای مهم به ذهنها نماند و فراموش گردد!
من نمیدانم آیا در شهرهای ایران، نهاد و سازمان و دستگاهی وجود دارد تا این گونه و گونههای دیگر از آسیبها و رخدادها و نشانههای ناگوار نبض جامعه ایران را پایش کند و گزارش بنویسد و به مقامات بالادستی بازتاب دهد؟
من نمیدانم آیا مقامات عالی کشور و نظام، این موضوع و موضوعاتی از این دست را، آن اندازه مهم میدانند که در متن سخنرانیهای یک روز در میان خویش قرار دهند یا نه با نادیده و بیارزش و اهمیت دانستن این گونه نشانهها، از آن میگذرند و رد میشوند؟!
خویشتنکشی، حتی اگر در حالت نامتعادل روحی، انجام شود، در ذات خود، یعنی فرار و خلاصی جستن از زندگی و شرایط زیست و بیزاری از پیرامونیان و راحتی جستن از موقعیت بد و ناگوار! حال چه شده است که سه دختر نوجوان، همزمان، دست به رفتاری پرمخاطره و درد آلود میزنند و خانوادههایشان را در اندوه و درد فراوان، رها میگذارند و میروند؟ آیا از ادامه زندگی و رسیدن به نعمتها و فرصتها و موفقیتهای مورد انتظار خویش، خسته و ناامید شدهاند؟ آیا دچار ناکامی سخت و سنگین و غیر قابل تحمل شدهاند که تنها راه گریز از آن ناکامی را خویشتنکشی میدانند؟
آیا خانوادههایشان از تأمین آنان ناتوان بودهاند؟ آیا خویش را سربار خانواده میدانستند؟ آیا خویش را مزاحم پدر و مادر میانگاشتند؟ آیا از دستیابی به شغل و ازدواج و فراهم کردن یک زندگانی معمولی ناتوان فرض میکردند؟
علت و علل هر چه باشد، این رفتارها و نشانهها، حاکی از ناخوشی حال و نبض جامعه ایران است که هر از چندی سر باز میکند؟ آیا سیستم حکمرانی در بروز این رفتارها که رو به ازدیاد است، بیتأثیر است؟ آیا مناسبات اقتصادی و کسب و کار و دشواری معیشت و ناترازیهای عمومی و خصوصی موجب این رفتارهای سرمسار کننده شده است؟
بیگمان برداشت و تلقی خام و اولیه که بر پایه محاسبات عمومی افراد انجام میشود چندان با نتایج بررسیهای علمی و میدانی پیرامون علل خویشتنکشی، فاصله نخواهد داشت. واکاوی تکرار و فراوانی این رفتارها، میتواند ما را به راه حلهای عملی برای جبران کاستیها و فراهم کردن رفاه مناسب با شایستگی های جامعه ایران رهنمون سازد. مهم آن است که بی اعتنا از کنار این رفتارها عبور نکنیم!