شوشان - دکتر محمدرضا ترکی: از این دکتر صادق زیباکلام خوشمان می آید چون می ایستد و با صدای بلند حرف خودش را هر قدر هم که عجیب و غریب و به اصطلاح علما "شاذّ" باشد با اعتماد به نفس می زند و کاری هم به هیچ چیز ندارد!
اخیراً ایشان فرموده اند:
"فرار شاه یک تحریف تاریخی است"؛ یعنی اینکه یک کسی که از مدت ها قبل همه بستگان و نزدیکان و بخش زیادی از اموالش را که قبلاً نرسیده بود خارج کند از مملکت به بیرون فرستاده و خودش هم با آن چهره رنگ پریده و صدای لرزان پای هواپیما مصاحبه کرده و مقدار معتنابه دیگری از اموال و دارایی ها و جواهرات و حتی سگ هایش را هم در همان سفر به همراه برده و نزدیکانش هم در خاطرات شان اعتراف کرده اند که ماه ها بود خواب راحت نداشتیم و ...فرار نکرده؛ پس چه کرده و به این کار او چه عنوانی می توان داد؟ از استاد زیباکلام بشنوید:
"شاه با از دست دادن قدرت تصميمگيري،( به دلیل مواجه شدن با اعتراضات مردم) به خواست خود از ايران خارج شد و فراري در كار نبود."
به نظر می رسد با توجه به نظر استاد زیباکلام فرهنگ نویسان باید در مفهوم واژه های فرار و گریختن و در رفتن و به چاک زدن و امثال آن تجدید نظر اساسی بکنند!
متاسفانه این نحوه برخورد با وقایع تاریخی اخیراً بدجور باب شده و کسانی به خودشان اجازه می دهند با گذشت چند سال از یک واقعه در نحوه وقوع و حتی اصل آن خدشه جدی وارد کنند؛ بر این اساس بعید نیست که چند سال دیگر یکی از شاگردان و پیروان دکتر زیباکلام مثلاً مدعی شود:
شاه اصلاً از ایران خارج نشد و کسانی که می گویند شد دچار تئوری توهم توطئه هستند...شاه مدت کوتاهی برای هواخوری از تهران بیرون رفت و اسنادش هم موجود است!
و دیگری مدتی بعد بگوید:
شاه تا آخر در ایران ماند و به مبارزاتش ادامه داد و در یک عملیات چریکی کشته شد...
و یکی دیگر مدتی بعد اضافه کند:
شاه هنوز هم در تهران زندگی می کند. او برای اینکه شناسایی نشود دماغش را عمل کرده و عده زیادی او را در موقع گرفتن یارانه دیده اند...کور بشوم اگر دروغ بگویم!