شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۲۳۱۸
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۲
سید علی صالحی: هر دوست که از این جهان می‌رود پاره‌ای از جانِ ما را با خود می‌بَرَد. همین است که در مسیرِ سفر به ساحتِ زندگی ذره ذره مرگ را تجربه می‌کنیم. تا هنگامِ واقعه، بلند… در آخرین نفس بگوییم: «آه… راحت شدم!»

همه ما در حال تمرین و ترانه‌ایم… برای آن سفر بی‌بازگشت. او زیرک‌تر است که در این واگشت لاجَرَم از دیگران پیش می‌افتد!

صبح دوشنبه است. بیست و هفتم آبان. خسته نگاه می‌کنم: پیامکی رسیده از جنوب: مجید هم رفت، فروتن!

عجب، مجید… تو هم ما را جا گذاشتی ... شاعر ِجنوبِ همه حیاتِ من، ماه، آموزگار، عزیز! چه قدر بی‌فرصت زیسته‌ایم در این گره بَندِ پُر گریوه. اصلا فرصت نیست. حالا که محکوم به زندگی شده‌ایم باید کار کنیم: کار و کار و کار…! همه برای بلوغِ انسان، همه برای امید، همه برای تکلمِ عشق! برمی‌خیزم، رو به کوه‌های بختیاری، دورادور، در دلم «گاه گریو» می‌خوانم برای مجیدِ ماه، مجیدِ قانع، مجیدِ سربلند که به گونه‌ای فارغ از عاداتِ روزگار… شاعر بود. واقعا شاعر بود.

باری… مرگی از این دست دانا و از این راه… رهایی‌آور نصیبِ هر کسی نمی‌شود. باید سخت شاعر باشی به این بادیه تا باران برای بوسیدنِ مزارت ببارد. من هم می‌بوسمت مجیدِ همه ما! تا دیدار … !

سخت است، اما آسان!

 
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار