امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
به گزارش شوشان ، این خواننده پاپ ضمن حمایت از این زنجیره انسانی، در یادداشتی نوشت: «شهر من، من به تو می اندیشم ... پروردگار بزرگ را شاکرم که سعادت با من یار شد و توانستم جمعه در حمایت از کارون افسانه ای در کنار هموطنان عزیز و خونگرم خوزستانی ام در اهواز حضور پیدا کنم، علت کوتاه بودن حضورم این بود که احساس کردم بیشتر ماندنم باعثِ به هم خوردن نظم زنجیره میشود.
اما خواهش می کنم این مساله را از دیدگاه علمی برای مردم خوزستان مطرح نمایید.
lما در رابطه با خوزستان با دو مشکل اساسی مواجه هستیم:
اول : تغییرات سبک زندگی مردم ساکن کوههای زاگرس.
دوم : اشتباه اساسی رایج میان مردم خوزستان در مورد ارزش کشاورزی خاک خوزستان.
در رابطه با مشکل اول باید گفت تا پیش از روی کار آمدن رضاخان پهلوی و تخت قاپو کردن عشایر بختیاری، مردم ناحیه فعلی چهارمحال و بختیاری کوچ نشین و دامدار بودند و عملا در این منطقه هیچ زمین کشاورزی قابل ذکری وجود نداشت. به این ترتیب عمده آب رودهایی مانند کارون و زاینده رود از زاگرس خارج می شد و طومار شیخ بهایی در مورد تقسیم آب در اصفهان و اطراف آن هم با این فرض صورت گرفته بود که در بالا دست زاینده رود زمین کشاورزی چندانی وجود ندارد.
اما بعد از تخت قاپو عشایر بختیاری ناگزیر از کشاورزی شدند. روز به روز بر وسعت زمینهای کشاورزی و باغها در استان چهار محال و بختیاری افزوده شد و در نتیجه از آبی که وارد زاینده رود و سر چشمه های کارون می شد بشدت کاسته شد.
البته ذکر این نکته هم ضروری است که کوههای زاگرس به لحاظ مواد معدنی بسیار فقیر هستند چون عملا در آن توده های آذرین یا آتشفشانی دیده نمی شود. خاک ایجاد شده از این کوهها آهکی و رسی است و بشدت محتج استفاده از کودهای شیمیایی و آبیاری فراوان است.
مشکل دوم : به اشتباه تاریخی مردم خوزستان بر می گردد. در تابهای جغرافی دبستانها حرف غلطی را نوشته اند و آن اینکه خاک جلگه ها حاصلخیر و ماسب برای کشاورزی است! اما این مساله حقیقت ندارد.
در واقع خاک جلگه ها تنها زمانی حاصلخیز است که از آبرفت کوههایی ایجاد شده باشد که دارای سنگهای آذرین و آتشفشانی باشد. مانند جلگه شمال ایران که از آبرفتهای کوههای البرز با توده های آذرین فراوان غنی شده است یا دشت سیستان که از آبرفت کوههای بسیار غنی افغانستان ایجاد شده است و ییا جلگه های مانند آمازون و می سی سی وی که آنها هم بسیار غنی هستند چون کوههای سر چشمه آن رودها همه دارای توده های آذرین می باشند.
اما جلگه خوزستان یک جلگه بسیار فقیر است. این استان ظاهرا رودخانه های جایذدارد اما خاک خوزستان آبرفت کوههای زاگرس و مخلوطی از ترکیبات رسی و آهکی است که هیچ اثری از مواد معدنی ندارند. جرا که زاگرس دارای سنگهای آذرین چندانی نیست و در نتیجه محصول آبرفت آن فقیر است. لهذا می بینید که
با وجود داشتن آب ، هیچ گاه خوزستان در طول تاریخش از نظر کشاورزی مطرح
نبوده است. بلکه ارزش کشاوری جلگه خوزستان در مقایسه با جلگه بین النهرین و عراق که از آب رفت کوههای آذرین ترکیه تشکیل شده است قابل مقایسه نبوده و نیست.
نکته دیگری که مردم را می فریبد دیدن رودخانه های متععد در خوزستان است!
حال آنکه دلیل .وجود این رودخانه های متعدد رسی بودن خاک خوزستان است. رس
نفوذ پذیری بسیار اندکی دارد و آب را پس نمی دهد و روی خود نگه می دارد (
اصلا دلیلش استفاده انسانها از کوزه های رسی برای نگهداری مایعات هم همین بود است) رس فقط خیس می شود اما چکه نمی کند! بر عکس خاکهایی که پایه ماسه ای و آذرین داشته باشند و نفوذ پذیری بالا داشته باشند.
برای همین رودخانه های خوزستان بر عکس رودخانه های مثل زاینده رود دارای
بستر زیر زمینی نیستند و فقط روی تکه ای گل رس جریان دارند. رس آب زیادی
را به خود جذب می کند و پس نمی دهد. بنابراین برای کشاورزی در خاک
خوزستان باید چند برابر خاکهای دیگر مناطق ایران آب مصرف شود تا به ریشه
گیاهان برسد. بر عکس زمین ماسه ای که به سرعت آب را به گیاهان منتقل می کند.
شما دقت کنید به خاک خوزستان بعد از یک باران شدید. که می بینید زمین گل
می شود و سیلاب می آید! لطفا بعد از یک باران شدید زمین خوزستان - مخصوصا محدوده اهواز به سمت جنوب-را یک متر بکنید! می بینید خشک است! چرا؟ چون خاک رس اجازه نفوذ آب به عمق را نداده است. در این شرایط ناچار هستیم چند برابر زمینهای دیگر این خاک را آبیاری کنیم.
حالا خودتان بگویید کشاورزی در خوزستان چه ارزشی دارد؟در حالی محتاج
استفاده شدید کودهای شیمیایی است ( چون زمینش فقیر است) و آب بسیار زیادی هم می برد؟؟
می دانم تعصبات منطقه ای همیشه مانع از دیدن حقایق می شود و همه دوست دارند بگویند ما بهترین زمینها و بهترین محصولات را داریم. آنها اشاره می کنند که در خوزستان سالی دو تا سه بار می توان محصول برداشت کردند. و به مساله نیشکر اشاره می کنند .
در حالی تعریف کردن چند فصل آبیاری هیچ ارتباطی به جنس خاک ندارد و مربوط به آب و هوا است. تمام کشورهایی که آب و هوای گرم و مرطوب دارند می توانند چند فصل زراعی پیاپی تعریف کنند. اما به چه قیمتی ؟ به قیمت استفاده چند برابری از آب و کود شیمیایی در زمینهایی که خاکش نفوذ پذیری بسیاری کمی دارد و از نظر مواد معدنی هم فقیر است.
نیشکر که باعث افتخار مردم خوزستان است هم عملا یک عامل سوء تفاهم است.
نیشکر مانند همه انواع نی در کنار رودها و در آب و هوای گرم و مرطوب می
روید. اگر سطح آب های زیر زمینی در اطراف رود بالا باشد - اصطلاحا به آن
سطح ایستابی می گویند- می شود مناطق وسیعی را در اطراف رود خانه به زیر کشت نیشکر برد. اما متاسفانه رودهای خوزستان روی خاک رس جاری هستند. برای همین آب رودخانه به زمینهای اطراف نفوذ نمی کند و در نتیجه سطح آب زیر زمینی زمینهای اطراف رود بالا نمی آید و برای همین امکان پرورش نیشکر در زمینهای وسیع میسر نیست.
کشور کوبا روخانه کارون ندارد. اما سطح آب زیر زمینی بالا و خاک ماسه ای
و آتشفشانی غنی دارد. برای همین بزرگترین تولید کننده شکر دنیا شده است.
اما در خوزستان هر چه بندگان خدا خواستند پرورش نیشکر را توسعه دهند شکست خوردند چون خاک خوزستان اجازه تشکیل سفره آبهای زیر زمینی را نمی دهد.
در واقع تنها زمینهای متوسط الحال برای کشاورزی در منطقه شمال خوزستان واقع شده است. جایی که دانه بندی خاکش درشت تر و رسش کمتر است. که البته بازهم از مواد معدنی تهی است.
اما جالب اینکه الان در خوزستان تمام آب رودها را صرف خیس کردن و گل کردن رس های شمال خوزستان می کنند و وقتی در نتبجه این اسراف آب ؛ دیگر کارون به اهواز نمی رسد به جای آنکه فکر کنند کجا اشتباه کرده اند یقه استانهای دیگر را می گیرند!
اگر خوزستان به آندازه کانادا هم آب داشت و یا به جای کارون ولگا برایتان جاری بود باز هم احتمالا آب کم می آوردید! مشکل خوزستان کمبود آب نیست. بلکه بد بودن خاک است.
این اشتباه را که زمینهای خوزستان چون رودخانه دارد پس لابد باید خیلی حاصلخیز باشد را خیلی ها مرتکب شده اند. اما قرنها تجربه نشان می دهد که
واقعا آب به تنهایی برای حاصلخیری کافی نیست. اگر در خوزستان نفت کشف نمی شد هنوز از کم جمعیت ترین مناطق ایران باقی مانده بود. حال آنکه اگر زمین حاصلخیر باشد جمعیت فروانی را به خود جذب می کند. بزرگترین شهر خوزستان قدیم تستر یا شوشتر بود که آنهم در مناطق شمال خوزستان واقع شده بود! ( یعنی جایی با خاک به نسبت بهتر) و البته شوشتر هم در مقایسه با شهرهای عراق یا ایران مرکزی شهر کوچکی بیش نبود.
مشکل اصلی ما در ایران این است که در بیشتر مناطقی که خاکهای غنی از مواد معدنی داریم آب نداریم و جاهایی که آب داریم خاک هایمان فقیر هستند.
این در حالی است که خاکهای غنی ما همه ایران مرکزی هستند. چرا که تشکیلات آتشفشانی عظیم ارومیه دختر که شمال غرب به جنوب شرق ایران کشیده می شود و سرشار از مواد معدنی است در این محدوده واقع شده است. شرق اصفهان، یزد، نایین وحیرفت .و.. ظاهرا هم در بم خرما می کارند و هم در خوزستان اما تفاوت آشکار طعم خرمای بم و برتری آن بر کسی پوشیده نیست. همینطور سایر اقلام کشاورزی.
حال آنکه در ایران مرکزی و تشکیلات آبرفتی ناشی از توده های آذرین دوران سوم زمین شناسی، آب کافی وجود ندارد.
برای همین است که می بینید در قدیم مردم این مناطق با حفر قنات و هر قیمت ممکن آب را به این خاکهای مستعد می رساندند. برای همین است که جمعیت ایران مرکزی همیشه - تا پیش از کشف نفت در خوزستان- بسیار بیشتر از خوزستان بوده است.
مناطق محدودی که هم آب داشتند و هم خاک در ایران کمیابتد. مانند شمال
ایران و یا دشت سیستان که از آبرفت آذرینهای افغانستان بسیار غنی شده است.
آن زمان که هیرمند جریان داشت سیستان انبار غله آسیا و از پر جمعیت ترین
مناطق ایران بود.
حالا ظرفیت کشاوزی ما در مناطق شمالی که بسیار کم است- مساحت زمین کم است - و دشت سیستان هم که خشکیده می ماند ایران مرکزی و زمینهای بکر و وسیع آن که الان نه تنها خوزستانیها برای آب ندادن به آن مسابقه گذاشته اند .
البته حتی در ایران مرکزی هم همه زمینها قابل کشت نیست و مشکل شوری خاک در کویرها وجود دارد اما منظورم خود کویرها نیست. منظورم زمینهای وسیع کوهپایه های سلسله جبال ایران مرکزی از کوههای کرکس تا جیرفت است. یعنی همان شهرهایی که الان تشنه قطره ای آب هستند و زمینهای کشاورزیشان یکی پس از دیگری رها می شود و مردمش از شدت فقر به شهرها مهاجرت کرده ...
اما راه حل چیست؟
مدیریت جامع کشاورزی و صنعتی کشور و حذف اختیارات استانها. استانهای
کوهستانی زاگرس باید مطابق همان سنت ایرانیان قدیم مرکز دامپروری باشند که در مقایسه با کشاورزی آب بسیار کمتری می برد و اتفاقا از نظر آب و هوا بهترین مکان برای دامداری است.
آب را باید به کوهپایه های ایران مرکزی کشاند تا این منطقه به تنهایی کل
نیاز غله و کشاورزی ایران را با خاکهای غنی خود تامین کند بی آنکه محتاج
دایمی استفاده از کودهای شیمیایی باشد. البته در ایران مرکزی نمی شود سه بار در سال محصول برداشت کرد اما می توان زمینهایی بیش از سه برابر وسعت زمینهای زیر کشت فعلی خوزستان را زیرکشت برد.
بر عکس ، به جای اصفهان که همه کارخانه اصلی کشور در آن مستقر شده است که به طرز وفجیعی آب ناچیز زاینده رود را غارت می کنند همه این کارخانه ها باید به خوزستان و بوشهر منتقل شوند. باید صنایع ما نزدیک بنادر باشد تا
حداقل هزینه حمل و نقل و صادرات را داشته باشیم.
بگذریم که قرار گرفتن این همه صنایع آلاینده در محدوده اصفهان که از هر طرف توسط ک.هها احاطه شده است تنها باعث آلودگی شدید هوا در اصفهان و اطراف آن است. آری. صنایع اصفهان باید به خوزستان و بوشهر و هرزمزگان منقل شوند. در عوض آب خوزستان به جای هدر رفتن در زمینهای رسی یا ریختن به خلیج فارس باید سبب شکوفایی کشاورزی ایران مرکزی باشد.
البته همه این کارها نیازمند اتحاد جمعی است. قطعا در اصفهان هم عده زیادی با انتقال صنایع مخالفت خواهند کرد. اما این مساله یک عزم ملی را می طلبد. اصفهانی و یزدی و بختیاری و خوزستانی باید با هم این مشکل را حل کنند و از هر گونه تعصبات محلی و بخشی نگری دست بردارند.
آب و خاک ، اصفهانی و خوزستانی نمی شناسد. ای کاش مردم ما این حقیقت را بفهمند.
شما اصفهانی ها همیشه زرنگ بودید
بیخیال آب کارون بشید که اگه رفت خیلی از مسئولین و نمایندگان خوزستان باید برن
نماینده ها نمیزارن مطمئن باشید
بابا بچه های ......... خوزستان هم شعور سیاسی و درک و فهم بیشتر از اینا رو دارن. تا چه برسه به تحصیلکرده ها و ....
پیش خودت چی فکر کردی خداوکیلی ؟
حنای شما دیگه رنگی نداره دادا !!!!!