شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۳۸۳۳
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۲ - ۰۱:۴۱
کم‌آبی یا خشک‌سالی 30ساله آینده را طبیعت به ما داده؛ اما همان‌طور که در این یادداشت کوتاه دیدیم، می‌توان درعین‌حال این سؤال را هم مطرح نمود که چه میزان از این مصیبت به‌دست خود ما بوده؟ می‌توان پرسید که با توجه به نیاز عاجل کشور به سرمایه‌گذاری‌های بنیادی بر روی آب، ما چقدر الویت به آب‌داده‌ایم؟ و چه میزان سرمایه‌گذاری بر روی توسعه و دگرگون‌سازی کشاورزی قرون‌وسطایی‌مان نموده‌ایم؟
شوشان/ صادق زیبا کلام در یادداشتی نوشت :‌ بررسی‌های فضایی که توسط سازمان هوایی آمریکا (ناسا) صورت گرفته حکایت از ورود منطقه‌ای که ایران هم جزو آن است به یک دوره 30ساله خشک‌سالی می‌نماید. خشک‌سالی البته نه پدیده جدیدی در فلات قاره ایران است و نه این نخستین بار است که ایران دارد وارد یک دوره خشک‌سالی می‌شود. ایرانیان از دیرباز با قهر طبیعت و خشک‌سالی‌های چندین و چندساله آشنا بوده‌اند؛ اما آنچه که خشک‌سالی پیش‌رو را متفاوت می‌کند طول مدت آن است که ظاهراً قریب سه‌ دهه خواهد بود.

فی‌الواقع نخستین آثار آن از هم‌اکنون به نظر می‌رسد که کشور را دربر گرفته است. از سال 86 به این‌سو متوسط بارندگی کشور همه‌ساله کمتر از متوسط نرمال بوده است. کاهش بارندگی ظرف 6سال گذشته سبب شده تا آب بسیاری از سدهای کشور پایین برود. این کاهش به‌خصوص در سدهای مناطق جنوبی کشور محسوس‌تر هم بوده است؛ اما این‌همه مشکل نیست، مشکل اساسی‌تر آن است که اساساً توازن میان میزان آبی که وارد کشور می‌شود با میزانی که خارج می‌شود به‌هم‌خورده است. آبی که وارد می‌شود کمتر از آبی است که ما مصرف می‌کنیم. عمده آبی که وارد می‌شود به‌صورت ریزش نزولات جوی است که کاهش‌یافته است. در مقابل هم میزان آبی که به‌صورت تبخیر از سطح دریاچه‌های کشور خارج می‌شود و هم میزان آبی که مصرف می‌کنیم، هر دو افزایش‌یافته‌است.

تا اینجای کار ما هیچ کنترلی نداریم. ما نه می‌توانیم جلوی خشک‌سالی را بگیریم و ایضاً نه جلوی تبخیر آب‌های سطحی‌مان را به‌واسطه افزایش دما. تنها بخشی که در اختیار ماست و ما بر روی آن کنترل داریم، بخش مصرف آب است. از این بابت هم متأسفانه وضع ما اسفناک است. فی‌الواقع رویکرد ما به گونه‌ای بوده است کانه هیچ متوجه نیستیم که با مشکلی به نام کم‌آبی داریم مواجه می‌شویم و یا حتی شده‌ایم. با توجه به اینکه آبی که دارد از کشور خارج می‌شود کمتر از میزان آبی است که به کشور وارد می‌شود، آن‌قدرها طول نمی‌کشد که ما با بحران آب مواجه خواهیم شد.


بگذارید برهم خوردن عدم توازن میان حجم ورود و خروج آب از کشور را از نزدیک‌تر نگاه کنیم. ما درمجموع 800 دشت بزرگ کشاورزی درکل کشور داریم. این دشت‌ها بخشی از آب مورد نیاز خود را از آب‌های سطحی و نزولات جوی می‌گیرند. بخش دیگر را که بخش به‌مراتب بیشتر هست را با حفر چاه و از دل زمین به‌دست می‌آورند. نزولات جوی و آب‌های سطحی در بهترین حالت ثابت هستند (ضمن آنکه هر دو همان‌طور که گفتیم به دلیل خشکی یا خشک‌سالی رو به کاهش بوده‌اند، به‌خصوص آب‌های سطحی) بنابراین گسترش کشاورزی و یا بالا رفتن میزان زمین‌های زیر کشت به معنای آن است که آب مورد نیاز می‌بایستی با حفر چاه‌های بیشتر به‌دست آید و این متأسفانه روند دردناکی بوده که منظماً در کشور اتفاق افتاده‌است. فقط به‌عنوان یک نمونه، تعداد چاه‌های آبیاری در دشت خراسان در سال 1340 بالغ‌بر 600 حلقه بیشتر نبوده‌است؛ اما ظرف 50سال گذشته تعداد آنها به 6000 حلقه بالغ شده‌است. دشت خراسان یکی از 800 دشت بزرگ کشاورزی است که میزان برداشت آب از آن ظرف نیم‌قرن گذشته 10 برابر شده‌است. مشابه همین تصویر در سایر دشت‌های بزرگ و کوچک کشور اتفاق افتاده‌است. میزان برداشت آب‌های زیرزمینی در بسیاری از آنها بالأخص در مناطق مرکزی و جنوبی کشور خیلی بیشتر از 10 برابر بوده است. افزایش برداشت منظم از آب‌های زیرزمینی توسط حفر چاه باعث شده تا طبیعتاً سطح آب‌های زیرزمینی در کشور پایین‌تر و پایین‌تر بروند. بر اساس یک تخمین خیلی محتاطانه که دست پایین را گرفته، افت سطح آب زیرزمینی در دشت‌های کشاورزی به حدود 2متر در سال می‌رسد. به‌عبارت‌دیگر، اگر در منطقه‌ای 20سال پیش با حفر چاهی به عمق 50 متر به آب می‌رسیدیم، امروز در همان منطقه در عمق حدوداً 90 متری به آب می‌رسیم. اگر بر همین سیاق جلو برویم، حسب اعلام سرپرست مدیریت زمین‌شناسی شمال شرقی کشور تا 15سال دیگر هیچ آبی از چاه‌های زیرزمینی دشت خراسان استخراج نخواهد شد. به نظر نمی‌رسد که این تصویر فقط محدود به دشت خراسان بشود. یقیناً این تصویر در مناطق مرکزی و جنوبی کشور که با کمبود بیشتر آب روبرو هستند، ترسناک‌تر هم می‌باشد. به‌عبارت‌دیگر اگر منابع زیرزمینی دشت خراسان تا 15سال دیگر آبی نداشته‌باشند که از چاه‌هایشان وارد مزارع کشاورزی‌شان کنند، وضعیت در مناطق فلات مرکزی اصفهان، یزد، کرمان، به‌مراتب از خراسان هم بدتر هستند. مشکل پایین رفتن سطح سفره‌های آب‌های زیرزمینی فقط این نیست که یک روز دیر یا زود ذخایر آب‌ِشان تمام می‌شود. مشکلات دیگر عبارت‌اند از گران‌تر نمام شدن انتقال آب از زیرزمین به بالا. عقلاً و منطقاً به‌دست آوردن آب از عمق 100متری و یا بدتر 500متری در کرمان خیلی گران‌تر از یک چاه 50متری تمام می‌شود.

بالا رفتن هزینه تولید فقط تنها معضل عمیق‌تر شدن چاه‌های کشور نیست. به‌مرور که چاه‌ها عمیق‌تر می‌شوند کیفیت آب آنها هم تغییر پیدا می‌کند. سفره‌های عمیق آب در کرمان و مناطق دیگر دارای املاح سخت فراوان و کیفیت نامطلوب هستند. فی‌الواقع در اعماق خیلی پایین یقیناً کیفیت آب آن‌قدر نامطلوب می‌شود که حتی برای کشاورزی هم ممکن است به‌زحمت به‌ توان از آن استفاده نمود؛ اما همان‌طور که گفتیم اصلی‌ترین مسئله، همان رو به اتمام رفتن سفره‌های آب‌های زیرزمینی است.

شاید برخی از ما تصور کنیم که حفر چاه‌های بیشتر و عمیق‌تر و اساساً رو به کاهش رفتن سطح آب‌های کشور با توجه به ازدیاد جمعیت امری اجتناب‌ناپذیر باشد. بالاخره زمانی که ما در دشت خراسان 600 حلقه داشتیم جمعیت کشور در حدود 25میلیون نفر بوده، درحالی‌که امروز سه برابر شده‌است. این‌که افزایش جمعیت باعث نیاز بیشتر به محصولات کشاورزی و در نتیجه به زیر کشت رفتن زمین‌های بیشتری می‌گردد و مصرف آب هم بالطبع افزایش پیدا می‌کند امری بدیهی است؛ اما مشکل فقط افزایش جمعیت و در نتیجه نیاز به مصرف آب بیشتر نبوده‌است. بسیاری از جوامع دیگر هم افزایش جمعیت داشته‌اند؛ اما مهم‌تر از افزایش جمعیت بسیاری از این جوامع توانسته‌اند به تولید بالایی از محصولات کشاورزی برسند بدون آنکه مثل ما فقط چاه‌های بیشتر حفر کرده‌باشند و یا برداشت بیشتری از آب‌های سطحی‌شان کرده باشند. این جوامع هزینه‌های سنگین زیربنایی در بخش کشاورزی‌شان متقبل شده‌اند. بخشی از این هزینه‌ها در جهت صرفه‌جویی در مصرف آب بوده است. این مهم به اشکال مختلف صورت گرفته‌است؛ اما قبل از اینکه به نحوه بهبود و بهینه‌سازی در مصرف وارد شویم، بگذارید نگاه نزدیک‌تری به نحوه مصرف آب در ایران بیندازیم. فی‌الواقع یک نگاه اجمالی مبین آن است که ما اصلاً سرمایه‌گذاری جدی بر روی مصرف درست یا بهینه از آب در کشاورزی نکرده‌ایم. اهمیت و تأکید ما بر مصرف درست و صرفه‌جویانه از آب در بخش کشاورزی به واسطه آن است که از مجموع کل آب مصرفی در کشور 90 درصد آن در بخش کشاورزی و صرفاً 10 درصد آن در بخش صنعت و مصارف خانگی یا مؤسسات بزرگ شهری می‌باشد. آمار دیگری که می‌بایستی بدانیم در خصوص نحوه استفاده از این 90 درصد است. متأسفانه در حدود 60 الی 70 درصد آبی که در بخش کشاورزی مصرف می‌شود، هرز می‌رود. اکنون می‌توان بهتر فهمید که چرا ما منظماً مجبور به حفر چاه‌های بیشتر و بیشتر و عمیق‌تر شده‌ایم. چون متأسفانه بخش قابل‌توجهی از آب‌هایی که در بخش کشاورزی مصرف می‌شوند هدر می‌روند. سیستم کشاورزی ما در اساس یک سیستم عقب‌مانده سنتی است، به همین خاطر است که خیلی چیزی به نام صرفه‌جویی آب در آن وجود ندارد. در کشورهای دیگر دولت و بخش خصوصی سرمایه‌های هنگفتی در بخش کشاورزی هزینه کرده‌اند. انواع آبیاری‌های قطره‌ای، تحت‌فشار، انتقال آب از طریق لوله‌کشی، کانال‌کشی و تمهیدات دیگر سبب شده‌اند تا میزان هدر رفتن آب به حداقل ممکن کاهش یابد. گام دیگری که برداشته‌اند بررسی و انتخاب محصولاتی بوده که با توجه به شرایط اقلیمی‌شان بیشترین بازده را داشته‌است. ما در هر دو بخش کارنامه بسیار ضعیفی داشته‌ایم. حجم سرمایه‌گذاری‌های زیر بنایی در بخش کشاورزی در مقایسه با فی‌المثل هزینه‌های نظامی و غیره بسیار کمتر بوده و در اولویت به‌مراتب پایین‌تری قرار داشته‌است. اگر ثلث یا ربع توجهی که مسئولین برای برنامه‌های هسته‌ای قائل هستند برای کشاورزی قائل می‌شدند یقیناً کشاورزی ما امروزه آن‌قدر ضعیف، عقب‌مانده و غیراقتصادی نمی‌بود. اگر... و خیلی اگرهای دیگر اتفاق افتاده بودند یقیناً ما امروز بجای مواجه‌شدن با آینده‌ای مبهم در خصوص آب کشور از یکسو و از سویی دیگر، مواجه با کشاورزی رو به افول روبرو نمی‌بودیم. بی‌توجهی به آینده آب کشور از جانب مسئولین، سرمایه‌گذاری اندک زیربنایی در بخش کشاورزی، فقدان تحقیقات واقعی علمی در بخش کشاورزی صرفاً باعث بوجودآمدن معضل بنیادی بنام بحران آب دریکی دوهفته آینده نشده است. اساساً بخش کشاورزی در ایران به‌عنوان بخشی غیراقتصادی ازنظر بازده سودآوری است. سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص ملی منظماً در حال افول بوده‌است. درحالی‌که شرایط اقلیمی ایران و تنوع آب و هوایی ما به گونه‌ای است که اگر نظام یا مسئولین سرمایه‌گذاری‌های جدی زیربنایی در بخش کشاورزی به عمل می‌آوردند، بعلاوه به کمک استفاده از دانش و تکنیک‌های مدرن و پیشرفته در تولید محصولات متنوع، کشاورزی ما می‌توانست یکی از محورهای زیربنایی توسعه اقتصادی‌مان باشد. محصولات کشاورزی‌مان می‌توانست بدل به مهم‌ترین صادرات کشور شود؛ اما بجای همه اینها کشاورزی ما همچنان یک کشاورزی سنتی بخورونمیر است با بازده و سودآوری بسیار پایین که همه هنرش در هدر دادن 60، 70 درصد آب گران‌بها و ارزشمند کشور بوده است (ما چگونه ما شدیم). بجای آنکه کشاورزی ما محصولاتش را راهی بازارهای جهانی نماید، همه هنرش آن بوده که سالی چند متر سفره‌های زیرزمینی کشور را پایین‌تر ببرد و منظماً بر عمق و تعداد چاه‌های حفرشده در کشور بیفزاید (ما چگونه ما شدیم).

آب و درست‌تر گفته باشیم به هدر رفتن آن در نتیجه بی‌توجهی ما، حکایت تلخی در ایران دارد. این فقط در بخش کشاورزی نیست که ما آب را این‌چنین بی‌خیال و بی‌محابا هدر می‌دهیم. آن 10درصد باقیمانده آب کشور که به مصارف خانگی و صنعتی می‌رسند هم همچون آن 90درصد کشاورزی داستان غم‌انگیزی دارند. 6 تا 7 درصد این 10درصد آب شرب یا به‌اصطلاح مصارف خانگی و مابقی به مصارف صنعتی و کارخانه‌ها می‌رسند. در اینجا هم همان داستان‌های غم‌انگیز بی‌توجهی مسئولین و نظام مجدداً تکرار می‌شود. در اینجا هم بخش قابل‌توجهی از آب شرب به هدر می‌رود. علت اصلی همان است که در بخش کشاورزی شاهدش بودیم: فقدان سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی از جانب مسئولین. نخستین اشکال فرسوده و پوسیده بودن شبکه‌های لوله‌کشی آب در شهرهای بزرگ کشور است. نخستین لوله‌کشی آب در تهران در دهه 1330 صورت گرفت. از عمر این لوله‌کشی 60سال می‌گذرد. در طی این نیم‌قرن بسیاری از قسمت‌های آن پوسیده‌شده است و مقدار زیادی آب در لوله‌ها به هرز می‌رود. این معضل در سایر شهرستان‌های بزرگ کشور که قدمت لوله‌کشی آب آشامیدنی آنها کم‌وبیش به قدمت تهران می‌رسد تکرار می‌شود. حدس زده می‌شود که دست‌کم 40درصد آب شرب کشور در نتیجه فرسودگی شبکه‌های لوله‌کشی به هدر می‌رود. مشکل بعدی آن است که به دلیل عدم سرمایه‌گذاری مناسب از سوی نظام، آبی که با هزینه زیاد تصفیه فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک می‌شود و می‌بایستی به مصرف آشامیدن برسد، صرف شستشو، استحمام، بنایی، آب دادن به باغچه و باغ، استخر و ...می‌شود. معضل سوم فاضلاب‌های صنایع و واحدهای تولیدی می‌باشند. اگرچه قانوناً فاضلاب‌های واحدهای تولیدی می‌بایستی تصفیه شوند، اما در عمل و به دلیل بی‌اهمیت بودن محیط‌زیست و مسائل زیست‌محیطی در ایران، بسیاری از فاضلاب‌ها درحالی‌که دارای انواع و اقسام مواد آلاینده و سمی می‌باشند به رودخانه‌ها، نهرها، تالاب‌ها و زیرزمین روانه می‌شوند. هفته‌ای نیست که خبری از فاجعه زیست‌محیطی که فاضلاب این واحد تولیدی یا آن کارخانه ببار آورده در روزنامه نباشد. در کشورهای توسعه‌یافته انواع قوانین و مقررات وجود دارد که صنایع و واحدهای تولیدی را مکلف می‌نماید تا فاضلاب‌هایشان را تصفیه نمایند. البته دولت‌هایشان فقط قانون تصویب نکرده و بعد هم جریمه نمی‌کنند. بلکه با اعطاء وام‌های کم‌بهره و تسهیلات دیگر به بخش خصوصی کمک می‌کنند تا پس آب‌هایشان را قبل از ورود به رودخانه‌ها یا سیستم فاضلاب شهری حتماً تصفیه نمایند. در کشورهای پیشرفته تصفیه فاضلاب‌ها جدای از نقشی که در جلوگیری از آلودگی محیط‌زیست دارند، باعث بازیافت آب و ورود مجدد آن به شبکه آب شرب یا صنعتی می‌شود.

بحران کم‌آبی ایران ظرف سه دهه آینده به تعبیری همان داستان تلخ کتاب «ما چگونه ما شدیم» است. این درست است که کشور ما اساساً در منطقه خشک و کم‌آبی قرار دارد؛ این درست است که دو رشته ارتفاعات سر به فلک کشیده البرز در شمال و زاگرس در غرب کشور مانع از ورود ابرهای مرطوب به داخل فلات مرکزی ایران می‌شوند و در نتیجه میانگین باران در ایران (30 سانتی‌متر در سال) تقریباً معادل 1/3 میانگین جهانی (90 سانتی‌متر) می‌باشد. این هم درست است که به دلیل کم‌آبی از مجموع خاک ایران چیزی در حدود 5درصد آن بیشتر به زیر کشت نمی‌رود؛ اما اجداد و نیاکان ما، با همین آب کم توانسته بودند تمدن‌های بزرگی ایجاد نمایند. کم‌آبی یا خشک‌سالی 30ساله آینده را طبیعت به ما داده؛ اما همان‌طور که در این یادداشت کوتاه دیدیم، می‌توان درعین‌حال این سؤال را هم مطرح نمود که چه میزان از این مصیبت به‌دست خود ما بوده؟ می‌توان پرسید که با توجه به نیاز عاجل کشور به سرمایه‌گذاری‌های بنیادی بر روی آب، ما چقدر الویت به آب‌داده‌ایم؟ و چه میزان سرمایه‌گذاری بر روی توسعه و دگرگون‌سازی کشاورزی قرون‌وسطایی‌مان نموده‌ایم؟
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار