ایمان زمانی: وقتی فردوسیپور از ناصر حجازی دربارهی فساد در فوتبال پرسید: «به نظر شما در فوتبال ما فساد وجود دارد؟» ناصر حجازی فقید که صراحتِ لهجهاش مشهور بود در جواب گفت: «در کدام حیطه، فساد نیست؟» سوالی که حجازی در جوابِ سوال فردوسیپور مطرح کرد، از آن دست سوالهای بیجوابیست که در فضای اجتماعی ما وجود دارد. همه میپرسند، همه میدانند و کسی به دنبال جواب نمیرود.
در این میان، مهمترین وجه این فساد به بیاخلاقی برمیگردد. بیاخلاقی و رعایت نکردنِ اولین مولفههای ادب، اخلاق و تمدن که در حیطههای مختلف سیاسی، اجتماعی و ورزشی اتفاق میافتد و از شمار خارج است. میتوانید تلویزیون را روشن کنید، روزنامهای بخوانید یا پشت فرمان ماشین از جایی به جای دیگر بروید و این بیاخلاقی را با پوست و گوشت خودتان درک کنید! لحظاتی پشت چراغ قرمز، دقایقی از یک مسابقهی ورزشی (سکوهای ورزشگاه، لحن صحبت مدیران ورزشی) و چرا راه دور برویم، حتا در میان همین اصحاب رسانه متاسفانه بعضا بیاخلاقیهایی را میتوانیم ببینیم.
چیزی که بحث ما را غمانگیزتر از این میکند، ادعاهای بیشماری است که در حیطهی اخلاقمداری داریم. مثل تمام وقتهایی که خودمان را منتسب به پهلوانان بزرگ این مملکت میکنیم و اصلاً همین که به جای قهرمان، از پهلوان حرف میزنیم که یعنی کسی که نه تنها قهرمان است و یال و کوپالی دارد بلکه در زمینهی اخلاق هم الگو و معلم دیگران است.
مثال بزنیم؟ همین اتفاق اخیری که سر بازیکن بزرگ فوتبال جهان، مسی و صفحهی اجتماعیاش پیش آمد. مسئلهای که در ابتدا به خنده و شوخی از سر باز میکردیم حالا تبدیل به بحرانی شده که فدراسیون را مجبور به عذرخواهی میکند.
اینها را گفتم تا برسم به بحثی که هدایتا... ممبینی، داور معتبر فوتبال کشور، همین چندوقت پیش در جلسهی شورای اسلامی شهر اهواز مطرح کرد. او طرحی در خصوص برگزاری همایش اخلاق در ورزش با حضور ورزشکاران و مدرسان دانشگاه و صاحبنظران ارائه داد. بسیار جای تعجب داشت که این طرح به سختی و با بحث فراوان به تصویب رسید. جایی که همه به لزوم فرهنگسازی و ترویج اخلاق در جامعه اذعان دارند، چطور میشود طرحهایی مثل طرح فوق را با دیدهی شک و تردید بنگریم؟
اتفاقی نظیر آنچه در مورد لیونل مسی رخ داد، تنها نمونهای کوچک از اتفاقات فراوانیست که هر روز در حال وقوع است جوری که متاسفانه برای همه تبدیل به امری عادی و روزمره شده است. اما آیا آنقدر بحث اخلاق از اهمیت افتاده است که مجبور به نوشتن چنین یادداشتی باشیم؟ و آیا لزومی دارد که این بحث را ادامه بدهم؟
واقعاً جای فکر داره که ما به چه سمت و سویی داریم میریم...