امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
نویسنده در مقدمهای که بر این کتاب نوشته میگوید: این کتاب حاصل تجربیات بیست و پنج ساله من در مقام مشاور، مربی، متخصص منابع انسانی و رواندرمانگر است. کتابی درباره اشتباهات منحصر به فردی که شاهد بودم زنان در محل کار مرتکب میشوند، پیشنهاداتی که به آنها ارائه کردم تا بتوانند مسئولیت حرفهشان را به عهده بگیرند، و راههایی که باعث میشد زنان نتوانند از کل توانشان استفاده کنند.
این کتاب شامل 8 فصل است و اشتباهاتی که در هر فصل آمده و همینطور مثالها، همگی واقعی هستند. نکتههایی که در پایان هر قسمت آمده درباره زنان سراسر دنیا صدق میکند. البته مترجم اشاره کرده که تعداد اشتباهات بررسی شده در کتاب اصلی 101 مورد بوده که با توجه به تفاوتهای میان جوامع غربی و جامعه ایرانی-اسلامی ما سه نکته از 101 نکته که با فرهنگ جامعه ما مطابقت نداشت حذف شده است، البته بطوریکه به ساختار کلی متن آسیب نرسانده است.
در بخشی از کتاب با عنوان «بیش از حد صمیمی هستید» می خوانیم:
«چند هزار زن هستند که مرد رویاهایشان را
در محل کار دیده اند، عاشق شده اند و ازدواج کرده اند؟ این اتفاق همیشه می
افتد و آن قدرها هم بد نیست، اما خیلی خطرناک است. فقط کافی است از «مونیکا
لوینسکی» بپرسید، یا «مری کانینگام». در 27 سپتامبر 1998 تیتر «سیاتل
تایمز» این بود، عشق بازی در محل کار هیچوقت باعث برکناری مدیرعامل ها نمی
شود. اما اگر شما مدیرعامل نباشید، چه اتفاقی می افتد؟
یک بار به
زنی مشاوره می دادم که همه فکر می کردند با مدیر بخشش سروسرّی دارد. شاید
راست و دروغش هیچ وقت معلوم نشود، اما مسئله این نیست. رفتارش با مدیر باعث
شده بود که دیگران فکر کنند با او سروسرّی دارد- و آدم هرچه را که ببیند-
باور می کند. صمیمیتش، که باعث شده بود دیگران باور کنند با مدیرش سروسرّی
دارد، به این شکل بود که به جوک های بی ادبانه مدیرش بلندتر از حد معمول می
خندید، به او پیشنهاد می داد که هر کاری دارد می تواند برایش انجام دهد،
در جلسات وقتی دیگران با نظر او مخالفت می کردند، طرفش را می گرفت و حداقل
هفته ای یک بار او را به ناهار دعوت می کرد (در حالی که اکثر کارمندان- چه
زن و چه مرد- وقت ناهار هم کار می کردند).
حتما می پرسید چه طور می
شود تا حدی صمیمی شد بدون این که مشکلی ایجاد شود؟ ما می دانیم که همیشه
افراد در محل کار یکی را برای خودشان پیدا می کنند. مشکل اینجاست که این
خانم ها هستند که با طرف مقابل خیلی صمیمی می شوند - نه مردان- و اغلب سوژه
جوک های شرکت می شوند و بیشتر از عواقب این کار آسیب می بینند.
در
مثال بالا بقیه کارمندان خبرهایی را که کلاغه (منبع مهم اطلاعات) می آورد و
اخبار محرمانه را به او نمی گفتند چون می ترسیدند این خبرها را کف دست
رئیس بگذارد. این کارش باعث شد اعتمادشان به او کم شود و در نتیجه او نمی
توانست درست کار کند.
خانم دیگری خبردار شد که همکارانش فکر می کنند
زیادی با بعضی ها صمیمی است. او واقعا غافلگیر شده بود چون نمی دانست که
چرا دیگران چنین برداشتی داشته اند. بعد از آن، یک روز او را اتفاقی سر
ناهار با رئیسش دیدم و کاملا متوجه قضیه شدم. وقتی رئیسش داشت با او خصوصی
صحبت می کرد، او لبخند به لب گوش می کرد و سرش را آرام تکان می داد. من
فهمیدم که چطور این کارش به صمیمیت تعبیر می شود، اما حقیقت این بود که او
در یک خانواده سنتی ایرلندی بزرگ شده بود و آموخته بود که در مقابل مردها
تسلیم شود. شیوه احترام گذاشتنش به مردها، چه در موقعیتی که با کسی تنها
بود یا در جلسات، رفتار و کلماتش را نامناسب جلوه می داد.
*
زنان از ترس اینکه دیگران نگویند آدم
جسور یا پر رویی هستند، معمولا از گفتن چیزهایی که به حق باید بگویند،
خودداری میکنند. تا حالا چند بار از گفتن نظراتتان امتناع کردهاید و
همکار مردتان به دلیل گفتن دقیقا آنچه شما میخواستید بگویید، مورد تشویق
قرار گرفته است؟ یادتان باشد اتهاماتی مانند پررویی، صرفا طراحی شدهاند تا
شما را ساکت نگه دارند. این ترفندها باعث میشوند تا در مورد ابراز نظر
احساس بدی داشته باشید. وقتی زبانتان را نگه میدارید، میترسید و در مورد
آنچه اعتقاد دارید کمتر از حد توانتان حرف میزنید.
مثلا «ماریلین» را ببینید. او با یکی از همکارانش که به «نچسب» معروف بود، درگیر شده بود. همکارش چسب بود، چون همیشه انگشت اشارهاش به سوی دیگران دراز بود. مدتی ماریلین بیشتر وقتش را صرف آرام کردن او کرد تا دیگر مورد سرزنش او قرار نگیرد، اما او دست بردار نبود. وقتی از او پرسیدم چرا نگفته است سرزنش کردن هیچ سودی ندارد و به جای آن باید روی مشکل تمرکز کنند، گفت که نمی خواهد به مشکل دامن بزند. به او پیشنهاد کردم که دفعه بعد که همکارش تقصیرها را گردنش انداخت، باید موضوع صحبت را عوض کند و بحث را تبدیل به جلسه حل مشکل کند. میتوانست طوری بگوید که او ناراحت نشود، مثلا «جو، با سرزنش کردن به جایی نمیرسیم. بیا ببینیم چطور میتوانیم مشکل ارتباط میان بخشهایمان را حل کنیم.» او اگر با عصبانیت بگوید: «من کسی را سرزنش نمیکنم و فقط به دنبال علت مشکل میگردم.» او میتواند دست پیش بگیرد و بگوید: «به هر حال من آمادهام که وارد فاز حل مشکل بشوم.»
توصیه ها
• بدون بد خلقی مخالفت کنید. برای این کار اول چیزی را که
دیگران گفتهاند تایید کنید، سپس نظرتان را بدهید. مثلا «اگر حرف شما را
درست فهمیده باشم، فکر میکنید که باید این مسئولیت را به جو بدهیم. من
پیشنهاد میکنم چند کارمند واجد شرایط دیگر را هم در نظر بگیریم.» آمادگی
داشته باشید که حرفتان را با دو یا سه دلیل خوب تقویت بکنید.
• برای
اینکه احساس زیادی جسور بودن را تعدیل کنید، بعد از اینکه نظرتان را بیان
کردید، نظر دیگران را بپرسید. مثلا «نظر من این است و مشتاقانه منتظرم
بدانم که بقیه چه فکر میکند.»...