شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۵۲۹۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۲ - ۲۰:۱۵

1)

تا پیش از تو

من مترجم زبان چینی بودم

اما حالا جز نگاهت

هیچ رمزی ، معنا ندارد.

در بازگشت هایم همبشه

مردی نشسته گوشه ی اتاقش

و سرش را در کتاب ها می تکاند

دل خوش از سبک سری ها ...

 

2)

در رویای من چه می کنی ؟

آن روز که تو کیف مخملی ات را

روی دوش انداختی و رفتی

و بعد آمدی که :

عینکم را جا گذاشتم ...

دیگر نبودی !

و من با کسی عینهو تو

در خود زندگی می کردم .

اما تو ، حالا ، این جا ، در این شب یک شنبه ...

قفل رویا می جویم

و ابرها شکلک در می آورند

و من را نشان می دهند

با خنده هایی صامت و بی معنی

اما من نمی بینم

و تنها با بند کیف تو ور می روم .


3)

وقتی که دیگر نفتی نباشد

من کنار تو در زیر نخل لم می دهم

که دنیا را دوره کنیم .

مردان بورِ بلند قد

از ما خرما می خرند

و ما از آن ها شیشه های خوشکل عطر .

آن جا ، ما نقطه ی خود را

در ختم تمام جمله ها می گذاریم

و همین طور

که ماشین های گنده زنگ می زنند

شش رطب ، افتاده بر زمین

تا با بوسه های ما برسند

پا نگذاشته در راه .

comment
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
comment
comment
hosein manafi
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۶
comment
0
1
comment آفرین به شما.موفق باشید
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار