شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۳۵۷
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۹

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمة وابیها،و بعلها و بنیها و سرّالمستودع فیها،بعدد ما احاط به علمک...

ضمن عرض تسلیت شهادت مظلومانه دردانه پیامبر رحمت (ص)حضرت زهرای مرضیه(س) متن مقاله ای را تقدیمتان می کنم که اگر از حقیر بعد از بیست سال نوشتن بپرسیدبهترین مقاله شما کدام است؟عرض می کنم همین !

اگر دلتان شکست و در خلوتی حس استجابت داشتید برای حقیر دعا کنید و هدیه به روح همه درگذشتگان خودتون و شهداء و صلحا و انبیاء و اولیاء و ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین و امام بزرگوار و پدر و مادرحقیر و خصوصا روح مطهر و ملکوتی حضرت فاطمه زهرا(س) فاتحه ای و صلواتی قرائت بفرمائید... یادش به خیر این نوشته مرثیه گون رو در مکه معظمه در شب شهادت بی بی دوعالم( به روایتی)در جمع کاروان دانشگاهیان عمره خواندم و چه حال خوشی مجلس پیدا کرد:

آمده بود به خانه ... رنجور از روزگار ريا و رنگ به رنگي.

آمده بود دلخسته از عهد خيانت و خودخواهي و البته خجل از روي همسر بيمارش.

دوان دوان هم آمده بود.

از مسجد تا خانه گلي‌اش را يکسره دويده بود. در این مسیر کوتاه ِ بلند ،گودال های کوچک کوچه های مدینه، سردار مظفّر خیبر و خندق ، همو که نامش لرزه بر تن دشمنان دین محمد (ص) می افکند را بارها به زمین زده و شاید حتّی عبای علی را از دوشش انداخته بود.

فرزند مظلوم و ارشدش، بدحالي مادرشان را به او ابلاغ کرده بود. شايد علي(ع) در تمام مسير، به ياد روزي بود که رسول مهربان خدا (ص) دست لطيف زهرا(س) را در دست یداللّهی او نهاده بود و به قول امروزي‌ها فرموده بود: «علي جان، جان تو و جان فاطمه».

به شادابي و نشاط فاطمه در آن روز باشکوه مي‌انديشيد و به چهره تکيده و رنجورش وقتي که با او در بستر ،براي آمدن به مسجد، وداعي موقت گفته بود.

(درب خانه فاطمه-مدینه منوره)

به خانه رسيد ... چه خانه‌اي؟ چه سرايي؟

بوستان بي سرو و صنوبر با بيابان و کوير چه تفاوتي دارد؟

و خانه علي بي فاطمه کجا به خانه شباهتی دارد؟

فاطمه در بستر افتاده است.

همو که پدر معصومش(ص) که عصاره همه خوبي‌هاي عالم بود در باره او گفته بود، «فاطمه فرشته‌اي انسان‌نما است. هر وقت به بوي بهشت مشتاق مي‌شوم او را مي‌بويم» همو که رسول خدا با صداي بلند درباره‌اش گفته بود: «فاطمه پاره تن من است ... هر کس او را بيازارد، خدا را آزرده است و هر کس او راضي کند، خدايش را خشنود کرده است» ... .عالم عارفی با اشک این جملات پیامبر را می خواند بعد زیر لب ، حلقه نفیس اشکی در چشم ،می فرمود:کاش پیامبر (ص) این جملات را نمی فرمود !

سفارش‌هاي آخرين فاطمه، چون تير‌هاي سه‌شعبه بر سينه پردرد علي(ع) مي‌نشيند وقتي که از او مي‌خواهد تن نحيفش را شبانه غسل و کفن کنند و به خاک بسپرند، وقتي که وصيت مي‌کند ظلم‌کنندگان بر او و شويش، حق شرکت در تشييع او را ندارند، وقتي که ملتمسانه از او مي‌خواهد که پيکرش را در تابوتي مخصوص بگذارند تا چشم نامحرمی بر او نیفتد.

در شگفتم از تاريخ که شهادت علي(ع) را در بيست‌ويکم رمضان ثبت کرده است در حالي که هر کس از عشق لايزال علي به همسرش آگاه است، مي‌داند که علي(ع) در شب شهادت همسر باوفايش دنيا را ترک کرده بود! و پيش از آن‌که ضربت تيغ زهراندود «ابن‌ملجم مرادي» با فرق قرآن ناطق علي(ع) استخاره کند تا سرنوشت شوم خویش را رقم زند، شمشير غربت زهرا «شق ّ القمر» کرده بود.

علي همه هستي‌اش را کفن کرد. حسن(ع) و حسين(ع) و زينب(س) مادر را رها نمي‌کنند. خود را بر جسم تکيده مادر انداخته‌اند و زندگي را بي او نمي‌خواهند.

نمي‌دانم شايد هم به علم امامت مي‌دانند که شهادت او سر آغازي بر سلسله بيدادي است که بر آل‌الله(ع) خواهد رفت.

دست‌هاي فاطمه به حرکت درمي‌آيد و حسنين و زينب در آميزه غليظي از بهت و اندوه خود را دوباره در چمبره گرم دست‌هاي مادر مي‌بينند!

خدايا اين زن کيست که هر گاه بخواهد قالب تهي مي‌کند و هر وقت اراده کند که به تخته بند تن خاکي‌اش برگردد کسي از ملائکه خدا جسارت منع او را دارد؟ ...

شیعیان علی ! خانه علي امشب خاموش است.

سو سوي نوري اگر هست، شمعي است افروخته در شام غريبان فاطمه(س) و گرداگردش( به قول فرزند زهراي اطهر، خميني بزرگ(ره))، «زبدگان اولاد آدم» جمعند.

کار علي از امروز گريه‌هاي بي‌صدا بر مزار خاموش زهراست.

کودکانش که به خواب مي‌رفتند، مولای غریب ما ، آرام و بي صدا، شمعي در دست بر مزار فاطمه مي‌رفت و تا پيش از طلوع آفتاب بر مزارش مي‌نشست، چه کسي مي‌داند شايد علي(ع) درددل‌هايش را که در هنگام حيات فاطمه(س) با او بازگو نمي‌کرد (همچنان که زهرا(س) پهلوي شکسته‌اش را از او پنهان کرده بود) اکنون بي‌پروا با او در ميان مي‌گذاشت تا تاريخ هم از تشخيص اين‌که کدام يک از ديگري مظلوم‌ترند، متحيّر و مردّد باقي بماند.

در تاريک و روشن صبح علي بر‌مي‌خاست و مي‌گفت: فاطمه جان شبي ديگر هم بي تو گذشت ..." خدايا از درياي بي‌نهايت عشق علي(ع) به فاطمه(س) و وفاي فاطمه(س) به علي(ع) و از کرامت علي(ع) در چشم زهرا(س) و حرمت فاطمه(س) نزد علي(ع) رشحه‌اي و قطره‌اي بر زندگي شيعيان علي(ع) ببخش.

آمين يا رب العالمين...

dralirezamokhber.blogfa.com


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار