سلطانعلی بهمنی :
سخن گفتن درباره ی مردی که می گفت" فقر ، یک تصادف نیست و مانند برده داری و " آپارتاید" ساخت دست بشر است " بسیار دشوار است.
کاش این دل غمگین و این احساس و ذوق و قلم و بیان و فهم و شعور معجزه می کرد تا بتوانم برای این مرد با دلی بزرگ و این انسان با گرده های ستبر بگویم و بنویسم ؛ قهرمانی که با آن همه رنج و تنهایی و سختی و شکنجه و کار اجباری که بر او گذشت و سال های جوانی اش را تباه کرد اما وقتی به قدرت رسید، زیبا و متین وآهنگین صدازد: "برای صلح ،ازبخشیدن نترسید".
مردی در پشت میله های سلول (1) حصار در حصار و دالان هایی که بی درخشیدن نور خورشید ، مهتاب وستارگان آسمان زیبای آفریقا با دلی به وسعت صبر و تبسم هایی به شکوه و عظمت و زیبایی عشق و آزادگی برای مردمش و برای اصالت و تمدنش در لحظه ها ،ماه ها ،سال ها و دهه ها افتخار آفرید و ماندگار شد و درجستجوی هویت واصالت ملتی رنج کشیده در زیر یوغ استعمار ، سالهای بردگی را تحمل کرد برای رها شدن از بندگی و بردگی و تنهایی های خود و ملتش .
او درعصری علیه نژاد پرستی و استعمار و بردگی مبارزه کرد و سختی کشید که ظلم و بی عدالتی و ستم وخشونت و جنگ از طرف کشورها و رژیمه ای مستبد و نژادپرست علیه ملت های مظلوم و انسانهای بی پناه شدت گرفت و چه بسیار انسان هایی که غریب و تنها و چه غم انگیز کشته شدند و من به عنوان یک دانشجوی شیعی که همیشه خودم و ملتم و آرمانم و مذهب و دینم مورد ظلم و ستم بوده آنها را درک می کنم و می فهمم و رنج میکشم .
در" بوسنی و هرزگوین" زنان و دختران مسلمان و هم کیش مرا به اسارت و بردگی بردند و نیز بر جنازه هاشان شیشه های شراب و ویسکی شکستند و خود سرود عشق و آزادی سر دادند.
درعراق ، کودکان و شیرخوارگان حلبچه را غریبانه و مظلومانه خفه کردند در حالی که در آغوش مادران شان شیر می خوردند و درخواب ناز بودند و یا در کوچه پس کوچه های شهرشان بازی های کودکانه شان را می کردند و آبنبات شیرین در گلوهاشان با طعم تلخ گازهای شیمیایی در هم آمیخت وپرپرشدند...
در بارگاه صهیونیزم و در درگاه صهیونیزم "محمد الدوره " را قربانی کردند و کودکان" قانا " را به خاک و خون کشیدند در حالی که عروسک هایشان را در آغوش گرفته بودند. در آفریقا سرزمین ماندلا کودکان گرسنه و نحیف درجستجوی غذا ،طعمه کرکس ها و لاشخورها شدند و دراین میان انسانی بزرگ با روحی بزرگ وفهمی بزرگ مانند "کوین کارتر"(2) خود را قربانی این غم بزرگ واین غمهای بزرگتر کرد.
کشور و خاک مرا، دشت تفتیده ی خوزستان و سرزمینم را اشغال کردند و نخل های زیبایش را بی سر کردند وبرنوجوان سرزمینم"حسین فهمیده" تانک تاختندومردم وملتم را در خواب ودربیداری وبر سفره های افطارودرتبسم ولبخند و...به خاک وخون کشیدند...
اینک نام ماندلا ،مرام او ،زندگی ،گفتار و اخلاقش به عنوان کسی که برای انسان و رنجهای او سختی ها دیده و برای آزادی او اسارتها کشیده ، سوار برامواج دریاهای بیکران ،کران تاکران ،برفراز قله های ستبر وسربه فلک کشیده از " روبن" تا "اوهورو" (3) و کلیمانجارو و از "توبکال" (4) و"ساپیتوا" (5) و"دراکنزبرگ" (6)تا اورست و راکی و" لهوتسه" و"مون بلان " (7) و" البروس" و بر بال پرندگان مهاجر و آزاده وهمه جا و در همه حال جاودانه وماندگار خواهد ماند.
او و حقیقت او واندیشه ی او و" مادیبا "(8) و"مخولو"(9) تا عشق و آزادگی و شرافت و عقیده و ایمان ست لب به لب ،دهان به دهان ،سینه به سینه تاریخ تا تاریخ از دیروز برای امروز و از دیروز وامروز برای فردا جاویدان خواهد بود ود رشعر و موسیقی و کلام وفلسفه و حکمت ماندگار و شورانگیز خواهد ماند بی تاثیر از نبودن ماندلا ورفتن او و جای خالی اش.
اینک قرن بیست و یکم باهمه ی خوبی ها وبدی ها وبا همه خاطرات تلخ و شیرینی که دارد آهنگ " آسیمبونانگا" رابرای "خداحافظ بافانا" خواهد سرود و شعر" شکست ناپذیر"(10) را سال ها و قرن ها و هزاره ها تکرار خواهد کرد : "درفراسوی این شب تیره که چون مغاکی میان دو قطب مرا در برگرفته است ، برای سرشت استوار وتسخیر ناپذیر خویش ،شکرگذار خداوندم.
درشرایط طاقت فرسا و در چنگال ضربات زمانه سر راسندان صبور کردم. نه دست از تلاش برداشتم و نه به لابه وزاری افتادم . با پتک ایام وزیر آوار سرنوشت ، سرم خونین اما بر افراشته است . فراسوی این جایگاه پر ازخشم واشک جز سایه های وحشت دیده نمیشود و تهدید و رنج سایبان مرا می پاید اما در من نشانی از هوس و هراس نیست و از این گذرگاه تنگ و تاریک و از پیامدهای در تقدیر ، واهمه ای ندارم چون سرنوشتم را با دست خویش می نویسم و سردار روح خویشتنم .
" ماندلا: من از طرف خودم و فرزندانم و خانواده ام و همه ملت ایران که همیشه نسل ونسل های مبارزه با ظلم و استبداد بوده اند برای روح تو و شادی روح تو طلب مغفرت میکنم . "خداحافظ بافانا" ،" خدا حافظ مخولو" وخداحافظ آزاده ی شماره ی 46664
1-solitary
2-عکاس وفتوژورنالیست سرشناس خالق" لاشخور وکودک"
3-uhuru
4-toubkal
5-sapitwa
6-drakensberg
7-montblant
8-نامی که مردم آفریقا یرای ماندلا گذاشتند
9-پدربزرگ مردم آفریقا
10-شعری از شاعر فقیر ومسلول انگلیسی"ویلیام ارنست هنلی" شعری که ماندلا درزندان زمزمه میکرد